دانیال سمیعی*
ویژۀ رسام
مقدمه پس از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران توسط شاه اسماعیل صفوی وتشکیل حکومتی که مذهب شیعه را به رشتۀ پیوند ایرانیان بدل ساخت مقدمۀ تشکیل کشوری شد که ما امروز آنرا به عنوان اولین وبزرگترین دولت شیعه میشناسیم، ارتباط پیروان مذهب تشیع در سراسر جهان با ایران همواره از موضوعات چالش برانگیز بوده است. تشکیل چنین حکومتی در حقیقت اعتماد به نفس شیعیان در مناطق مختلف برای مطالبۀ حقوق خود در انجام مراسم ومناسک وابراز آزادنۀ عقایدشان را افزایش داد. تمرکز خودآگاه زمامداران صفوی در آن دوران بر ساختن ایرانی شیعی متمرکز بود که این جغرافیای نوین شیعه را به مرکز ثقل فرهنگی، مذهبی واجتماعی شیعیان وقبله ومحل توجه آنها قرار دهد. مهاجرت بزرگان علما، فلاسفه، متکلمین وحتی هنرمندان شیعه به ایران در آن دوران از اقصی نقاط جهان اسلام یکی از مهمترین شواهد تاریخی موجود بر این سیاست صفویان است. مهاجرت علمای جبل عامل به ایران که به دعوت وتشویق شاه اسماعیل صفوی همراه بود مهمترین گام حکیمانۀ دولت صفوی در بدل کردن ایران به قطب فرهنگی شیعه به شمار می آید. در این دوران نشانه ای از استفادۀ دولت صفوی از شیعیان موجود در سایر نقاط جهان اسلام بخصوص شیعیان موجود در قلمرو عثمانی برای برهم زدن ثبات سیاسی دولت عثمانی دیده نمی شود. پس از صفویان هم بنا بر سنتی نانوشته ایران ورژیم سیاسی حاکم بر آن اجمالاً چنین رابطه ای را میان خود وشیعیان دیگر کشورها ترسیم نموده بود. اما در دوران معاصر وبطور مشخص پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران این رابطه به گونه ای دیگر رقم خورد. رابطۀ حاشیه ومرکز شیعیان در کشورهای خاورمیانه بویژه در کشورهایی که به عنوان یک اقلیت مذهبی شناخته می شده اند تا پیش از ظهور جمهوری اسلامی، اقلیتی مذهبی بودند که در چهارچوب جنبشهای دگرگونی خواهانۀ حقوقی، خواستار استیفای مطالباتی معین ومشخص بودند. آزادی انجام مناسک وشعائر مذهبی وبیان آزادانۀ عقاید عمدۀ مطالبۀ شیعیان در دوره های مختلف تاریخی بوده است. پیروزی انقلاب ایران در بهمن 57 واستقرار حکومتی که متولیان رسمی مذهب شیعه زمامداران آن بودند تأثیرات شگرفی بر اوضاع شیعیان در سراسر منطقۀ خاورمیانه داشت ورابطۀ آنان با ایران را دچار دگرگونی عمده ای ساخت. در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای اولین بار در تاریخ تشیع الگویی خاص از "مرکز وحاشیه" هم بتدریج تعریف شد. شیعیان ِ حاشیه که شیعیان سرزمینهای بیرون از قلمرو جغرافیایی ایران بودند وتا پیش از دوران صفویان برخورداری از یک نظام سیاسی دیرپا را تجربه نکرده بودند، در تعریف رابطۀ خود با کانون سیاسی تشیع یعنی ایران دچار ابهام وگاه تعارض شدند. این چالش به ویژه در عصر مدرن وپس از تشکیل دولتهای ملی وبخصوص در دوران معاصر وپس از پیروزی انقلاب ایران به چالشی بی سابقه بدل شده است. بخشی از این رابطه در حقیقت تطبیق عینی راهبرد "صدور انقلاب" بود که آیت الله خمینی آنرا تبلیغ وترویج نمود. توانائی تأثیرگذاری واعمال نفوذ جمهوری اسلامی بر شیعیان منطقه هرچند نقطۀ قوتی برای ایران وتأمین مصالح ملی جمهوری اسلامی به شمار می آید اما در عین حال پاشنۀ آشیل شیعیان منطقه بویژه در مناطقی است که شیعیان در اقلیت بوده اند. موضوع این سلسله مقالات در حقیقت پرداختن به ابعاد مختلف این ارتباط وبرشمردن دلائل وخسارتهایی است که