آن کس که بداند، و بداند که بداند، اسب خِرَد از گنبدِ گردون، بجهاند آن کس که بداند، و نداند که بداند، بیدارش نمایید که بس خفته نماند آن کس که نداند، و بداند که نداند، لنگان خَرَک خویش به منزل برساند آن کس که نداند، و نداند که نداند، در جهلِ مُرکب اَبدالدهر بماند در کشور ما وضع چنین است: آن کس که بداند، و بداند که بداند، باید برود غاز به کنجی بچراند آن کس که بداند، و نداند که بداند، بهتر برود خویش به گوری بتپاند آن کس که نداند، و بداند که نداند، با پارتی و با پول، خرِ خویش براند آن کس که نداند، و نداند که نداند، بر پستِ ریاست ابدالدهر بماند