جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
منافع نظام؛ منافع ملی

تاريخ انتشار : 7/2/2013



هادی سرمدی
آقای خامنه ای ٢ روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ١٣٩٢ شرکت آنانکه نظام را قبول ندارند یا همان "غیر خودی" ها را در جهت منافع ملی دانستند. چرا؟
گزیده ای از دو سخنرانی ایشان در فاصله ٣ ماه چنین است:
آقای خامنه ای در ٢٦ اسفند ١٣٩١ در دیدار با برخی از اصلاح طلبان می گوید: " آنانکه نظام را قبول ندارند را از خود دور کنید."
اما در ٢٢ خرداد ١٣٩٢ چنین می گوید: "ممکن است بعضی به دلیلی نخواهند از نظام اسلامی حمایت کنند اما از کشورشان میخواهند حمایت کنند." و در روز ٤ تیر از شرکت این گروه در انتخابات تشکر کرد.
تفکیک "نظام" از "کشور" برای اولین بار در سخنان رهبر، ناگزیر باب تفاوت "منافع نظام" از "منافع ملی" را باز خواهد کرد.
آقای خامنه ای وارث انقلابی است که بنیانگذار آن آیت الله خمینی، ایران را بخشی از جغرافیای دنیای تشیع می دید و امیدوار بود که با رویارویی سازش نا پذیرانه در برابر قدرتهای بزرگ غرب و شرق و اسرائیل، همه جهان اسلام را به زیر چتر اسلام سیاسی خود در بیاورد.
٨ سال جنگ ایران و عراق تحقق این آرزوی بزرگ را ناممکن کرد ولی شالوده ارتباط شیعیان جهان در زمان ایشان ریخته شد. برای نظام ارتباط مستحکم با پاکستان و عراق و سوریه و لبنان، مهم تر از اروپا و امریکا و سایر کشورهای پیشرفته دنیا بود.
آقای خامنه ای از این بینش آقای خمینی غافل نشد و پروژه سیاست خارجی ایران در بعد از جنگ را بر مبنای همین منافع برون مرزی ادامه داد. ارجحیت منافع نظام به منافع ملی خود مهمترین دلیل در کندی توسعه سیاسی و اقتصادی کشور در چند دهه اخیر بوده است.
شعار سازندگی هاشمی رفسنجانی، جامعه مدنی و حقوق شهروندی محمد خاتمی و وعده حسن روحانی همه در جهت ایجاد تعادل نسبی در میان منافع ملی و منافع نظام بوده است. اعتدالی که عمدتا بر روی اجماع نیروهای طرفدار نظام متمرکز بوده است و نه اجماع فراگیر همه نیروهای خودی و غیر خودی.
سئوال اما اینجاست آقای خامنه ای که در سال ١٣٧٦ ناطق نوری را به آقای خاتمی ترجیح میدهد در سال ١٣٨٨ احمدی نژاد را به خود نزدیکتر از هاشمی رفسنجانی می بیند چطور میشود در سال ١٣٩٢، بعد از آنکه رد صلاحیت هاشمی و مشایی را پشت سر میگذارد حاضر میشوند که قالیباف، جلیلی و سایر اصول گرایان مطیع رهبری را فدای روحانی تنها نامزد مطلوب اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی کند؟
آیا چنین حرکتی به معنی عقب نشینی از مواضع انقلابی او یا همسویی تصادفی و موقت با "غیر خودی" هاست؟ آیا نشانی از ورود "غیر خودی " ها به معادلات آینده سیاسی کشور است یا استفاده ابزاری از آنها برای کسب مشروعیت بین المللی در شرایط بحرانی موجود؟
رابطه آقای خامنه ای با روسای جمهور پیشین و غیر خودی ها: در ادبیات آقای خامنه ای در طول ٢٤ ساله زعامت، آنها که نظام را قبول ندارند اقلیتی فریب خورده بودند که بودن یا نبودن آنها فرقی به حال نظام نمی کرده است. و همیشه به عنوان بخشی از ملت ایران انکار می شدند.
دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ایشان برای اولین بار از کسانی که حامی نظام نیستند هم دعوت کردند که در انتخابات شرکت کنند و به پر شور شدن آن کمک کنند. بدیهی بود آنانکه که حامی نظام نیستند اگر در انتخابات شرکت کنند به آقای روحانی رای خواهند داد.