پیروی از الگوی مرکز وحاشیه برای شیعیان به همراه داشته است. استحالۀ بُـعد فرهنگی تشیع وغلبۀ وجه سیاسی یکی از مهمترین اثرات پیروزی انقلاب اسلامی بر تشیع بعنوان یک مذهب، کمرنگ شدن بعد فرهنگی تشیع وغلبۀ سیاست ونفوذ سیاسی کاری بر دو رکن اساسی تشیع یعنی مرجعیت شیعه ومناسک وآیینهای شیعی بود. تشیع را که تا پیش از این دست کم در منظر افکار عمومی جهان اسلام جنبشی عقیدتی-فرهنگی با آیینها ومناسکی ویژه به شمار می آمد، یکبار میهمان ناخوانده ای آمد که می کوشید نه از سیاست محملی برای گسترش تشیع، بلکه از تشیع ابزار وسکوی پرتابی برای سیاست ورزی بسازد. این البته خود پیامد وتالی فاسد پدیدۀ دیگری بود که بی پرده می توان آنرا ایدئولوژیک کردن تشیع نامید. ساختن این ایدئولوژی البته گام بزرگی بود که آیت الله خمینی نه به جلو بلکه به عقب برداشت. همه چیز را برای برپایی نظام توجیه کردن واستفاده از تمامی ابزارها برای "حفظ نظام" لمی بود که آیت الله خمینی با چیره دستی هرچه تمام توانست آنرا در تمامی ارکان حکومت متلبس به لباس تشیع تسری دهد. مقتضای حفظ نظام والتزام به گفتمان ِ غرب ستیز آن، گسترش نفوذ سیاسی به بیرون از قلمرو جغرافیایی ایران بود ودر این مسیر آنچه این نفوذ را تسهیل می نمود، شیعیان کشورهای مختلف منطقه بودند که باید به هرنحو ممکن به مثابۀ اسب تراوای نظام در کشورهای شان عمل می کردند. این مسأله دقیقاً همان چیزی بود که جنبش های فرهنگی- عقیدتی ومطالبه محور شیعه در منطقه را به جنبش هایی با اولویت های غیرشیعی بدل نمود. در روشن ترین نمونه، شیعیان لبنان وجنبش فرهنگی آنها که از دیرباز توانسته بود به عنوان حرکتی فرهنگی ومذهبی در کنار سایر ادیان ومذاهب، جایگاه تشیع را تثبیت کند والگویی درخشان از مبارزۀ فرهنگی وتبلیغی در جهان تشیع ارائه دهد، یکباره لباس رزم بر تن کرد وهمگام با سیاستهای تهران به ستیز جهان غرب در آمد. از آن پس شیعیان همواره به عاملیت ایران وابزار دست ایران بودن متهم شده اند. نقض حاکمیت ملی کشورها ایدئولوژی ولایت فقیه دارای مستلزمات ومقتضیاتی است که پایبندی به آنها در درجۀ اول نیازمند برداشتن مرزهای جغرافیایی کنونی کشورهای اسلامی وقرار گرفتن تمامی کشورهای اسلامی در داخل قلمرو جغرافیایی واحدی است که در دوران پیشامدرن از آن در کشورهای اسلامی به عنوان "امپراتوری اسلامی" ویا "امپراتوری خلافت" تعبیر می شده است. در این امپراتوری ویا دولت خلافت، اعمال ولایت ولی فقیه مستقر در تهران محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نیست. حکم ولی فقیه بر تمامی شیعیان وبلکه مسلمانان جایز است واز آنجا مسلمانی وتشیع مرز نمی شناسد، شیعۀ لبنانی ونیجریایی وعراقی ویمنی همه وهمه ملزم به اطاعت از اویند. ناگفته پیداست که در چنین وضعیتی حاکمیت ملی بی معنی ترین چیزی است که می تواند در ذهن متبادر شود. این ایدئولوژی حساسیت حکومتهای ملی را بر می انگیزد، چرا که ولایت فقیه به صورتی که ایران مطرح می کند وحکم ولی امر را نافذ بر تمامی مسلمانان در هر نقطه از جهان می داند، از سوی حکومتها به مثابۀ نقض حاکمیت ملی تلقی می شود. شیعیان به عنوان ابزار چانه زنی بین المللی ایران به عنوان کشوری با مرزهای جغرافیایی مشخص وموقعیت ژئوپولتیک خاص دارای اولویتهایی است که ضرورتاً اولویتهای شیعیان در دیگر نقاط جهان نیست.