علی صبا سخنان اخیر احمد جنتی، دبیر منصوب شورای نگهبان، پیرامون ولی فقیه، وادعای وی مبنی بر رد خداوند در صورت رد فرمان ولی فقیه، بار دیگر زخم کهنۀ سی وچندساله ای که با دشنۀ جهل وریا بر پیکر دین روا رفته است، را تازه کرد. استناد وی در این سخنان، آنچنانکه خود مدعی است، نقل قولی است از آیت الله خمینی با این مضمون که : "مجتهد و ولی فقیه چیزی از خود نمی گوید لذا اگر این را رد کردید، خدا را رد کردید." دقت در تنها همین یک جمله، برای پی بردن به ماهیت ضد دینی رژیم حاکم بر ایران کافی است. چنین ادعای گزافی گذشته از آنکه حتی از نظر متدشناسی فقهی شیعه قابل اثبات نیست، بلکه اساساً با روح تعالیم وآموزه های اسلامی ناهمگون وناسازگار است. ادعای آقای جنتی و سخن منسوب به آیت الله خمینی که "مجتهد وولی فقیه چیزی از خود نمی گوید"، برای خواننده این پرسش را مطرح می نماید، که آنچه ولی فقیه ویا مجتهد می گوید اگر از خود وی نیست،پس از کیست؟! پاسخ طبیعی پایه گذاران بدعت ولایت مطلقه فقیه به این پرسش این است، که آنچه ولی فقیه ومجتهد می گوید در حقیقت عین سخن، فرمان و حکم خداوند است. اما حقیقت آنستکه چنین ادعایی توسط هیچ مجتهد و مرجع تقلیدی حتی در میان قائلین به توسعۀ مفهوم ولایت برای مجتهد ومرجع تقلید، در این حد واندازه مطرح نشده است. بلکه شاید به جرأت بتوان گفت؛ که چنین ادعایی حتی با اصول مسلم اجتهاد و تقلید نیز ناسازگار وبیگانه است. برای درک این نکته مراجعه به تعریف اجتهاد و فقه آنچنانکه مشهور فقهاست، ضروری می نماید. آنچنانکه در تعریف اجتهاد گفته شده، « تلاش وسيع مجتهد جهت به دست آوردن حكم واقعي را اجتهاد گويند.» اما گاه پیش می آید که مجتهد نمی تواند به حکم واقعی برسد و پای مباحث حکم ظاهری به میان کشیده می شود. حکم ظاهری و مباحث مربوط به آن اشاره به این مسئله است، که در مقام ظن آنچه فقیه بدان می رسد، هر چند بمنزلۀ حکم واقعی وعین آنچه حکم خداوند است، نیست اما بهر صورت برای مقلدین در اصطلاح علما منجز و معذر است، و در پیشگاه الهی تکلیف شان را انجام داده اند. با همین توضیح اندک نیز می بینیم؛ که فقیهان هیچ گاه ادعای آنکه احکامشان عین احکام خداوند است را مطرح نکرده اند. بویژه اگر دقت کنیم که این احکام هر چند در حوزۀ فروع دین، بسیار چشمگیر نیستند، اما آنگاه که پای حکومت ومسائل پیچیدۀ مربوط به ان پیش می آید، احتمال دست یافتن به احکام واقعی با توجه به پیچدگی موضوعات متعلق به آن احکام ضعیف تر وضعیف تر می شود، ومی توان گفت سنخ احکام بیشتر ظاهری می شوند، که چنانکه گفتیم ضرورتا با حکم واقعی مطابقت ندارد، اما از آنجاکه وی نهایت تلاش خود را برای یافتن دلیل از مصادر دریافت حکم شرعی نموده است، برای وی ومقلدین منجز ومعذر است. معنای طبیعی چنین امری آنستکه هیچ فقیهی حکم وکلام خود را عین حکم وکلام خداوند نمیداند، عبارت "والله اعلم " در پایان فتاوای علمای اعلام ومراجع عظام گویاتر از آنست که نیاز به تفسیر و تأویل این حقیر داشته باشد. دربیان مسئله بصورتی که در میان بدعت گذاران ولایت مطلقۀ فقیه مطرح است، آنان این جایگاه خودساخته با اختیارات مطلقه را ناشی از نیابت آنان از امام معصوم می دانند. اما گزافی چنین مدعیاتی با مراجعه به آثار واندیشه های بزرگان از مراجع و فقهاء روشن تر می شود. مرحوم آیت الله العظمی سید محمد شیرازی در کتاب الدوله الاسلامیه از سلسلۀ گرانبهای فقه در بیان حدود اختیارات فقیه پیش از نقل نظر مرحوم نراقی در عوائد الایام میفرمایدکه: " ... ما آنچه ایشان دربارۀ همانندی نواب ائمۀ معصومین سلام الله علیهم با آنان در تمامی امور، قائل شده، نمی پذیریم بلکه نائب جدای از کسی است، که از جانب او نیابت را عهده دار شده است..."(الفقه :الدوله الاسلامیه – ج101). از این دست گفتارها در کلام بزرگان علم واجتهاد وفقاهت فراوان دیده می شود. وبه استناد چنین اندیشه ای بود، که طی سالیان دراز کسی مدعی چنین مقام و جایگاهی که کلام خود را کلام خداوند عز وجل ورد آن را رد خداوند بداند و حکم به فتوا و تکفیر دیگران دهد، نگردید. اما فراتر از این، چنین نظریه خطرناکی و قرار دادن یک انسان جایز الخطا ، در ردیف پیامبر و معصومین سلام الله علیهم ، وبالتبع فرمان او را فرمان خدا دانستن چیزی جز شرک به خداوند باری تعالی، و حکم او و دروغ بستن به ائمۀ معصومین علیهم السلام نمی تواند باشد. مگر نه اینکه امام جعفر صادق سلام الله علیه فرمودند : "هر کس ادعای امامت کند، حال آنکه سزاوارو شایستۀ آن نباشد،کافر است؟ " (کافی – ج1- ص 372... جالب اینکه بابی به این مسئله و ادعای دروغین امامت اختصاص داده شده است.) گویا با علم لدنی خویش اوضاع کنونی روزگار ما برایشان لحظه به لحظه قابل مشاهده بوده است. آیا آنچه احمد جنتی و هواداران ولایت مطلقۀ فقیه مدعی هستند، چیزی جز ادعای امامت است؟!! وگرنه چه کسی جز امام معصوم سلام الله علیه است، که رد سخنش بمعنی رد سخن خداوند باشد؟!! در اینجاست که با محک و معیار قرار دادن آموزه های اهل بیت سلام الله علیهم می توان گردنه های صعب العبور انحراف وگمراهی را پشت سر نهاد و در دام دروغ پردازیهای ارباب قدرت در نغلتید. خطر این دروغ پردازی ها و زشتکاریها، آنگاه آشکارتر می شود، که این قبیل بدعتها دستاویز اعمال استبداد و دیکتاتوری وبدنام کردن دین ومذهب قرار گیرد. نظریه ای که نه تنها با تمامی اصول دین ومذهب ناسازگار است، بلکه با هیچ منطق سلیم عقلی و عقلایی نیز سازگاری ندارد، وبا متمرکز نمودن تمامی قدرت و اختیارات در یک نفر عملاً زمینه های بروز و پیدایش وحشتناک ترین استبدادهای دینی را فراهم می آورد.
------------------------------
* محتوای مصاحبه ها، مقالات واخبار مندرج در سايت رسام، لزوماً ديدگاه رسام نمي باشد.