مرتضی دادخواه
مشاهدۀ تصاویر وفیلمهای مربوط به برگزاری مراسم درگذشت فقیه جوان ومقدس مربی از خاندان شیرازی، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد جواد شیرازی، براستی برای نگارندۀ این سطور دردناک واز صمیم قلب جانسوز بود ومرا در غم همیشگی استادی ارجمند ودوستی صمیمی خاكسترنشين ساخت. فقدان عزیزی که علم وفضیلت را در کلامش واخلاق وتواضعی مثال زدنی را در رفتارش روشن تر از روز نه تنها میشد دید، بلکه می شد حس ولمس کرد. سیاهی این فاجعه البته مایۀ روسیاهی مزوران وفریبکاران ودروغگویان هم بود، آنجا که خیل عظیم بزرگان حوزه ودانشگاه از اقصی نقاط جهان ودر چهارگوشۀ عالم، مرگ این فقید عزیز از خاندان شیرازی را به سوگ نشستند، تا باردیگر برای چندمین بار در طول تاریخ شکوهمند خاندان شیرازی این واقعیت علی رئوس الاشهاد بانگ زده شود که چیزی در این عالم کوتاه عمر تر از دروغ وکسی هم خوارتر از دروغ زن نیست. عمر فقید عزیز ما هرچند کوتاه بود، اما توگویی این گلواژۀ عشق وادب حتی سفر آخرتش هم باید رسواگر ظالمان ومزوران می بود. دشمن قسم خورده ای که به زعم خود آهنگ جمع کردن (!) مرجعیتی از تبار خورشید را کرده بود وسالها میلیاردها دلار از بیت المال مسلمین را در مسیر مبارزه با مرجعیتی اصیل در جهان تشیع به کام مزوران ووعاظ السلاطین ریخته بود تا به خلق الله بقبولانند که مرجعیت شیرازیها چنین است وچنان، وابسته است وغیر اصیل و...؛ یکباره ودر شبی که عزیز ما آهنگ سفر به جهان دیگر کرده بود، ناگاه خود وتلاشهای شان را بادی در دل طوفان یافتند واعمالی که همه هباءاً منثورا بود وشد. توگویی انگار نه انگار که دو سال است به گوش اهالی حوزه از قم تا اصفهان ونجف وکربلا خوانده اند که شیرازی ها وابسته به اجنبی اند، شیرازی ها مرجعیت فقهی وعلمی ندارند، شیرازی مایۀ اختلاف در جهان اسلام اند و...! عزیز فقید ما ثابت کرد که بزرگان حوزه دیگر گوششان از این تبلیغات خودجوشان ودلواپسان ومنادیان وحدت ونگارندگان کتب عار وشعار پر شده است واین دست مدعیات دیگر سازی را کوک نمی کند. سید جوادمان با رفتنش ثابت کرد، گذشت آن دوران که مرجعی را در مقابل دوربین تلویزیون بنشانند واز او اعتراف بگیرند وبعد هم در بوق وکرنا خائن بخوانندش وبعد هم عده ای اوباش با شعار محصور وبعد در خانه مدفونش کنند. گذشت آن زمان که با آمریکایی خواندن این وانگلیسی کردن آن بتوانند امام تراشی کنند وکسی را بر مسند زعامت شیعه بنشانند که در بهترین حالت از او یک سخنرانی عادی هم به عمل نمی آمد. فقید عزیزمان رفت تا همگان به چشم خود ببینید آنکس که هنوز در کربلا ونجف بر قلوب مردمان مسلط ودر میان عالمان مقدَّر است کیست، وآنکس که انبوه تبلیغات وپولهایش در میان اهل فضل حتی به اندازۀ سرسوزنی ارزش گذاشته نمی شود، کسیت؟ سطح حضور وحجم حضور بزرگان در مراسم درگذشت نابهنگام عزیز فقید خاندان شیرازی چنان بردروغ زنانِ سه سال گذشته از رهبر معظم انقلاب(!) تا اراکی وبجانی چنان سنگین بوده است که طی هفته گذشته تیم دیگرشان را به میدان فرستاده اند ودرصدد دلجویی برآمده اند. جالب اینکه در جواب تیم دیگرشان هم همان جوابهایی را می دهند که سه سال است فرصت بیانشان در رسانه های عمومی را از آزاد اندیشان دریغ کرده اند تا خود به تنهایی میدان دار دروغ وتهمت باشند. در یک نمونه از این اظهارات، سه سال است آیت الله العظمی سید صادق شیرازی وبیت ایشان در برابر انواع اتهامات وافترائات سکوت کرده اند وعلاقمندان به ایشان هم در برابر اتهاماتی از قبیل حمایت ایشان از برخی تندرویها اظهار داشته بودند که ایشان هیچ گاه مواضع تندروانه را تأیید نکرده اند وآنانکه مدعی تأیید وحمایت ایشان از افراطی گری هستند باید سند ارائه کنند. حال همان مفتریان وخریداران غضب خالق در ازای جلب رضای مخلوق، وقتی از مشاهدۀ صحنه های غمخواری وهمدردی بزرگان در مراسم این جوان عزیز مات ومبهوت شدند، گویی تازه گوشهایی شنوا یافته اند واین بار یک روحانی از خودشان به نام قزوینی را به میدان فرستاده اند تا از حقیقتی مهم پرده بردارند که بله! هر کس مسئول اعمال خود است وهیچ سندی مبنی بر حمایت آیت الله شیرازی از تندروی وافراطی گری وجود ندارد. پس از آن هم مأمون وار در عزای علی ابن موسی الرضا حاضر شدند و برای عرض تسلیت سفیرشان را در کویت ووزیر اسبق کشورشان در دوران به اصطلاح اصلاحات را در کربلا، راهی همان خانه ها وخاندانی کردند که سه سال است بر طبل انگلیسی بودن ووابستگی شان می کوبند! رفتن دوست عزیز ما هرچند داغی جانسوز وهمیشگی بر دلهایمان گذاشت، اما بی شک توانست آنچانکه او نیز خود دغدغه اش را داشت، حقایقی بسیار را در پیش چشمان همگان روشن ومکشوف سازد. برای همین هم هست که من هنوز رفتنش را باور نمی کنم. او در میان ماست....
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.