شیعیان در بسیاری از کشورهای جهان اقلیت را تشکیل می دهند. در اقلیت بودن دارای مقتضیاتی است که در بسیاری مواقع با در اکثریت بودن متفاوت است. ایدئولوژی ولایت فقیه استقلال فکری ونظری وعملی را به رسمیت نمی شناسد، عوام شیعه ونخبگان آنها باید دنباله رو سیاست گذاری های تهران باشند. اولویت ایران زیست در منطقه ای است که همسایگانش حکومتهای نسبتاً قدرتمند سنی هستند. این همسایگی دارای مقتضیات سیاسی است که بار شدن آنها بر شیعیان بافت هویتی واجتماعی شیعه را در معرض استحاله ودر دراز مدت در معرض تهدید قرار می دهد.همچنانکه جمهوری اسلامی وزیست در جهان اسلام ورقابت برای کسب موقعیتی ممتاز در جهان اسلام نیازمند طرح پروژه هایی است که گاه با مبانی تشیع در تعارض می افتد. برتری میدانی وعملیاتی یکی از وجوه نظامهای ایدئولوژیک در طول تاریخ بوده است. این برتری جویی نظامی در ذات ایدئولوژی نهفته است. ایدئولوژی جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نبوده ونیست. اين برتری جویی گروههای تابع را وارد عرصۀ نظامی گری وگاه توسل به خشونت می کند. از سوی دیگر طرح تشیع به عنوان مدل والگویی برای حکومت، آنهم حکومتی تابع سیاستهای تهران ویا حکومتی در سایه اما باز تابع سیاستهای تهران حساسیت رقبای مذهبی تشیع از یکسو وفراهم آوردن زمینه های اتهام شیعیان کشورهای مختلف به ایران را فراهم می آورد.همچنانکه پیش تر نیز اشاره شد، جنبش های شیعی ویژه در منطقۀ خاورمیانه به طور سنتی جنبشهایی مطالبه محور از یک سو وتبشیری از سوی دیگر بوده اند. بدین معنی که شیعیان در وهلۀ اول خواستار برخورداری از حقوق اولیۀ خود در انجام آزادنۀ مناسک وشعائر مذهبی وآزادی بیان بوده اند ودر مرحلۀ بعد وبطور طبیعی این مسأله به ایجاد جنبشی تبلیغی وتبشیری برای تبلیغ مذهب تشیع انجامیده است. این جنین بعد از انقلاب ایران واستقرار نظام سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی برآمده از قرائتی ویژه از اندیشه شیعی به نوعی دچار اختلال ژنتیکی شده وروند تکاملی اش را با اختلالات ساختاری مواجه کرده است. بسیاری با این گمان که می شود با میانبر زدن می توان این مسیر وفرایند تاریخی را کوتاه وفشرده کرد وتشیع را نه به عنوان یک جنبش فکری بلکه در قالب ومضمونی سیاسی می شود یک شبه از ذیل به صدر کشید، به این پروژه پیوستند. امروز سی وچند تجربه مقایسه دستاوردهای این دو سنخ نشان دهندۀ خسارتهایی است که اولی وثمراتی است که دومی برای شیعیان در جهان داشته است. در ادامۀ این سلسله مقالات به این تأثیرات مخرب خواهم پرداخت. آذربایجان حتی در کشورهایی که شیعیان اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند، وابستگی به ایران وپیروی از الگوی سیاسی وایدئولوژیک حاکم بر این کشور می تواند مانعی برا سرراه شیعیان این کشورها در مطالبۀ حقوق اساسی شان باشد. براساس آمار، جمهوری آذربایجان بعد از ایران دارای بیشترین نسبت شیعیان در جهان است. نزدیک به هشتاد وپنج در صد جمعیت این کشور را مسلمانان شیعه تشکیل می دهند. با باز شدن مرزها در سال 1991، صدها جوان آذربایجان به خارج رفتند كه عدهای از آنها با استفاده از امتیازاتی كه جمهوری اسلامی ایران برای طلاب علوم دینی خارجی تعیین كرد، در مدارس اسلامی قم و مشهد به تحصیل پرداختند. بخش عمده آنها طلاب حوزه علمیه قم شدند. طی سالهای گذشته دو مدرسه این حوزه علمیه یعنی حجتیه و امام خمینی، به طور متوسط هر کدام هر كدام 200 الی 250 نفر طلبه آذربایجانی داشتند كه عمدتاً اهل شهرهای جنوبی