روزی که محمود احمدی نژاد در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری اش در سال ۱۳۸۴ بر دستان آیت الله علی خامنه ای بوسه می زد، کمتر کسی پیش بینی می کرد که کار او روزی به جایی برسد که اکنون رسیده است. مرتضی آقا تهرانی، رئیس فراکسیون هواداران دولت در مجلس شورای اسلامی می گوید که رهبر ایران برای آقای احمدی نژاد مهلت تعیین کرده که یا ابقای حیدر مصلحی را در سمت وزیر اطلاعات بپذیرد، یا از سمت خود کناره گیری کند. از وقایع دو هفته گذشته و اظهارات اصولگرایان منتقد دولت چنین بر می آید که آقای احمدی نژاد به این نتیجه رسیده بود که آقای مصلحی در زمره کسانی است که می خواهند از تسخیر مجلس آینده توسط هواداران آقای احمدی نژاد جلوگیری کنند، به همین دلیل تصمیم گرفت که او را کنار بگذارد و خود سرپرستی وزارت اطلاعات را به عهده بگیرد تا بتواند زمینه را برای پیروزی هوادارانش در انتخابات آماده کند. اما آقای خامنه ای و نزدیکانش به صراحت با این تغییر مخالفت کردند، شاید به این دلیل که مایل نیستند مجلس به دست یاران آقای احمدی نژاد بیفتد، زیرا آن را مقدمه ای برای پیروزی آنان در انتخابات ریاست جمهوری آینده تلقی می کنند. باقی ماندن قوه مجریه در دست یک طیف سیاسی برای مدتی بیش از هشت سال، می تواند برای آن طیف هویتی مستحکم و کاملا مستقل از رهبری فراهم کند که آیت الله خامنه ای تمایلی به آن ندارد. روش او و نزدیکانش در مهار قدرت سیاسی روسای جمهوری، همواره فشار آوردن بر اطرافیان آنها، به ویژه در سال های آخر دوره دوم ریاست جمهوری بوده است. این روش هم در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و هم در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی به کار رفت و باعث شکست برنامه "تعدیل اقتصادی" دولت آقای هاشمی رفسنجانی و پروژه "اصلاحات سیاسی" دولت آقای خاتمی شد. اکنون نوبت به آقای احمدی نژاد رسیده و او در نقطه ای قرار گرفته است که باید میان سه راه، یکی را انتخاب کند: ۱- بماند و به شیری بی یال و دم و اشکم بدل شود که تنها دغدغه اش به پایان رساندن دوره چهارساله ریاست جمهوری است، ۲- بماند ولی در مقابل خواست رهبر ایران مقاومت کند، ۳- از سمت خود کناره بگیرد و با عواقب غیر قابل پیش بینی آن روبرو شود. مسخ به نظر می رسد که حتی اگر او ابقای آقای مصلحی را بپذیرد، حملات طرف مقابل به یاران نزدیک او، به ویژه اسفندیار رحیم مشایی، متوقف نخواهد کرد و این حملات او را در موقعیتی به غایت دشوار قرار خواهد داد. به نظر می رسد که هدف عمده این حملات، ممانعت از عملی شدن برنامه های انتخاباتی هواداران آقای احمدی نژاد است که از نگاه رقبای او مهم تر از آن است که قابل چشم پوشی باشد . با توجه به شدت پافشاری رئیس جمهوری ایران بر حمایت از آقای رحیم مشایی و عقیده راسخی که گفته می شود آقای احمدی نژاد به رهنمودهای ماوراءالطبیعی او دارد، برخورد قهرآمیز با آقای رحیم مشایی به معنای "اعلان جنگ" به آقای احمدی نژاد خواهد بود . در چنین حالتی، سکوت آقای احمدی نژاد در برابر حذف آقای رحیم مشایی به معنای مسخ هویت او است و این پرسش را مطرح می کند که آیا محمود احمدی نژاد حاضر است به چنین وضعیتی تن دهد؟ مقاومت؛ ممکن است آقای احمدی نژاد به این نتیجه برسد که "جنگ" را هم اکنون آغاز کند؛ او برای این کار باید در سمت خود بماند، و در عین حال در برابر خواسته آقای خامنه ای مقاومت کند. در این صورت باید دید که او چه اهرم هایی در اختیار دارد. منتقدان آقای احمدی نژاد می گویند که نزدیکان او به فراخواندن هوادارانشان به خیابان ها در حمایت از دولت فکر می کنند، مثلا سایت عماریون که به نیروهای مذهبی موسوم به "حزب الله" نزدیک است، نوشته است که هواداران آقای مشایی قصد دارند به بهانه عزاداری فاطمیه در محله منیریه تهران تجمع و "اقدام به هیاهو" کنند. یا در نامه ای که چند روز پیش گفته می شد نزدیکان آقای احمدی نژاد در حمایت از او نوشته اند و امضای تعدادی از استانداران را هم برای آن گرفته اند، هشدار داده شده بود که برخورد با آقای احمدی نژاد "منجر به نارضایتی آحاد مردم در سراسر کشور" خواهد