جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
آیا خامنه ای عقب نشینی کرده است؟

تاريخ انتشار : 6/19/2013



مهدی جامی
بازی انتخابات 92 برای من بیش از همه چیز شبیه یک انقلاب نارنجی است که دولت انجام داده باشد! منطقی به نظر می رسد که حاکمیتی که اینهمه غرق در مباحث انقلاب نارنجی بوده و همچنان از برآمدن انقلاب سبز نگران است خود به این نتیجه برسد که باید یک انقلاب نارنجی به راه بیندازد تا خودش را نجات دهد. یعنی دانشی را که نیروهای امنیتی اش آموخته اند تا با چنان انقلابی مقابله کنند در خدمت راه اندازی انقلابی نرم در خدمت بقای نظام قرار دهند.
دلایل متعددی داریم که انتخابات 92 را انتخاباتی مهندسی شده بدانیم. تنها برگ برنده نظام منتها این بوده است که طوری وانمود کرده که گویا مهندسی انتخابات در جهت ادامه راه امثال احمدی نژاد است و مثلا قرار است جلیلی روی کار آید (و حداکثر ولایتی که نامزد مقبول جامعه روحانیت شد) اما در واقع در ادامه راهی است که امثال احمدی نژاد در خدمت آن بودند: بقای نظام ولایی همراه با محدودسازی نیروهای رقیب و حداقل تغییر ممکن.
یک کار مهندسی تمیز
بحث اصلی این است که آقای خامنه ای چطور ممکن است از ایده های 8 ساله اش که اینهمه هزینه بر کشور بار کرده دست برداشته باشد و به یک دولت تحول خواه و در خدمت تغییر تن داده باشد؟ درک من مثل بسیاری دیگر از ناظران مسائل ایران این است که چنین تن دادنی غیرممکن است. هیچ اتفاقی نیفتاده که رهبر را تحت فشار گذاشته باشد و او را به عقب نشینی وادار کرده باشد. این استدلال وقتی هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد قوت بسیار یافت که نظامی که حاضر است کسی چون هاشمی را رد صلاحیت کند اجازه نخواهد داد پای تحول خواهی به درون حاکمیت باز شود. چه اتفاقی افتاده است که امروز حسن روحانی که نماینده فکر و سیاست همان هاشمی است بر مسند ریاست جمهوری نشسته است؟ و از آن مهمتر همه نهادهای گوش به فرمان رهبری ندای حمایت از او سر داده و می دهند؟
انتخابات 92 ممکن است به ظاهر شبیه انتخابات سال 76 باشد که به ریاست جمهوری خاتمی انجامید. اما این فقط ظاهر ماجرا ست. هیچ عنصری در این انتخابات نیست که نظام ولایی را غافلگیر کرده باشد. همه چیز با دقت چیده شده یا با دقت حذف شده تا بهترین نتیجه ممکن به دست آید. به همین دلیل می توان گفت انتخابات 92 یک کار تمیز مهندسی انتخابات در خدمت نظام بوده است. 
آشفتگی 88 و مهندسی 92
تقلب 88 چنان واضح و شلخته و آشوب زده انجام شده بود که هزینه های گرانی را بر نظام بار کرد. اما مهندسی سال 92 با چنان دقتی انجام شد که سقف اش بر سر کسی آوار نشد و بین نیروهایی صورت گرفت که هیچ یک با نتیجه آن مخالفت نکردند و خواه ناخواه آن را پذیرفتند. تلاش گروههای تندرو داخل نظام برای اینکه از نتایج 92 بر سلامت انتخابات 88 استدلال آورند ادامه شلختگی های فکری حاکم بر اندرونی نظام است اما ظاهرا قرار است برای مدتی هم که شده اهالی این منطق اولترا-ولایی از صحنه سیاست و مدیریت ایران کنار گذاشته شوند. با اینهمه، من می توانم به صورت عکس نظر این تندروها را قبول کنم: انتخابات 92 هم مثل 88 بود! اما نه از جهت تقلب نکردن بلکه از جهت مهندسی شدن. مهندسی آن یکی آشفته بود و بر خلاف جریان طبیعی رای مردم و مهندسی این یکی منظم بود و در جهت رای طبیعی مردم. برای همین است که مردم خیلی کنکاش نمی کنند. به هدف شان رسیده اند و کسی را که فکر می کردند شایسته تر است و دورتر از خواسته بیت است انتخاب کرده اند. اما واقعیت این است که در شیوه اعلام آرا و نحوه مدیریت درصد نهایی رای هر نامزد مهندسی حساب شده ای در جریان بوده است. من به واقعی بودن رای اعلام شده همچنان مانند سال 88 باور ندارم. اما چون حاکمیت به خواست اکثریت مردم تمکین کرده است کسی علاقه ندارد در واقعی نبودن آرا بحث کند. احتمالا بحث باید در طرف شکست خورده صورت گیرد که آنهم بفرموده و دستور ناچار زبان در کام می گیرد. اما اگر فرض کنیم – و این فرض را معتبر می دانم- که رای روحانی بنا به مصالحی بیشتر از همان 50 درصد اعلام نشده این خود به معنای پذیرش دستکاری در آرا ست.