جمهوری آذربایجان و نیز آذربایجانیهایی از گرجستان و تركیه بودند. از سال تحصیلی 1993-1992، از طریق آنها ادبیات شیعه منتشر شده در ایران ،پخش میشد. این دانشجویان با استفاده از تسلط خود به زبانهای عربی و فارسی كه در طول سالهای تحصیل كسب كردند، به ترجمه دهها جزوه چاپ ایران پرداختند. این جزوهها مخصوصاً برای توزیع از طریق كتابفروشیهای آذربایجان منتشر میشدند. اكثریت این دانشجویان كه در زمینه توسعه قرائت ولایت فقیهی مذهب شیعه در میهن خود نقش بسزایی بازی می کنند. دولت ایران ضمن پذیرش آذربایجانیها برای تحصیل در حوزههای علمیه ایرانی، در همین حال مشغول تبلیغ گسترده مكتب شیعه در جمهوری آذربایجان است. در سفارت ایران در باكو رایزنی فرهنگی با كتابخانه، تالار كنفرانس و مسجد ویژه (حسینیه كه تنها مسجد از این قبیل در جمهوری آذربایجان است) جهت برگزاری مراسم عزاداری روز عاشورا ایجاد شده است. ادبیات معاصر شیعه شامل آثار آیت الله امام خمینی و آقای خامنهای رهبر كنونی ایران است. این آثار عمدتاً از طریق انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم و بنیاد خیریه «كمیته امداد امام خمینی» كه به آوارگان قرهباغ كمك میكند، پخش میگردد. از میان آنها باید بنگاه انتشارات «الهدی» با مركز در تهران را ذكر كرد كه در باكو شعبه خود را افتتاح نمود. مقامات جمهوری آذربایجان بارها این مركز را به دلیل ارتباط با ایران و «گسترش ادبیات مضر ملیگرایانه» تعطیل كردند ولی این بنیاد هر دفعه شعبه خود را از نو دایر میكرد كه بار آخر دو سال پیش این كار را كرد. كتب این سازمان عمدتاً محتوای دینی دارند. بنگاه الهدی به طور مشخص خط فکری خود را از جمهوری اسلامی ونظریه پردازان آن می گیرد. در میان كتب آن اکثراً آثار نظریهپردازان برجسته معاصر جمهوری اسلامی از مرتضی مطهری مطهری تا فاضل لنكرانی وآقای خامنه ای به چشم میخورند. ادبیات شیعه ایرانی از طریق اتحادیه ائمه جوان موسوم به «انجمن دعوت به پاكیزگی معنوی» نیز پخش میشود. این اتحادیه برای نسل جوان و به خصوص برای دخترانی كه به عنوان مادران آینده مسئول تربیت اسلامی نسل آینده آذربایجانیها هستند، دورههای اسلامی دایر میكند. در جمهوری آذربایجان تحت تأثیر تبلیغات اسلامی كه از ایران یا حتی در داخل كشور صورت میگیرد، جریانها و اشكال جدید و بیسابقه اسلام شیعه و یك سری احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی به وجود آمدند. بعد از كسب استقلال، حزب اسلامی آذربایجان به وجود آمد كه مقامات رسمی آن را به رسمیت شناخته و وزارت دادگستری آن را به ثبت رساند ولی بعد از مدتی به اتهام فعالیت به نفع ایران تعطیل شد. فعالان این حزب كه عده زیادی از آنها اهل نارداران، مركز معروف اسلامی دوران شوروی هستند، بیپرده از اندیشه های انقلابی آیت الله خمینی دفاع می کنند. روابط تنگاتنگ با محافل مذهبی ایران و سفرهای مرتب به ایران نه تنها باعث علاقه فعالان این حزب به ایران بلكه تمایل آنها به رشد سیاسی در ایران به جای مشروع كردن فعالیت حزب خود در جمهوری آذربایجان میشود. از دیگر جریانات مهم شیعه در آاذربایجان که با انتخاب راهبرد وابستگی به ایران، هزینه های سنگینی را متوجه شیعیان مذهبی آذربایجان کرد ودر حقیقت زمینه های اتهام شیعیان آذربایجان به ارتباط با ایران را فراهم ساخت، جریان مهم و غیرعادی تحت ریاست امام حاجی القار ابراهیملو است كه تا ماه می سال 2004 ریاست مسجد جمعه باكوی