جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
چرا نباید از روحانیت سنتی ترسید؟

تاريخ انتشار : 4/26/2011



سجاد نیک آیین
هنگامی که سخن از سنت به میان می آید، ذهن ها ناخودآگاه به سوی تقابل با مدرنیته ویا نوگرایی کشیده می شوند. هر آنچه دارای پسوند ویا پیشوند سنتی است در ادبیات نوگرایان، بعنوان ارتجاعی و واپس گرایانه خوانده می شود و در ادبیات سنت گرایان نیز نوگرایان انسانهایی بی هویت هستند که نسبتشان با گذشته یکسره قطع شده است. سنت گرایان همواره بعنوان کسانی که مدافع حفظ وضع موجود هستند، قلمداد شده اند و نوگرایان نیز هوادار تغییرات بنیادین و ریشه ای! هر چند جدال میان سنت و مدرنیته ریشه دارتر از آنستکه طی یک یا دو گفتار پیرامون آن سخن رانده شود و یا اینکه نگارندۀ این سطور بخواهد، دربارۀ چنین بحث دامنه دار و گسترده ای وارد شود، با این همه قلم زدن پیرامون چنین جدالی بویژه در شرایط سیاسی- اجتماعی کنونی که جامعۀ ما شاهد دگرگونیهای عمیق اجتماعی است، بایسته است.
همواره قاعده چنین بوده است، که پیش از ورود به یک بحث نخست به تعاریف واژگان بکار رفته در آن پرداخته میشده است، وبرای ورود به بحث سنت و مدرنیته نیز بنظر می رسد، نخست ارائۀ تعریفی واضح و دقیق از سنت و مدرنیته ضروری باشد. اما به باور نگارنده، آنچه بیش از ورود به چنین بحث تئوریکی اهمیت دارد، تعریف هدف غائی از ورود به این سلسله مباحث است. تعریف چنین هدفی، نیز در گرو دغدغه هایی که ذات اندیشه گر را به ورود به عرصه تشویق میکند. دغدغه من بعنوان یک روزنامه نگار و یا کنشگر سیاسی، ویا حتی بعنوان یک انسان عادی که به زندگی در یک جامعۀ آزاد می اندیشد، و رسیدن به چنین فضایی را شرط حداقلی برای رسیدن همگان به اهداف غائی شان میداند، آشتی دادن میان سنت و مدرنیته ، و یا بیرون کشیدن مدرنیته از دل سنت ، و یا باز تعریف سنت و پوشاندن قبای مدرنیته بر قامت آن نیست. ورود به عرصه مقولات پوپر و دورکهایم و گیدنز و مارکس و ... دربارۀ مدرنیته و سنت و محاکمۀ آراء بزرگان فلسفه و جامعه شناسی هر چند در جایگاه اصلی خود مطلوب و پسندیده است، و به رشد و بالندگی اندیشۀ انسانی کمک می کند، اما اثر گذاری آن در عمل، بواسطۀ تئوریک بودن محض چنین مباحثی، در راستای ایجاد تغییر و گذار به سوی آزادیخواهی، بویژه با توجه به وضعیت فرهنگی واجتماعی حاکم بر کشور ما، بسیار محدود خواهد بود.
رویکردی اینچنینی به دو مقولۀ سنت و مدرنیته، هرچند در نگاه نخست قضیه را بصورت لاینحل ومعلق باقی میگذارد، اما زمینۀ پایان دادن این جدال را بصورت برد - برد فراهم می رود. مجموعۀ آنچه تا کنون بر کشورهایی مانند؛ ما که با معضلاتی چون فساد در معنای عام و فراگیر آن اعم از فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ، دیکتاتوری ، خفقان و ... دست به گریبان هستند ، گذشته است ، نشان میدهد ، گذار از سنت به مدرنیته  در عمل اولا ؛ فرآیندی طولانی وزمان بر است که حتی بفرض حل شدن توسط نخبگان ، روشن نیست تا چه اندازه مقبول جوامع ذاتا محافظه کار ما قرار بگیرد ، و ثانیا ؛ مشکلات تطبیق آن در عرصۀ اجتماعی، کمتر از مشکلات آن در مقام بحث ومناظره نخواهد بود.
