جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
بازشناسی امر اخلاقی درمنظومه هنجاری دینداران سنتی

تاريخ انتشار : 3/19/2013



سجاد نیک آیین
ویژه رسام
منفعت گرایی اخلاقی وجود آزادی بیان درجامعه واجازه ابراز عقاید گوناگون درعرصه جامعه را امری مفید وضروری برای رشد وبالندگی جامعه تصویر می نماید واز دریچه سود وزیان ضرورت پاس داشتن حق آزادی بیان را اخلاقاً می سنجد ودرصدد پیدا کردن رهیافتی عقلی برای تصنیف آزادی بیان بعنوان یکی از فضایل اخلاقی است. 
از سوی دیگر، مقتضای کرامت انسانی مستلزم به رسمیت شناختن آزادی بیان بعنوان یکی از حقوق اولیه انسانی هریک از افراد بشر است. دراین منظومه هم انسان درواقع ودرمقام ثبوت موجودی عاقل، مختار وآزادی آفریده شده است ونقض تعقل واختیار وآزادی انسانی ازآنجا که با کرامت انسانی درتناقض می افتد، مذموم ونکوهیده است ودرست بهمین دلیل هم هست که سلب آزادی  بیان حتی بدون اعتقاد به پیش فرض های دینی، فی نفسه وثبوتاً امری غیراخلاقی دانسته می شود.
برای متدینین وباورمندان به دین سنتی البته اینگونه استدلالها چندان دلچسب وفریبا نیست آنچنانکه درعمل نیز کمتر دیده شده است این باورمندان از خواستگاههای مشار الیه خود را ملزم به اخلاقی بودن امر آزادی بیان واعطاب فرصت برابر به مخالفان برای ابراز عقیده بدانند. آنچه رفتار مؤمنان سنتی درزندگی روزمره شان را تنظیم می کند، نه سامانه اخلاقی مستقل از دین، آنچنانکه تلاش بسیاری از روشنفکران دینی وسکولار بدان معطوف است، ونه سنجش های عقلی صرف ، بلکه اخلاق دینی است، یعنی آنچه سیره پیامبر وائمه اطهار علیهم الصلاه والسلام بوده است.
درکشف امری که مؤمنان سنتی ومحافظه کار را وادار به انجام کنشی خاص می کند، بیش از آنکه مفاهیم اخلاقی واحکام اخلاقی مستقل  از امر دینی بتوان نظر داشت وهمت گماشت، تلاشها به بازسازی سامانه اخلاق دینی باید معطوف شود. آنچه رفتار مؤمنان درزندگی روزمره را تنظیم می نماید، نه اخلاق صرف ونه تعقل محض است. آمیختگی امر دینی وقدسی با امر اخلاقی درعقول بارومندان به دین آنچنان است که اخلاق وعقل درذیل دین وبعنوان زایده ای برآن تعبیر وتفسیر می شوند. هرچند ممکن است چنین واقعیتی اثباتاً ناپسند بیاید اما وجود خارجی ونمود عینی آن دربطن جامعه ورفتارهای مؤمنان انکار ناشدنی است. چنین مؤمنانی نه درجامعه ای چون ایران بلکه در مترقی ترین ممالک هم وجود داشته ودارند، وحذف آنان از عرصه جامعه وتحدیدشان طبعاً هم ناممکن است وبالذات هم غیراخلاقی! 
دراین میانه چه باید کرد؟، پرسشی است که این نوشتار به پیش می نهد ومی کوشد گره فروبسته اخلاق نزد جماعت مؤمنان را ورای یافتن قرائتی نوین از دین ویا توسل به مفاهیم هانند دین حدااکثری وحداقلی ورهیافتهایی از این قبیل، بیابد. 