شد. یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در یکی از جلسات علنی روزهای اخیر به این نامه اشاره کرد، تصویر آن در بعضی سایت های اینترنتی منتشر شد و تعویض فرماندار شیراز هم به افشای همین نامه مربوط دانسته شد. منتقدان آقای احمدی نژاد هم در سخنان روزهای اخیر خود بارها او را از دچار شدن به سرنوشت ابوالحسن بنی صدر برحذر داشته اند و به او هشدار داده اند که فریب "بی شمار" بودن هواداران خود را نخورد، چرا که "محبوبیت" او تنها به حمایت آیت الله خامنه ای بستگی دارد و بس. بعضی از تحلیلگران هم از "نفوذ" آقای احمدی نژاد در بخش هایی از سپاه پاسداران و احتمال "کودتا" توسط او و نزیکانش سخن می گویند، اما به نظر می رسد که اظهارات چند روز اخیر فرماندهان سپاه و انتقادات بی سابقه بعضی از پرنفوذترین حامیان پیشین آقای احمدی نژاد، از جمله محمدتقی مصباح یزدی که میان اعضای سپاه نفوذ فراوان دارد، نادقیق بودن این تحلیل را تا حدود زیادی آشکار کرده است. مسلم این است که آقای احمدی نژاد بخش اعظم حامیان خود را در میان چهره های حکومتی از دست داده، اما آیا تلقی او و نزدیکانش از میزان محبوبیتی که در میان توده مردم دارند، تلقی درستی است؟ و آیا هواداران آقای احمدی نژاد آماده پرداخت هزینه برای او و رویارو شدن با هواداران رهبری هستند؟ استعفا؛ سومین گزینه پیش روی آقای احمدی نژاد استعفا است. این گزینه ممکن است از دو گزینه دیگر کم هزینه تر باشد، به شرطی که غضب رهبر ایران از مقاومت غیرمنتظره آقای احمدی نژاد فرو بنشیند و با کناره گیری و گوشه نشینی کم سر و صدای او موافقت کند. آقای احمدی نژاد حتی شاید بتواند از این طریق اطرافیان خود را هم تا حدودی از خطر برخوردهای امنیتی نجات دهد. از طرف دیگر، بار اعتراضی استعفا کردن در حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی معمولا پر رنگ است و این امر بررسی موضوع را برای آقای احمدی نژاد از دو جنبه پیچیده تر می کند. یک بعد ماجرا این است که هر گونه اشاره یا تأکیدی بر جنبه اعتراض و قهر چنین استعفایی می تواند شانس گوشه نشینی بی سر و صدای آقای احمدی نژاد و نزدیکان او را از میان ببرد. اما جنبه دیگر ماجرا این است که از نگاه آقای احمدی نژاد و نزدیکان او، شاید هیچ چیز بهتر از استعفا نتواند هواداران آنها را به نشان دادن علنی نارضایتی تشویق کند و رقیبان را تحت فشار بگذارد. آقای احمدی نژاد به داشتن تمایل برای انجام کارهای پر سر و صدا و قرار گرفتن در صدر خبرها شهرت پیدا کرده است؛ آیا او نخستین رئیس جمهوری ایران خواهد بود که از سمت خود استعفا می دهد؟ امید پارسانژاد رسام : آن روزهای آغازین انقلاب که خشت اول استبداد، تک محوری، سلب آزادی، سرکوب علمای دین، شکستن وبریدن قلم و زبان نویسندگان و سخنوران بنا نهاده شد، آینۀ تاریخ به روشنی، امروز را نشان میداد، و معدود صاحبان خرد که می دانستند، و این تصاویر گویا و روشن تاریخ را می دیدند، فریاد و هشدارشان ، هشیار و خریداری نداشت . و امروز استبداد دینی به انتهای این مسیر رسیده، و پرونده ای سیاه و سنگین ، زشت و ننگ آور از خود به جای گذاشته است. علامت و نشان این بن بست انتهایی، چنگ انداختن مهره های شطرنج استبداد به روی یکدیگر است ، انتهای مسیری که بازگشتی برایش قابل تصور نیست . واین همان استجابت دعای دردمندان ومظلومان است، که ظالمین وستمکاران به جان یکدیگر افتاده اند، مطلب بسیار مهم مورد توجه اندیشمندان نگران و خردورزان دلسوز ، گذار از گردنه هولناک فروافتادن دیکتاتور با کمترین هزینه وخسارت میباشد. وبرای نیل به این مهم؛ تمام نیروها با هر عقیده وسلیقه تنها و تنها باید اهداف خود را پس از عبور از این گردنه ببینند. لذا همدلی و یکپارچگی، و هوشیاری دقیق با تحلیل عالمانۀ رخدادها ی سریع که از پی یکدیگر سرعت گرفته اند، سلامت این گذار را تضمین میکند. که صد البته توجه به عنایات الهی و پروردگار مهربان، و توسل به الطاف پیشوایان معصوم صلوات الله علیهم به ویژه عدالت گستر موعود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رمزگشای اصلی تفکرات صحیح و اقدامات حکیمانه، و نهایتا؛ سرانجام نیکو خواهد بود.