سجاد نیک آیین ردصلاحیت اولیه کسانی چون علی مطهری وعلیرضا زاکانی درکنار نامه های کسانی چون سردار علایی وهمسران باکری وهمت، پدیدۀ جدیدی نیست که نتوان آنرا درسیاق پیشینۀ نظام انقلابی حاکم برایران تجزیه وتحلیل نمود. ساختار سیاسی نظام ولایت مطلقۀ فقیه، دردوران زمامداری علی خامنه ای همواره برپایۀ دوگانۀ حذف ورویش استوار بوده است. حذف نیروهای مخالف ورویش مخالفان جدید ازدل موافقان! البته نگارندۀ این سطور وبرخلاف تلقی اولیه ازنظریۀ ارائه شده، بهیچ وجه براین باور نیست که این رویه، نقشه ای ازپیش طراحی شده برای مدیریت افکار عمومی درچهارچوب نظام وبه عبارت ساده تر، براساس " توطئه ای ازپیش طراحی شده"، بوده است، بلکه این نظریه توصیف کنندۀ نتایجی است که شیوۀ زمامداری علی خامنه ای دیر یا زود باید بدان نقطه می رسید. تمامیت خواهی روزافزون آقای خامنه ای ازآغاز رهبری وبه عبارت صحیح تر ازآغاز فعالیت سیاسی، او ونظام ولایت مطلقۀ فقیه را درراهی جزاین قرار نمی داد وحال وروزی غیرازاین نیز برای سیاست کشور قابل تصور نبود. اصرار آقای خامنه ای به حذف کامل یک جریان منتقد، ولو محدود وخجالتی، درنهایت به رادیکال شدن مخالفان وپیاده شدن آنان از"کشتی نظام" انجامید. برای تمامیت خواهی چون رهبر این پایان ماجرا نیست. آقای خامنه ای پس ازحذف رقیبان تواتمندی همچون اصلاح طلبان، پای دررکاب حذف هرشخص وجریان مستقل خارج ازدایرۀ ولایتی خویش نهاد. برای بسط قدرت خود وگسترش نفوذ خود با صدور احکام حکومتی رنگارنگ وفشارهای پیدا وپنهان بربرخی ازوفاداران به انقلاب درنهایت فریاد انتقاد آنان را هم برآورد وگذشت زمان به آنان نیز ثابت نمود، که فرجامی جز کاردرموتورخانۀ نظام ویا پیاده شدن از این کشتی، برایشان متصور نیست. حتی اگر تدوام وبقای وضعیت کنونی وبیرون نگه داشتن اصلاح طلبان دیروز واپوزیسیون محارب امروز ازصحنۀ بازی برای مدتی طولانی ممکن دانسته شود، اما بیگمان روند خروج وریزش نیروهای موسوم به ارزشی وانقلابی ازرأس وبدنۀ نظام به موازات آن ادامه خواهد داشت. این روند با موضع گیری های افراطی خامنه ای وهواداران وی، رو به تشدید خواهد گذاشت ودرمیان مدت پیدایش وضعیتی همانند انتخابات 88 را باید منتظر بود. اما آنچه ممکن است سرنوشت رویارویی آینده را متفاوت از آنچه دررویارویی اصلاح طلبان وحاکمیت به وقوع پیوست، رقم بزند، برخورد کسانی چون علایی ومطهری واین دست نوریزشی ها، با مسألۀ استبداد است. کسانی چون علایی ومطهری، با تمامی سوابق انقلابی خود چه دردوران رهبری آیت الله خمینی وچه دردوران رهبری علی خامنه ای، ازموضعی آرمانی ونه صرفاً سیاسی کارانه وبا تکیه برگفتمان انقلاب ونه گفتمان دموکراسی وحقوق بشر، ولایت مطلقۀ فقیه شخص آقای خامنه ای را به چالش می گیرند. نقطۀ عزیمت آنان درنقد وبه چالش گرفتن آقای خامنه ای هرچند ازسنخ نقدهای اصلاح طلبان واپوزیسیون نیست وهرچند به زانو درآوردن خامنه ای نیزلزوماً بمعنای سرنگونی کامل جمهوری اسلامی نخواهد بود، اما نباید فراموش کرد که علی خامنه ای محور وسمبل تمامی نیروهای سرکوبگر متمرکز دررژیم جمهوری اسلامی است که این نوریزشی های نقش عمده ای دراین روند ایفا خواهند نمود. البته این گفته بمعنای حمایت ویا جانبداری ازآنان دراین انتخابات ویا درهرموضع گیری سیاسی دیگری نیست، تنها ارائۀ تقریری است ازواقعیت جاری که باید دانسته شده وبا تشدید تلاشها وهمگرایی با نقدهای داخلی، زمینه های مشروعیت زدایی همه جانبۀ آیت الله خامنه ای ورژیم را فراهم آورد. خوشبختانه آقای خامنه ای چنان سرنوشت نظام وتئوری ولایت مطلقۀ فقیه را با سرنوشت خویش گره زده است، که از نابودی هریک می توان نابودی واضمحلال دیگری را نتیجه گرفت. ریزش سمبلهای ارزشی نظام ولایت مطلقۀ فقیه، دلالت های گوناگونی پیرامون آیندۀ نظام می تواند داشته باشد. شکافهایی که تا دیروز تحت الشعاع پروژۀ تصفیۀ اصلاح طلبان از داخل نظام قرار می گرفتند، این روزها ودرپی آفتابی شدن هوا ویکدست شدن ظاهری حاکمیت، پدیدار می شوند وبتدریج عمیق تر ووسیع تر می شوند. این شکافهای پایگاه اجتماعی نیروهای وفادار به انقلاب را به نقطه ای بی بازگشت از یأس وسرخوردگی خواهد رساند وعملاً پیوستگی ایدئولوژیک کنونی درقالب التزام عملی به ولایت مطلقۀ فقیه را با گسستی جبران ناپذیر روبرو خواهد ساخت. اینان هرچند همانند اصلاح طلبان به دنبال استحالۀ رژیم کنونی به رژیم مردمسالار نیستند، اما درپایان راه با این حقیقت روبرو خواهند شد که این خانه ازپای بست ویران است، وهمچنانکه اسلاف اصلاح طلبشان برای این نظام قابل تحمل نبودند، نظام به ظاهر مقتدر(!!) این خودی های بی بصیرت ِ امروز را بسیار زودتر ازآنان دفع کرده وازخود خواهد راند. باید زمانی درآیندۀ نزدیک وبه عبارت صریح تر آرایش نیروهای سیاسی پس ازانتخابات مجلس را به انتظار نشست، اما باید توجه داشت که رژیم جمهوری اسلامی با تقلب درانتخابات 22 خرداد 1388 به نقطۀ بی بازگشت رسید. ازاین نقطه به بعد، دردو راهی نظام یا اپوزیسیون، مدت زمان زیادی به اندازۀ دودورۀ ریاست جمهوری نمی توان منتظر ایستاد ومنتقدان در زمانی کوتاه ناگزیر ازانتخاب خواهند بود، ماندن درکشتی یا جان به دربردن ازتوفانهای درپیش رو.
**مصاحبه ها ومقالات مندرج در سايت رسام لزوماً ديدگاه رسام نمي باشد.