با توجه به چنین مشکلات وچالش هایی است که باور دارم، گذار به سوی آزادی، نه از راه آشتی دادن سنت و مدرنیته بفرض تعارض ذاتی میان آنها، بلکه از راه گذار از "تحمیل" به "تحمل" ممکن خواهد بود. آنچه از تجربۀ سالیان دراز قتل و خشونت و دیکتاتوری باید آموخت، آنستکه جامعۀ آزاد و پویا، جامعۀ خالی از سنت گرایان و یا اندیشۀ سنتی نیست ، همچنانکه جامعۀ خالی از نواندیشان و نواندیشی، ضرورتا جامعه ای سنتی که در آن سنت و ارزشهای محافظه کارانه پاس داشته می شوند، نیست.
دغدغۀ امروز ما بایستی جایگزین نمودن ارزش "تحمل" با ضد ارزش "تحمیل" باشد. باوری اینچنینی در عین اینکه جدال را از حوزۀ معرفتی و عقیدتی ،که عمده دغدغۀ سنت گرایان است ، به حوزۀ فرهنگی منتقل میکند، در عین حال حق حیات هر یک از این دو اندیشه را به رسمیت می شناسد. مقولۀ "تحمیل" آنچنان در تار و پود زندگی ما آمیخته است ، که در ریزترین شئوون فردی واجتماعی نیز قابل مشاهده است ،آنجنانکه تحمیل در عرصۀ سیاسی ، در واقع بازتابی از رسوخ این ضد ارزش در فرهنگ ماست. گذار بسوی تحمل یکدیگر و رواداشتن رآی مخالف به جای تحمیل عقیده و نظر خود بر دیگران ، که ریشۀ اندیشۀ دیکتاتوری است، راه میانبری است ، برای رسیدن به هدف غائی ملت ، در رسیدن به جامعه ای آزاد و دموکراتیک . توافق بر سر چنین قضیه ای هر چند در نگاه اول از سنت گرایان انتظار می رود ، اما نگاه دقیقتر به این مسئله حکایت از آن دارد ، که نوگرایان نیز اگر به اندازۀ سنت گرایان در همگانی شدن مقولۀ "تحمل" سهم نداشته باشند ، سهم آنان کمتر هم نیست. تحمیل مسئلۀ تجدید نظر در حوزۀ عقاید بر سنت گرایان و ورود به حوزه های معرفت شناختی و تلاش برای ویران نمودن بنیانهای معرفتی سنتی ها ، در عمل آنانرا در صف نخست مقابله کنندگان با هرگونه تغییر قرار داده است.
نگاهی به مبانی فقهی سنتی گرایان در جامعۀ مذهبی شیعه ، بویژه در میان روحانیت سنتی شیعه برخلاف آنچه به دروغ امروز داعیه نمایندگی شیعه را دارد ،گویای این حقیقت است که فقه سنتی در عمل بیشترین پتانسیل "تحمل" اندیشۀ مخالف را دارد ، و هرگز مجوز و فتوای رویارویی خشن با اندیشۀ مخالف و حذف فیزیکی وی را صادر نمی کند ، هر چند در مقام نقد اندیشه ها تندترین نقدها را متوجه طرف مقابل می نماید، اما بواسطۀ حساسیت های موجود در میان فقها سنتی نسبت به خون و خونریزی هرگز تا مرز توسل به زور و خشونت و ترور در جهت "تحمیل" عقیدۀ خود پیش نرفته است. الگوی موفقی که فقه سنتی شیعه تا کنون ارائه کرده است ، قابلیت بسط در جامعۀ آزاد آینده وهمزیتستی مسالمت آمیز با دیگر باورها واندیشه ها را دارد ، تا بتواند بتدریج تحمّل را جایگزین تحمیل ، و رواداری را جایگزین زور و خشونت نماید.
 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.