رسام؛
از جمله ضلالت های مطهری، انکار و تکذیب اربعین سالار شهیدان است؛ او، سعی بلیغی مبذول داشته و با تمسک به هر دروغ و رطب و یابسی، درصدد انکار زیارت اهل بیت امام حسین علیهم السلام در روز اربعین و آمدن این بزرگواران به کربلا برآمده است. اکنون مواردی از سخنان مطهری را در این زمینه ذکر و سپس بررسی خواهیم کرد. مطهری در کتاب حماسه حسینی، مکرر از اربعین با عنوان یکی از تحریفات لفظی کربلا یاد کرده است.(مجموعه آثار مطهری، ج17، صفحات 606 و 607). همچنین، تصریح می کند که : " عبور اسرا از كربلا و ملاقات امام سجاد با جابر افسانه است ".(مجموعه آثار، ج17، ص586) هم چنین می گوید: اربعين مىرسد، همه مردم اين روضه را گوش مىكنند كه اسرا از شام كه برمىگشتند، آمدند به كربلا و در آنجا با جابر ملاقات كردند، امام زين العابدين با جابر ملاقات كرد، در صورتى كه اين مطلب جز در كتاب لهوف كه آن هم خود سيد بن طاووس در كتابهاى ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأييد نكرده است، در هيچ كتابى نيست و هيچ دليل عقلى هم قبول نمىكند. ولى مگر مىشود اين را از مردم گرفت. در اربعين تنها موضوعى كه مطرح است موضوع زيارت امام حسين است چون اولين زائرش جابر بوده است و در اين روز زيارت امام حسين سنت شده است. اربعين جز موضوع زيارت امام حسين هيچ چيز ديگرى ندارد، موضوع تجديد عزاى اهل بيت نيست، موضوع آمدن اهل بيت به كربلا نيست، اصلًا راه شام از كربلا نيست، راه شام به مدينه از خود شام جدا مىشود. (مجموعه آثار، ج17، ص78) در جای دیگری نیز از حماسه حسینی گفته است: داستان عبور اسرا را از كربلا در مراجعت از شام نقل مىكند كه لهوف متفرّد به آن است و فقط پس از او «ابن نما» در مثيرالأحزان نقل كرده است. تأليف اين كتاب، بيست و چهار سال بعد از وفات سيّد واقع شده است. (مجموعه آثار، ج17، ص591) اما این انکار ها و جسارت ها، به حماسه حسینی منحصر نمی شود تا عده ای بی مطالعه و تحقیق – چنانکه گفته اند! – مدعی شوند حماسه حسینی از مطهری نیست! نامبرده، در کتب دیگرش نیز به مبارزه با اربعین پرداخته است؛ از جمله، در کتاب " تعلیم و تربیت اسلامی " می نویسد: اصلًا اربعين مربوط به جابر است، مربوط به آمدن اسرا نيست. آمدن اسرا به كربلا قطعاً دروغ است. (مجموعه آثار، ج22، ص784) اما شدیدترین سخن مطهری و جسورانه ترین آن در این خصوص، در کتاب " احیاء تفکر اسلامی " بیان شده است: يك جريان ساختگى كه در هيچ كتاب معتبرى وجود ندارد و تنها در يك كتاب وجود دارد كه آن كتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نيست اين است كه در روز بيستم ماه صفر اسرا، اهلبيت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، اهل بيت امام حسين عليه السلام از شام به كربلا مىآيند...هرجا كه مىرويم صحبت از اين است كه اهل بيت امام حسين عليه السلام به كربلا سر قبر امام حسين عليه السلام آمدند؛ بعد چه شعرها، چه مرثيهها، چه سينهزنىها، همه بر اساس دروغ! اين، علامت جامعه مرده است. دروغ را مىپذيرد اما راست را هرگز حاضر نيست بپذيرد! (مجموعه آثار، ج25، ص431) منظور مطهری از کتابی که هیچ کس معتبرش نمی داند، لهوف سید بن طاووس است! در پاورقی کتاب نیز مطهری در این باره چنین توضیح می دهد: البته صاحبش مرد بزرگوارى است كه در جوانى اين كتاب را نوشته و اين كتاب مشتمل است بربسيارى از مسائل كه تاريخ آنها را تكذيب مىكند. هيچ كدام از مورخين و محدّثين و مقتلنويسان اسلام اين