برای این منظور باید به سراغ امور مقدس مؤمنان رفت وکار را از همانجا آغاز نمود. برای مؤمنان جامعه هیچ چیز به اندازه معرفت یافتن به احوال وروزگار عصر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وائمه اطهار علیهم الصلاه والسلام جذاب نیست ومرجع قول وفعل آنان نمی تواند قرار بگیرد. برای متدنیان جامعه بیش از آنکه امر اخلاقی پذیرفته شود، این اخلاق دینی است که بدون چون وچرا ودست کم درمقام تسلیم نظری مورد پذیرش وتسلیم قرار می گیرد، هرچند در این بعد هم مؤمنان در سیرۀ عملی خویش ضرورتاً ملتزم به اخلاق دینی نمی شوند وممکن است به لطایف الحیلی از التزام به این اصول سرباز زنند. بهرحال بردن مؤمنان به فضای عصر صدر اسلام وارائه تصویری از ما وقع قضیه ومنعقد ساختن تصوراتی نوین از آن عصر وروزگار می تواند راهکاری برای همراه ساختن مؤمنان با حرکتی اجتماعی باشد که هدف از آن برساختن جامعه ای با مناسبات عادلانه ومسالمت آمیز میان دینداران وغیربارومندان به مقولات آسمانی است.
دراین جهت وبرای نیل به این مقصود رجوع وبازخوانی به نصوص حدیثی وروایی با رعایت پیش شرطهایی وملتزم شدن به لوازمی می تواند مبنای عمل قرار گیرد.هرچند روبنای مسأله با مقوله  ای بنام بنیاد گرایی فصل مشترکی ظاهری می یابد، اما درهسته وبطن خود خواستگاه ونقطه عزیمتی متفاوت وبالطبع نتیجه وغایتی متباین با آن پیدا می کند. دراینجا نقطه عزیمت وزاویه نگاه به گذشته نه کارکردگرایانه وبعنوان ابزاری سیاسی بلکه خواستگاه وضرورتی دینی است که عدم التزام آن مسلتزم خلل درایمان است. 
نگاه به سیرۀ سلف صالح درمتون اندیشمندان مسلمانی که با دغدغه درمان دردهای مزمن جامعه مسلمان پای به این وادی پای نهاده بودند، حاکی از آنستکه درنگاه اینان امر سیاسی وتغییر اجتماعی بعنوان عامل قوام بخش جامعه اسلامی درعصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عمل می کرده واز رهگذر احیای آن شرایط، نظام خلیفه گری بعنوان مثال، می توان آن عزت برباد رفته را بازیافت. از همین منظر هم هست که درنگاه اینان رفتارها وسیرۀ سیاسی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ونیز رفتارهای اجتماعی مؤمنان عصر نبوت محمدی صلی الله علیه وآله مورد تأکید قرار می گیرد وآنچه دراین میان مغفول می ماند وتوجه به اخلاق پیامبر با افراد جامعه اعم از فاسق ومؤمن ومنافق از جو غالب گفتگوها غایب است.
بازخوانی رفتارهای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بویژه نسبت به افراد جامعه، اعم از مسلمان وغیرمسلمان تصوری غیراز آنچه مؤمنان سنتی ورهبران آن از پیامبر ارائه می کنند را به دست می دهد، وطبیعتاً پیامدهای اعتقاد به چنین پیامبری وبه تعبیر ادق از نوشناختنش، تفاوتی ماهوی بر کنش های مسلمانان دیندار درعرصه جامعه برجای خواهد نهاد. طبیعی است که غایت این کوشش نه دفاع از اسلام وتعالیم آن و نه دوختن جامه ای است که اسلام ومسلمانان را شایسته حکمرانی ونشستن برمسند قدرت کند بلکه تصحیح مبانی عمل ونظر بسیاری از مؤمنان سنتی جامعه است که بهردلیل خود را دست کم در مقام نظر ملزم به تسلیم وپذیرش مسلمات سیرۀ نبوی می دانند. 
ممکن است درنگاه نخست ضرورت تصحیح چنین دیدگاهی چندان مفید ومؤثر وضروری به نظر نرسد، اما نگاهی به جامعه مذهبیون سنتی درکشور ما نشان می دهد که این قشر همین تصورات ناروای نهادینه شده را مبنای عمل قرار می دهند واگر در عمل باحکومتیان درسرکوب همراه نمی شوند، اما ذیل عناوینی چون مفسد، منافق، کافر وفاسق دانستن معترضان به نظام با سکوت خود عملاً راه را برای تشدید خفقان همراه می کنند وخود را از ذیل موضوع تکالیفی همچون امرو به معروف ونهی از منکر بیرون می سازند. 