در انتخابات ریاست جمهوری در ٢٤ سال گذشته همه روسای جمهور با آقای خامنه ای به قولی زاویه پیدا کرده اند. دلیل آن حضور میلیونی غیر خودی ها در پشت رییس جمهور محبوب خود و دوگانگی موجود در قانون اساسی است. اما آقای خامنه ای همیشه از وزن سیاسی و مذهبی ولی فقیه برای کنار زدن رقبا استفاده بهینه کرد.
در دوران اصلاحات آقای خامنه ای وزن خود را به سمت نیروهای محافظه کار سنتی و نیروهای نظامی علاقمند به سیاست انداخت و کشتی اصلاحات را به گل نشاند.
او با ادامه حضور رفسنجانی در صحنه سیاست، اجازه داد تا خصومت دیرینه برخی از نظامیون با ایشان علنی شود و راه را بر ایشان بست و در جریان جنبش سبز به کمک نیروهای امنیتی و بسیج تمام قد جلوی موسوی و کروبی و نیروهای تحول خواه ایستاد. با مهار جنبش سبز حاکمیت دیگر نگرانی فشار از پایین را برای خود حل کرد.
اما حضور نیروهای نظامی در عرصه سیاست و فضای پادگانی تبعات غیر قابل پیش بینی هم به دنبال داشت.
ظهور پدیده نا شناخته احمدی نژاد: احمدی نژاد به جای آنکه فضای دو قطبی رهبری- اصلاح طلبان و رفسنجانی را به نظام یک قطبی رهبر و اصول گرایان مطیع تبدیل کند به سرعت مشغول ساختن قطب جدیدی در درون نظام شد.
او چنان دل به کار داده بود که از رویارویی با بیت رهبری، فرماندهان سپاه، قوه قضائیه و مجلس ابایی نداشت. سرعت جریان سازی های احمدی نژاد حاکمیت را به شدت غافلگیر کرده بود.
شگفت آنکه او برای جبران از دست دادن بسیاری از خودی های طرفدار نظام، به جذب نیروهای غیر خودی پشت اصلاح طلبان روی آورد. گرچه بسیاری از تحول خواهان اقبالی به وی نشان ندادند -که باید در جای خود به آن پرداخته شود -اما ایشان مصمم بود که با کمک مشایی علاوه بر طبقات فرو دست طبقات متوسط جامعه را هم به زیر چتر خود بیاورد.
انتخابات ١٣٩٢ از درون: با نزدیک شدن به پایان دوران احمدی نژاد حاکمیت با بزرگترین خطر درونی تاریخ سی ساله خود روبرو شده بود. حتی اگر در آینده نه چندان نزدیک نیروهای اصلاح طلب و نیروهای طرفدار احمدی نژاد به نوعی تعامل نسبی میرسیدند، غیر خودی ها فشار از پایین را باز سازی میکردند و چانه زنی ها از بالا هم برای نهاد های غیر پاسخگو دردسر ساز می شد.
تصمیم نظام برای رد صلاحیت هاشمی و مشایی در مرحله نظارت استصوابی شورای نگهبان را باید از این منظر دید. با تمکین هر دو کاندید به تصمیم اتخاذ شده، رهبری توانست نفس راحتی بکشد که در عقب راندن ٢ قطب سیاسی که به نوعی فصل الخطاب بودن ایشان را به چالش کشیده بودند موفق شده است.
اما آقای خامنه ای در ادامه باید خود را برای دو چالش جدید انتخاباتی آماده می کرد: خلق حماسه سیاسی در انتخابات پیش رو و کنترل افراطی گری انقلابی نیروهای نظامی و امنیتی و خودسر در عرصه های سیاسی کشور.
انتخابات ١٣٩٢ از بیرون: از نگاه امریکا، اروپا و سازمان ملل که سخت ترین تحریم ها را بر اقتصاد کشور تحمیل کرده اند و معیشت مردم را نشانه رفته اند حضور کمرنگ مردم در انتخابات نشانه ای از نارضایتی از حاکمیت و به حساب رفراندومی بر ضد جاه طلبی هسته ای سران حکومت ایران گذاشته میشد.
آقای خامنه ای به درستی دریافت که شرکت کمرنگ مردم خاطره مشروعیت زدایی ١٣٨٨ را در افکار عمومی جهان پررنگتر و قدرت های جهانی و منطقه ای مخالف جمهوری اسلامی را در منزوی تر کردن ایران مصمم تر خواهد کرد.
درخواست آقای خامنه ای از آنانکه با نظام نیستند برای شرکت در انتخابات و هشدار ایشان به نیروهای مسلح و نیروهای خودسر برای مداخله نکردن در انتخابات از این منظر قابل توجیه است.