قدیمی را بر عهده داشت. وی كه در پی انتخابات سال 2003 به اتهام شركت در «اعمال تخریبی» به زندان افتاده بود، در سالهای اخیر به مبارزه آشكار با كمیته دولتی سازمانهای دینی و اداره روحانیت مسلمانان ماورای قفقاز پرداخته و از شناسایی مشروعیت وجود این نهادها خودداری كرد. در ماه ژوئیه سال 2004 مقامات رسمی از او انتقام گرفته و او را از مسجدی بیرون كردند كه او از سال 1993 امام آن بود. مقامات جمهوری قصد دارند آن را به موزه تبدیل كنند. ابراهیملو بر خلاف ریاست نه چندان باسواد اداره روحانیت و حزب اسلامی، در ایران تحصیلات درجه عالی كسب كرده است. وی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی كه در آن موقع فقط 15 سال سن داشت، طی 8 سال علوم دین و فلسفه اسلامی را در دانشگاههای تهران و قزوین مطالعه میكرد كه به گفته خود، در آن زمان پیرو اندیشههای میانه رو مطهری و سروش فیلسوف معروف ایرانی شد. بسیاری از همقطاران نزدیك امام تحصیلات مشابهی كسب كرده بودند. با وجود اینكه در ایران سطح دانش آنها چندان برجسته محسوب نمیشود، آنها در میهن خود به باسوادترین مسلمانان تبدیل شدند. آنها قرائت حکومتی حکومت ایران از مراسم مهم شیعیان و به خصوص مراسم عاشورا را به جمهوری آذربایجان آوردند. در حالی كه در اكثر مساجد آذربایجان كه در سالهای 1990 بازسازی شدند، راهپیماییهای گسترده شیعیان در عاشورا به طور سنتی با قمه زنی و اجرای مرثیههای سنتی همراه بوده است، پیروان حاجی القار برای كودكان مبتلا به بیماری خون «تالاسمی» رایج در آذربایجان خون میدهند. پیروان حاجی القار كه بهتر از مخالفان خود از جریانهای معاصر جهانیسازی سر در میآورند، عضو چند سازمان بین المللی حقوق بشر شدند كه در سالهای استقلال در جمهوری آذربایجان به وجود آمدند. این سازمانها از شعارهای مد شده دمكراتیك حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان دفاع میكنند و بر حق زن برای عكس گرفتن با حجاب برای پاسپورت آذربایجانی تأكید میكنند. حاجی القار رئیس اتحادیه اسلامی حمایت از حقوق بشر و بخش آذربایجانی سازمان غیردولتی مسیحی حقوقبشر موسوم به International Religious Liberty Association ایالات متحده است. این امام جوان در مقابله با دولت همچنین از حمایت سازمان نروژی «فروم 18» برخوردار شده است. همكاری با سازمانهای بین المللی مسیحی كه مخالف تخلف از آزادی مذهب هستند، برای حاجی القار چهره درخشان سیاستمدار مسلمان پیشرفته و آماده برای گفتگو را ایجاد كرد كه او از این چهره خود استفاده زیادی میكند. جمهوری اسلامی با الگوبرداری از مدل حزب الله لبنان در کوشید با استفاده از اعزام شهروندان آذربایجانی به ایران وتربیت آنها در حوزۀ علمیۀ قم وشکل دهی الگوی ذهنی مبتنی برولایت فقیه، از این تربیت یافته گان حوزه های علمیه ولایت فقیه برای نشر وگسترش این تشیع تابع استفاده کند. تشکیل گرووههای شبه نظامی با الگوبرداری از مدل حزب الله لبنان به حساسیت حکومت این کشور وتعطیلی مراکز وحسینه های شیعیان اعم از شیعیان مستقل ودیگر شیعیان وابسته به نظام ولایت فقیه انجامید تا آنجا که در سال گذشته به ممنوعیت برگزاری مراسم عاشورا وبرخوردهای خشونت آمیز پلیس آذربایجان با شرکت کنندگان در مراسم عزاداری عاشورا انجامید. *دانیال سمیعی پژوهشگر ارشد بخش مطالعات خاورمیانۀ مؤسسۀ مک گیل در آریزونیای آمریکاست.
** مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.