رهبر صدای انتخابات مردم را شنیده است؟
اما معنای این تحولات چیست؟ آیا خامنه ای قوه مجریه را با دست خود به تحول خواهان تقدیم کرده است؟ ظاهرا چنین است. اما چه سودی از این کار می برد؟ و پیامدهایش چیست؟
خوشبینانه ترین تحلیل این است که فکر کنیم خامنه ای صدای انتخابات مردم را شنیده است و به آن تن داده است. یعنی فکر کنیم هیچ نوع مهندسی خاصی در کار نبوده و جز استصواب شورای نگهبان هر چه دیده ایم جریان طبیعی انتخابات بوده است. و مردم واقعا به پیروزی رسیده اند. 
این تحلیل نمی تواند واقعیت داشته باشد گرچه خیلی شیرین است و بسیاری از رسانه های داخلی و گروههای خارج از کشور هم به آن دامن می زنند. نظام ولایی نشان داده است که نه در سال 76 و نه در سال 88 اعتنایی به رای و انتخاب مردم ندارد. خاتمی را فلج کرد و موسوی را به حبس خانگی نشاند. هیچ دلیلی ندارد که در سال 92 وقتی که به قول کیهان (در خبر ویژه سه شنبه، 28 خرداد) می توانسته با جابجایی کمتر از 300 هزار رای روحانی را کنار بزند، او را علیرغم میل خود بپذیرد. تصور اینکه این نظام درستکار و امانتدار رای مردم است بسیار دور از ذهن است. و تصور اینکه مردم بتوانند با رایی شکننده و در آستانه 50 درصد نظر خود را بر نظام تحمیل کنند غیرعقلانی است. هیچ تحمیلی در کار نبوده است. نظام آماده این نتیجه بوده و به همین دلیل هم بدون دستپاچگی به استقبال آن رفته است. مجلسی که تمام نمایندگانش به رقبای روحانی تمایل داشتند و چند بیانیه در حمایت از آنها صادر کردند از روحانی حمایت می کند. سپاه هم در خدمت دولت جدید است و بسیج هم اعلام حمایت کرده است.   
بین خامنه ای و هاشمی معامله ای انجام شده است؟ 
بدبینانه نگاه کنیم معامله ای بین خامنه ای و هاشمی صورت گرفته است. هاشمی وارد انتخابات شد تا رد صلاحیت مشایی و او همزمان انجام شود و رد صلاحیت مشایی در سایه قرار گیرد. در عوض به هاشمی اجازه داده شد که نمایندگانی مثل ولایتی و رضایی و عارف و روحانی در میان نامزدها داشته باشد تا یکی از آنها بخت ریاست جمهوری پیدا کند و کرد (این سناریو مورد توجه برخی اصولگرایان قرار گرفت که می گفتند غیر از جلیلی همه نامزدها در خط هاشمی اند). بنابرین، هاشمی نظام را از شر احمدی نژاد و اعوان و انصارش حفظ کرده است، اشتباه ولایت را در تکیه به این نوکیسگان سیاسی تصحیح کرده و همزمان اصلاح طلبان را هم خلع سلاح کرده و نهایتا پاداش خود را گرفته و نماینده فکری خود را بر مسند ریاست جمهوری نشانده است. چیز زیادی تغییر نکرده است و قدرت همچنان بین این دو رفیق پنجاه ساله باقی مانده است و دلخوری های سابق رفع شده است.