برای آقای خامنه ای تفاوت چندانی بین ٦ کاندید فلیتر شده موجود وجود نداشت لذا آنچه بیش از هر چیز اهمیت داشت بالا بردن تعداد رای دهندگان بود که فقط با دعوت از غیر خودی ها امکانپذیر بود.
به عبارت دیگر حاکمیت با رد صلاحیت ها و اجازه ندادن به خاتمی برای حضور امید غیر خودی ها را ٢ قدم به عقب راند و سپس با دعوت رهبر برای مشارکت یک قدم به جلو آورد.
حضور بالای مردم در انتخابات و پیروزی آقای روحانی، هم امید تازه ای به دلهای افسرده مردم ایران تابانده و هم آقای خامنه ای را به یک پیروزی کوتاه مدت رسانده است. آقای روحانی با آنکه به آقای هاشمی و خاتمی نزدیک هستند اما در تمام دوران انزوای ایندو در کنار رهبر ماندند.
به هر حال این هماهنگی رهبر و غیر خودی ها برای اولین بار را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که حاکمیت در ایران راه واقع بینانه تری را در پیش گیرد. بدون شک رهبر باید برای پیشبرد منافع نظام از آرامش داخلی آسوده باشد. اما شواهد بین المللی بقای این بازی برد-برد را تضمین نمی کند.
بهار عربی و بحران سوریه به رشد و تقویت افراطی های سنی و سلفی ها کمک شایانی کرده است. شعله های یک جنگ تمام عیار شیعه و سنی از مرزهای سوریه خارج شده و دامن نزدیکترین یار ایران یعنی لبنان را گرفته است.
خطر آن میرود که تمام دستاورد های ٣٤ ساله جمهوری اسلامی در شکل دهی هلال شیعی و محور مقاومت را بر باد دهد .نظام ایران حتی اگر سوریه بدون بشار اسد را بپذیرد یا دست از حمایت حماس بردارد اما در صورت جنگ مستقیم با "مقاومت لبنان " وارد جنگ خواهد شد.
اما ایرانی که خود در زیر فشار تحریم های کمرشکن اقتصادی سازمان ملل و قدرتهای بزرگ قرار دارد هیچ جنگی را برای بلند مدت نمی تواند ادامه دهد.
آقای خامنه ای که نظارت و دخالت مستقیم در یک دهه مذاکرات هسته ای داشته میداند که برای آمادگی رویارویی در منازعات منطقه، باید از کاهش تحریم ها یا حداقل جلوگیری از تشدید آن (با قبول توقف غنی سازی ٢٠ درصدی ) آغاز کند.
گرچه منافع ملی ایجاب میکند که آقای خامنه ای هر چه سریعتر مذاکرات مستقیم با آمریکا را آغاز کند اما منافع نظام ایجاب میکند که کشور را به همسایه شمالی خود، روسیه، نزدیکتر کند که تاکنون موضع مشترکی نسبت به حکومت سوریه داشته اند.
آنچه پیداست این است که اشاره رهبر نظام اسلامی ایران به منافع ملی نه به واسطه فشارهای داخلی که به خاطر فشارهای خارجی است. اما ناگزیر در میان تحول خواهان ایران گفتمان جدیدی آغاز خواهد شد تا به نقطه تعادل میان منافع ملی و منافع نظام بپردازد. تعادل میان منافع نظامی که متعلق به نسل انقلاب است با منافع ملی کشوری که اکثریت مطلق آن را نسل بعد از انقلاب تشکیل می دهد.
نسل بعد از انقلاب با هوشمندی در انتخابات ١٣٩٢ به اصلاح طلبی تدریجی رای داد و نشان داد که راه براندازی و حمله نظامی خارجی را نمی پسندد. اما فضای همگرائی و واقع بینی نسبی نظام، با تحولات پر شتاب منطقه خاور میانه و سایه جنگ فرامرزی در سوریه چه بسا دوام زیادی نخواهد داشت و دوباره نظام مجبور شود که درهای انتقادات و سوالات جدید را ببندد.
در این میان کنشگران سیاسی باید نه تنها مطالبات کوتاه مدت همچون رفع حصر رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی را به صورت مسالمت آمیز مطرح کنند که باید مطالبات بلند مدت تر خود را که سالهاست در صندوق منافع ملی خاک خورده است را بر دوش خود به خدمت رییس جمهور جدید برده و کلید بنفش او را برای گشایش آن امتحان کنند.
 

* منبع: بی بی سی فارسی
** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.
 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.