مصطفی رهبر نزاع قدرت در رژیم استبدادی ایران، هر روز وارد مرحله ای تازه می شود، وفصل جدیدی از داستان تنازع بقا در رأس هرم ناجمهوری غیراسلامی را در برابر چشمانمان می گشاید. رهبر کنونی نظام ولایت مطلقۀ فقیه درصدد پیاده کردن الگویی از نزاع قدرت بود، که بتواند همچون رهبر پیشین نظام از بازی در میان این تناقضات به نفع تثبیت موقعیت خود بهره برداری کند. دراین میان همچنانکه آیت الله خمینی از ابزارهای گوناگونی در این راه بهره برداری نمود وبواسطۀ برخی مهرها در صدد حذف برخی دیگر برآمد، آقای خامنه ای نیز درصدد الهام گرفتن از چنین الگویی برآمد. آنچه آقای خامنه ای را به اجرای این پروژه تشویق می نمود، تجربۀ به ظاهر موفق آیت الله خمینی در حذف برخی مخالفان خود بواسطۀ برخی دیگر بود. استفاده از جریانهای انقلابی برای علیه روحانیون معتدل، بکارگیری جریان چب وتوده برای حذف معتدلینی چون مرحوم بازرگان وجریان نهضت آزادی وسپس استفاده از جناج راست برای تصفیۀ توده ایها ودر مرحلۀ بعد حذف آیت الله العظمی منتظری، وایجاد موازنه های شکنندۀ قوا میان راست وچپ داخلی، همه وهمه نمونه هایی مناسب برای آقای خامنه ای در حذف مخالفان سیاسی ومذهبی اش بشمار می رفت. وجه مشترک تمامی این تصفیه ها را می توان، در حمایت وپشتیبانی رهبران سابق وکنونی از جریانی فاقد مشروعیت سیاسی وپایگاه اجتماعی، به نفع جریان قوی تر ورساندن این جریان به قدرت واستفاده از آن برای حذف رقیب دانست. پس از رهایی از سایۀ رقیب، نوبت آن می رسید که پرونده های جریان فاقد مشروعیت وپایگاه مردمی گشوده شود واین جریان نیز بنفع دیگری حذف شود و... اکنون ودرآستانۀ دومین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری 88، وبالاگرفتن اختلافات میان احمدی نژاد بعنوان مجری طرح رهبر جمهوری اسلامی، در حذف عمده ترین مخالفان آقای خامنه ای، باردیگر صدای پای حذف یکی دیگر از مجریان طرح تصفیه به گوش می رسد. آقای احمدی نژاد که بخوبی می دانست که در حدواندازه های بازی بزرگان نیست، وتنها ابزاری است برای حذف یکی به نفع دیگری، با این همه، عمر کوتاه دولت وعیش قدرت را به از دست دادن همه چیز،خرید. امروز وپس از گذشت شش سال پرونده های سیاسی، اقتصادی واجتماعی وحتی حقوقی برای احمدی نژاد گشوده می شود وهواداران آیت الله خامنه ای حتی از گفتن اینکه آقا بمدت شش سال از یک مجنون حمایت کرده است، ابایی ندارند. گویا وقت رفتن او نیز فرا رسیده است! آقای خامنه ای قصد دارد، تا از این بحران نیز حداکثر بهره برداری را در جهت تضعیف آلترناتیوهای موجود بکارگیرد. در شرایط جدید بازی، آقای خامنه ای دو گزینه را پیش رو خواهد داشت، گزینۀ اول اصولگرایان سنتی، که بواسطۀ حمایت بی قید وشرط از عملکرد رهبر ایران، از مشروعیت وپایگاه اجتماعی کافی برای حذف انتخاباتی طیف احمدی نژاد برخوردار نیستند، ضمن اینکه تن دادن به یکه تازی این گروه با اصول کلی سیاست رهبر خودکامه سازگار نیست. گروه دوم اصلاح طلبان دورن حاکمیت هستند، که در وضعیت بسیار شکننده ای قرار دارند. این گروه از اصلاح طلبان دانسته یا ندانسته ممکن است در دامی که آقای خامنه ای برای آنان تدارک دیده است، گرفتار شوند. طرح مسائلی مانند عفو ،گذشت، گفتگو با حاکمیت وصحبت از ارائۀ لیست (!!) در انتخابات آینده، هرچند در لایه هایی از حاکمیت ممکن است مورد استقبال قرارگیرد، وحتی چراغ سبزهایی از سوی رهبر ایران دریافت کند، اما اصلاح طلبان را با ریزش شدید نیروهای اجتماعی روبرو خواهد کرد. رسیدن ویا رساندن اصلاح طلبان به این نقطه مطلوب ترین وضعیت برای آقای خامنه ای وهواداران اوست تا حتی بفرض پذیرش حضور اصلاح طلبان در بازی وداغ شدن تنور انتخابات آینده، با اپوزیسیونی داخلی وضعیف وبدون قدرت چانه زنی از پایین سرکار داشته باشیم. نقش این اصلاح طلبان این بار حذف احمدی نژاد خواهد بود. پس از آن نیز حذف اصلاح طلبان بی یال وکوپال، برای آقای خامنه ای که تجربۀ مهار اصلاح طلبان بیست میلیونی را از سرگذرانده، کار چندان دشواری نخواهد بود. آقای خامنه ای با سیاست مشروعیت زدایی از بالا، سرکوب از پایین، اولاً دریافته است، که پایگاه اجتماعی گروهها وجریانهای سیاسی با دوری ونزدیکی به وی رابطه ای معکوس دارد. بدین ترتیب وی در صدد است، با دادن نشانه های اطمینان بخش به گروههای مخالف، وجذب آنها، پایگاه اجتماعی آنان را کاهش داده ودرنهایت با ابزار قرار دادن آنها یکی دیگر از رقبای خود را از میان بردارد. در میان آنچه گروههای مخالف را از غلتیدن دوباره در این دام مصون می دارد، بازخوانی تاریخ جمهوری اسلامی وتوجه به سرنوشت تلخ گروههایی است که با فریبایی قدرت، شکیبایی از کف دادند وعرض خود را در بازار مکارۀ سیاست چوب حراج زدند، همان بن بستی که امروز راه را بر احمدی نژاد بسته است.