 این سناریو هم نمی تواند واقعیت داشته باشد. برخورد خامنه ای با هاشمی یک برخورد اصولی است و نمی توان میان آنها به مصالحه ای فکر کرد. خامنه ای گرایش اش به تقویت رهبری یگانه است و دعوای اصلی اش با رئیس جمهورها هم همین است که حرف چه کسی باید پیش برود. حاکمیت دوگانه ناشی از رفتار فراقانونی و شخصیت تمرکزطلب خامنه ای است. او این قدرت را با کسی دیگر شریک نمی شود. سال 88 سال نفی موسوی و چپ های قدیم و اصلاح طلبان و همزمان سال نفی هاشمی هم بود. خامنه ای دوباره راه را برای او باز نمی کند. رد صلاحیت او در شورای نگهبان واقعی ترین و عریان ترین تصمیم سیاسی نظام بوده است و بعید است بتوان تصور کرد خامنه ای سرمایه اجتماعی بزرگی در اختیار هاشمی گذاشته باشد چون تمام دستگاه تبلیغی او سالها بر ضد هاشمی کار کرده اند. واقعیت در تداوم سیاست ها خود را نشان می دهد و در مورد هاشمی سیاست پایدار و متداوم بیت رهبری نفی او و ناچیز کردن او بوده و هست.
انقلاب سفید ولایی
اما واقعبینانه که نگاه کنیم خامنه ای را در جایگاه بازیگری ماهر بازمی یابیم که از هر چه به سودش هست استفاده کرده و می کند اما به هیچ یک از تعهدات اش جز آنچه به بقای اش می انجامد عمل نمی کند. باید اذعان کرد که در بیت خامنه ای تنها نقدی ها و فیروزآبادی ها و سرداران دیگر صاحب نفوذ نیستند. او تکنولوژیست ها (یا فن-بازها و مهندسان) سیاسی هوشمندی دارد که کارشان طراحی بازی های بقای او و نظام ولایی است. شماری از این طراحان در دانشگاه های مختلف سپاه به تدریس و تحقیق مشغول اند و نحوه تحلیل شان در آثاری که منتشر می کنند کاملا سکولار و واقعبینانه و غیرایدئولوژیک است. آنها توانسته اند انقلاب سفیدی برای خامنه ای طراحی کنند تا هر نوع انقلاب سرخ و نارنجی و سبز را خنثی کند. 
فن-بازهای خامنه ای صحنه را طوری چیدند که روحانی بالا بیاید. نامزد واقعی خامنه ای این بار کسی بود که بتواند رای جمع کند. به قول مهدی جلالی تهرانی که به سوال من در فیسبوک درباره عقب نشینی خامنه ای پاسخ داده «آيا از آقاى خامنه اى گرفته تا مردم، كسى در اين ترديد داشت كه تنها كانديدايى كه مخالفين نظام ممكن بود به او راى بدهند، حسن روحانى بود؟ در اين صورت آقاى خامنه اى با اشراف كامل به اين نكته از كسانى كه "نظام را حمايت نمى كنند"، خواست تا بخاطر كشور راى بدهند. نتيجه منطقى و بديهى اين است كه آقاى خامنه اى براى آقاى روحانى راى جمع كرد.»
سود و زیان خامنه ای
حال خامنه ای می تواند سود و زیان خود را محاسبه کند. او تلاش کرده است با حمایت پنهانی از روی کار آمدن روحانی نشان دهد:
انتخابات در ایران مدار کار سیاسی است و در سرنوشت سیاسی کشور موثر است (گفتار عمومی و تبلیغاتی). اما تقویت انتخابات هدف نهایی او نیست. او فضایی نیاز دارد که بتواند کودتایی را که در 88 بر صد انتخابات صورت داد به صورتی نرم نهایی کند. روی کار آمدن روحانی این فرجه را به او می دهد (گفتار سیاست واقعی).
از شکاف روزافزون مردم و حاکمیت جلوگیری کند و کشور را در اختیار همه ایرانیان نشان دهد حتی آنها که حامی نظام نیستند (گفتار عمومی). نه برای آنکه سیاست حذف و تبعیض خود را پس از سالها کنار گذاشته است. بلکه برای آرام کردن فضای داخلی. این آرامش موقتی را دستگاه امنیت او بهانه خواهد کرد تا به اهالی رسانه و احزاب بگوید بهترین کار همین است که شما به سیاست سانسور حاکم تن بدهید. این به نفع همه ما ست. آرامش فضای داخلی برای تحکیم سیاست ولایی است و نه مقدمه تغییر آن (گفتار سیاست واقعی).
