رسام؛ واحد خبر
فخرالسادات محتشمی پور: تا لحظه آخر امیدی به این دیدار نداشتیم از بس طی این نزدیک ۶ سال دروغ و بدعهدی و بداخلاقی دیدیم از این ها...
این ملاقات را در آغاز بهار به فال نیک می گیریم و امیدواریم سالمان نکو باشد و نکو ماند تا پایانش. این اولین ملاقات حضوری بود که توسط دادستانی به ما داده شد. پیش از این ملاقات های حضوری توسط سپاه داده می شد در اتاقکی جنب دو الف که من خاطرات زیادی از آن اتاق به عنوان ملاقات کننده و نیز ملاقات شونده دارم! که البته پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید میزان آن کاهش یافت و به عدد انگشتان یک دست رسید! و سرانجام بازجوهای سپاهی گفتند که کار دست ما نیست و مطالباتتان را از دادستانی داشته باشید! امروز طلسم ممنوع الملاقاتی پدر و مادر پیر و بیمار همسرجان توسط دادستانی بالاخره شکست و آن ها توانستند فرزندعزیزشان را مانند سایر زندانیان سیاسی به مناسبت نوروزی بی مرخصی به صورت حضوری ملاقات کنند. من علیرغم تلاش زیادی که کردم نتوانستم در بهار فاطمی حضرات، مانع اقدام بی شرمانه و تحقیرآمیز کوبیدن آن مهر لعنتی به کف دست فرزندان فاطمه (س) شوم. گفتم اگر پدر و مادر نیامده بودند امکان نداشت زیر بار این اقدام حقارت بار بروم. یک جو عقل لازم است برای فهم این نکته بدیهی: زندانی سیاسی اگر اهل فرار بود که سیاسی نمی شد! می گویند قانون است و استثناء ناپذیر می گویم پس چرا قانون بند عمومی هنگام اجرای حکم اجرا نمی شود؟! می دانند همسرجان نزدیک به ۵۳ ماه است که در اعتراض به این نقض حقوق مسلم خود روزه دار است اما به روی مبارک نمی آورند. امروز با واسطه از جانب داماد صادق لاریجانی نقل شد که ایشان آقا مصطفی را خیلی دوست دارند اما کاری از دستشان برنمی آید!!! واقعا رئیس عدلیه که کار دستش نیست و قدرت اعمال قانون ندارد برای چه سرکار است؟ ایشان حتی به توصیه پدر بزرگوار همسرش برای عدم پذیرش منصب قاضی القضاتی اعتنا نکرد هرچند او را از عاقبت بد این کار برحذر داشت! ایشان در آغاز ریاست به ما گفته بود که اگر قادر به اجرای مرّ قانون نباشد با همان عبایی که آمده از مقام بازخواهد گشت! ما را به سالن ملاقات وکلا راهنمایی کردند که باز هم از چشم ها دور بماند همسرجان! ما حظّمان را بردیم از دیدن و شنیدن او بی خیال مکان اما زمان چه زود گذشت…
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.