سجاد نیک آیین برهم زدن مراسم سوگواری مرحومان سحابی ودخترش، پس از جنایتی به غایت هولناک، تأکید دوباره ای است بر عدم مشروعیت واقتدار رژیم کنونی ونشان از سقوط کامل اخلاقی شخص آقای خامنه ای! یورش مأموران امنیتی به مراسم سوگواری مرحوم سحابی ودخترش، وممانعت از برگزاری این مراسم تأکید دوباره ای بود بر اینکه این فرمان این برخوردهای بدور از اخلاق وانسانیت مستقیماً توسط شخص آقای خامنه ای وبا ادارۀ بیت وی صورت گرفته است وهیچ سهوی هم در کار نبوده است. آقای خامنه ای بواسطۀ مردم فوبیایی که بدان گرفتار آمده است، از هرگونه تجمع بیش از دونفر در هر کجای ایران، هراس دارد، واین هراس را هم نه پنهان می دارد ونه درمانی جز آتش وگلوله وخون برای آن سراغ دارد. اینگونه رفتارها بیش از هر چیز نشان از درماندگی واستیصال حاکمیت امروز وبحران مشروعیتی دارد که بدان گرفتار آمده است. مولای متقیان، امیرمؤمنان، امام علی سلام الله علیه میفرمایند: اگر بر دشمنت ظفر یافتی، عفو وگذشت پیشه کن، آنرا شکرانۀ ظفریافتنت قرار ده. جای تأسف است در حاکمیت وحکومتی که ادعای اسلام وتشیع دارد، تمامی آموزه های اهل بیت علیهم السلام، عامداً وآگاهانه مورد مخالفت ودشمنی قرار بگیرند. مرحوم سحابی ودخترش را قطعاً نمی توان دشمن دین ومذهب وکشور ومنافع ملی دانست، اما حتی بفرض محال، که محال نیست، اگر هم چنین بود، مراسم سوگواری جای انتقام گرفتن از دشمن ویا دشمنان نیست. آنچنانکه در روایات اسلامی آمده است، شخص وفات یافته وپیکر وی دارای احترام ویژه ای است، آنچنانکه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از ایشان، پرسیدند اگر جنازۀ کافری را از کنارمان عبور دادند، چه کنیم؟ آیا به نشانۀ احترام برخیزیم؟ فرمودند: بله از جای خود برخیزید، احترام شما برای کسی است که روح وی را ستانده وقبض نموده است. حتی اگر به مبنای خود حاکمان، فرض بر صحت دشمن بودن وبالتبع کافر بودن! مرحوم سحابی گذاشته شود، اما آیا چنین برخوردی با پیکر بی جان وی شرعاً جایز است؟ بی حرمتی به پیکر بی جان یک انسان وربودن آن، حمله به بستگانی که در غم از دست دادن عزیزشان به سوگ نشسته اند، ضرب وشتم یکی از بستگان درجۀ اول شخص متوفی وقتل وی، ودرنهایت جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری درگذشتگان واپسین حلقه از جنایات زنجیره ای رژیم ولایت فقیه است. این قبیل جنایتها پیش از آنکه از نگاه دینی وشرعی محکوم ونکوهیده باشند، اموری هستند که عقل وفطرت انسانی به زشتی وناجوانمردانه بودن آنها حکم میدهد. اما افسون قدرت چنان، وجدان وانسانیت وشرافت را به زنجیر می کشد، که او را از عرش انسانیت به حضیض سبوعیت می کشد. در رژیم استبداد دینی هیچ حدومرز شرعی برای رفتارها واعمال قدرتهای حاکمان وجود ندارد. حاکمیت در حقیقت با این عملکرد خود نشان داد، که در اندیشۀ آنان ودر ساختار مضمحل اخلاقی اش، خدا وپیامبر ودستورات دین جایی ندارند وتنها ماندن بر مسند قدرت است، که معیار خوب وبد بودن اعمال ورفتار را مشخص می کند وچیزی خارج از این محدوده وجود خارجی وعینی ندارد.در این ساختار نه از دین خبری هست ونه از انسانیت.
*مصاحبه ها ومقالات مندرج در سايت رسام لزوماً ديدگاه رسام نمي باشد.