مساله تحریم را به نحوی حل و فصل کند. از تحریم های تازه جلوگیری کند و روند کاهش تحریم ها را شروع کند زیرا این تحریم ها به قول روحانی ظالمانه است و به مردم صدمه می زند (گفتار عمومی). روحانی به عنوان مذاکره کننده سابق هسته ای از دانش و توانش دیپلماتیک کافی برخوردار است تا خطاهای فاحش دولت قبلی و در واقع خطاهای فاحش سیاستگذاری رهبری یا پیامدهای ناخواسته آن را جبران کند. این هم نه برای آن است که سیاست هسته ای ایران تغییر خواهد کرد بلکه برای مهار کردن سیاست های مقابله با ایران و همزمان پیشبرد سیاست هسته ای است. بعلاوه، بسیاری از مدیران اقتصادی فعلی وابسته به دستگاه ولایت هستند و تحریم کار و زندگی مالی آنها را به خطر انداخته است. طبعا سیاست های ملایمتر توصیه می کنند. باید از این وضع گذر کرد. هدف گذر کردن و کم کردن فشارها ست نه متحول کردن. اهداف نظامی هسته ای هم تغییری نخواهد کرد: ایران باید توانایی آن را داشته باشد که هر گاه لازم داشت دست به ساختن بمب هسته ای بزند (سیاست واقعی).
بر اساس این مهندسی قرار نیست هیچ تحول مهمی در عرصه سینما و کتاب و فرهنگ عمومی و زندگی روزمره اتفاق بیفتد مگر آنقدری که فشارها را کمی سبک و قابل تحمل کند. هیچ یک از احزاب احیا نخواهد شد مگر یک دو حزب نزدیک به رئیس جمهور. اما آنقدر میدان نخواهند یافت که به کار سیاسی مهمی دست بزنند. هیچ معامله بزرگی در مسائل هسته ای در راه نیست مگر در چارچوب توافق هایی که قبلا نیمه نهایی شده بوده است و هیچ تحولی در رابطه سوریه و ایران نخواهد بود مگر تغییر گفتار از مبارزه با تروریسم وارداتی به حمایت از انتقال آرام دولت اسد. و به همین ترتیب، هیچ یک از سیاست های محدودسازی ولایت تغییر نمی کند. زندانیان سیاسی آزاد نمی شوند و ایران رکورد بهتری در رعایت حقوق شهروندان اش نخواهد داشت. و مهمترین سود فوری این است که هیچ کس در باره فسادهای بزرگ مالی و مدیریتی و حیف و میل عظیم درآمد نفت در دوره هشت ساله گذشته پاسخگو نخواهد بود. در سطح بین المللی هم ایران می تواند با ترمیم وجهه خود نفوذش در منطقه را همچنان حفظ کند و برای رقابت با رقبایش در موقعیت بهتری باشد.
آینده سیاست اعتدال
فرصت ریاست جمهوری روحانی فرصتی برای تجدیدقوا به افراطیون ولایت می دهد. با این حساب، بسیار بعید است که بیت رهبری هشت سال آینده را با روحانی مدارا کند. این احتمال هست که روحانی چهار سال آینده را هم به سلامت به سر نبرد. هاشمی پس از رد صلاحیت اش گفته بود کاش می گذاشتند می آمدم و شش ماه بعدش شمشیر می کشیدند. روحانی احتمالا وضع بهتری نخواهد داشت. این دوره آرامش پایدار نخواهد ماند. او بیشتر یک محلل به نظر می رسد. بخصوص با توجه به اینکه ممکن است این آخرین رئیس جمهوری باشد که خامنه ای در حیات خود می بیند. بعید است خامنه ای راضی باشد که میراث او به دست کسانی بیفتد که تربیت شده خود او نیستند. او انتخابات را مهندسی نکرده است که میوه اش را دیگران بچینند. گرچه نتیجه بسیاری از مهندسی های قبلی او نهایتا به سود خودش تمام نشده است. محاسبه های او بر هر مولفه ای که تسلط داشته باشد از محاسبه یک نکته کلیدی ناتوان است و آن نقش عاملیت مردم است و بهره برداری آنها از مهندسی های ولایی در جهت معکوس سازی نتایج آن. 
 

* منبع: ایران وایر
** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.