جريان را ننوشتهاند بلكه تكذيب كردهاند و عقل هم آن را تكذيب مىكند. نگاهی به lمدعیات دروغ مطهری: 1 – برخلاف دروغ مطهری، سید بن طاووس در کتب دیگر خود، داستان اربعین را نه تنها تکذیب نکرده، بلکه اتفاقا مجددا روایت ملاقات اهل بیت با جابر را مورد تایید قرار داده است؛ (رجوع کنید به اقبال الاعمال، ج3، ص 101) جز اینکه مرحوم سید در اقبال، استبعاداتی را صرفا در خصوص تاریخ بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا در بیست صفر سال 61 هجری داشته است؛ نه اینکه اصل آن را منکر شده باشد. 2 – این ادعا که سید بن طاووس در قول به اربعین متفرد است و احدی نگفته و همه تکذیب کرده اند نیز تنها نشان دهنده این است که مطهری کمترین رجوعی به کتب روایی و تاریخ نداشته است؛ غیر از سید بن طاووس و ابن نما، در کتب بسیاری دیگر از علماء شیعه و حتی اهل خلاف، این قضیه یا صراحتا آمده است، یا به نحوی مورد تایید واقع گشته است؛ از جمله: ابومخنف در مقتلش، شیخ صدوق در امالی ص 232، ابوریحان بیرونی(متوفی 440) در کتاب الآثار الباقیة، فتال نیشابوری(متوفی 508) در روضة الواعظین ص 192، محمد بن اسماعیل طبری( متوفی 525) در کتاب بشارة المصطفی؛ به نقل از اعیان الشیعة، ج4، ص47، مورخ معروف " خواند میر " در حبیب السیر، ج2، ص 60، ابن حجر هیثمی(متوفی 974) در الصواعق المحرقه، ص 199 و... این اشخاص، همه از مورخین و مولفینی هستند که پیش از سال 1000 می زیسته اند و در هزاره دوم، تعداد بیشتری از علما را می توان نام برد که به این مهم تصریح کرده اند. 3 – ادعای بی اعتباری لهوف و این که احدی از ارباب مقاتل آن را معتبر نمی داند و در آن اکاذیب بسیار است و...دروغی است که بی نیاز از پاسخ است. خود مرحوم سید درباره لهوف، در کتاب اجازاتشان چنین می فرماید: وصنفت كتاب الملهوف على قتلى الطفوف ما عرفت أن أحدا سبقني إلى مثله ومن وقف عليه عرف ما ذكرته من فضله .(بحارالانوار، ج104، ص42) همین عبارت نشان می دهد ادعای تالیف لهوف در جوانی سید نیز بیجاست؛ چرا که نه تنها هیچ دلیلی بر این امر وجود ندارد، بلکه حتی اگر هم فرضا صحیح باشد، این مدح سید نشان می دهد که آن بزرگوار تا پایان عمر به این تالیف خود و مندرجاتش با دیده عظمت و احترام می نگریسته است. 4 – مشخص نیست جناب دانای کل!، چگونه نتوانسته اند درک کنند که اهل بیتی که از مدینه به کربلا و از کربلا به شام آمده اند، از عین همین مسیر نیز می توانند برگردند؛ پس دیگر جایی برای شبهه " راه شام از کربلا نیست " باقی نمی ماند. 5 – ادعای مطهری درباره ابن نمای حلی، به وضوح جهل او را به تاریخ عیان می سازد؛ اولا نقل ابن نما نشان می دهد که غیر از سید بن طاووس نیز دیگران این مطلب را نقل کرده اند؛ ثانیا ابن نما متوفی 676 (به نقل مدرس تبریزی در ریحانة الادب) یا حدود 680 (به نقل صاحب اعیان الشیعة ) است و برخی چون صاحب الذریعه نیز او را متوفی ۶۴۵ دانسته اند که ظاهرا اشتباه است و این تاریخ وفات پدر ایشان است؛ حتی اگر نهایتا تاریخ وفات او را 680 نیز در نظر بگیریم، باز ادعای مطهری که کتاب ابن نما (مثیر الاحزان) 24سال پس از وفات سید تالیف شده غلط اندر غلط خواهد بود؛ چرا که مرحوم سید متوفی پنجم ذی القعده 664 است! شگفتا که مطهری با این جهلش به تاریخ، این گونه بر شعائر حسینی می تازد. آری؛ مطهری اگر اندکی تعقل و تدبر داشت، درمی یافت که این مهم چگونه استوار است و چرا نمی توان – به تعبیر او – " آن را از مردم گرفت " !!