مخاطبان این رویکرد نه مخاطبان روشنفکری دینی ونه غیرباورمندان به دین ومذهب اند ونباید انتظار آن داشت که توجه وتأکید برمقولاتی که بیان خواهد شد، چندان برای این گروه از خوانندگان جذاب باشد، اما به جرأت می توان گفت بازسازی منظومه اخلاق دینی باورمندان به دیانت سنتی بدون توجه به این مهم ممکن ومیسر نمی گردد.
درقرآن کریم به آیه ای برمیخوریم که درآن خداوند تبارک وتعالی صراحتاً به پیامبر اسلام فرمان داده است: " یا ایها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم". (1). این مسأله بوضوح به پیامبر دستور می دهد تا با کفار ومنافقین جهاد کرده وبرآنان سخت بگیرد، اما بنا بر اسناد تاریخی پیامبر اسلام حتی دریک مورد نیز با منافقین جهاد ننموده وبرآنان سخت گیری نکرد بلکه برعکس با آنان منتهی درجۀ مدارا را روا داشت وبلکه فراتر از آن وبا وجود دستور صریح قرآن دربارۀ یکی از سران منافقین به نام "عبد الله ابن ابی" که سورۀ منافقین دربارۀ او نازل شده بود، پیامبر با وی برخورد ننمود. پس از مرگ عبد الله ابن پیامبر از این نیز فراتر رفت، وعلیرغم دستور صریح قرآن دربارۀ منافقین مبنی بر "ولا تصل علی احد منهم مات ابدا ولاتقم علی قبره" (2) پیامبر برپیکر حاضر شده وپیراهنش برای کفن عبد الله ابن ابی داد. این مسأله چنان حاد شد که برخی از کسانی که با پیامبر بودند براو اعتراض کرده وگفتند: " خداوند تو را از آن نهی فرموده وباز داشته است." مورخان نگاشته اند که هزار نفر از خزرج زمانی که دیدند عبدالله بن ابی به لباس پیامبر صلی الله علیه وآله متوسل شده است اسلام آوردند . (3)
برای مؤمنان باورمند ومعتقد که از خواستگاه سنتی این رفتار پیامبر را می سنجند ودرحقیقت رفتار ایشان را با اعراف پذیرفته شده خود محک می زنند؛ چنین رفتاری دروهله نخست امروز هم همان اعتراضهای مسلمانان صدر اسلام را در پی خواهد داشت، اما حقیقت آنستکه پیامبر ورفتار او نسبت به عبدالله ابن ابی ودیگر منافقان، علیرغم تنقیح مفهوم منافق در متن مقدس وروشن بودن برخی از آشکارترین مصادیقش برای مسلمانان صدر اسلام ونیز بین بودن حکم منافق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برمبنای قاعده اهم ومهم، قاعده مهمتر مدارا حتی با دشمنان سیاسی وعقیدتی را تاسیس می نماید وفعل ایشان کاشف از اصالت مدارا می شود. درحقیقت حکم لایتغیر پیامبر دراین داستان حکم به مدارا با دشمن ترین دشمنان است تا حکم به حذف ونابودی مخالف! آنچه ما وجامعه امروز مؤمن ما بشدت نیازمند درک وفهم آن است.
توجه به چنین نگاهی به سیرۀ نبوی وبرجسته ساختن این نقاط دراندیشه های مؤمنان سنتی می تواند دست کم برای آنانکه خود را درحد واندازۀ ابراز مخالف علنی وآشکار با حاکمیت نمی بییند مبنای عمل وتبلیغ وکار رسانه ای قرار گیرد، تا بیش ازدین ابزاری برای سرکوب مخالفان ومنتقدان قرار نگیرد.
---------------------------------------
پی نوشتها:
1- سورۀ توبه- آیۀ 73
2- سورۀ توبه- آیه 84
3- تفسیر نورالثقلین ،ج 2 ،ص 520
 

* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.