رسام؛
به گزارش پایگاه اینترنتی علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بطور بی سابقه ای به مسأله تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری رژیم جعلی مطلقه پرداخته وبه بیان ناگفته هایی درباره انتخابات ریاست جمهوری 84 و88 وتقلب های سازمان یافته وگسترده در این انتحابات پرداخته است.
این ظهارات هاشمی رفسنجانی در حالی صورت می گیرد که علی خامنه ای رهبر رژیم مطلقه بارها بر مسأله سلامت انتخابات وامانتداری در نظام در صیانت از آرای مردم تأکید کرده است. هاشمی رفسنجانی در این دیدار اظهار داشته است: ما اگر گروه گرایی مان به معنای ذوب نباشد به صورتی که همه حقایق را در سایه تعصبات نادیده بگیریم اگر اینطور بکنیم اشتباه کرده ایم، ممکن است در یک موج موفق باشیم. حتما گاهی می شود در یک حرکت موجی موفق شد اما این دائمی نیست. "رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود" و پیوسته در بطن مردم و میان مردم است. هر جمعیتی خودش را بخشی از این مردم بداند و با مردم سرو کار داشته باشد و اگر پیروز شد با مردم فاصله نگیرد و اگر هم شکست خورد بازهم میان مردم باشد و با مردم دوباره زنده بشود، این راه عقلانی است این راه اعتدال است. جریانی که خودش را اصلاح طلب اعلام کرد بعد از دولت من به آسانی روی کار آمد، انتخابات 76 بسیار سالم و عادی مثل همین انتخابات آخر- انتخابات 92- برگزار شد. هیچکس نمی توانست به نتایج آن انتخابات اعتراضی بکند. چون من جلوی عموم مردم در نماز جمعه تعهد کردم که جلوی تقلب را می گیرم. به وزارت کشورهم گفتم هرکس در انتخابات از قانون تجاوز بکند من عزلش می کنم. بدون معطلی آنجا به جمع شان گفتم، در نماز جمعه هم گفتم. با همین کار انتخابات خوبی شد و آنها روی کار آمدند. ولی وقتی به سالهای آخر دولت اصلاحات رسیدیم یک گروه معدود افراطی وسط این جمعیت عظیم پیدا شد، همه چیز را به هم زدند چون فکر کردند هرکس که احتمالا رقیب آینده ماست باید از میدان بیرون برود و این شد یک سیاست. اشتباه بزرگی بود .حتی در آخر کار اینها وقتی دیدند آقای خاتمی هم همراهی شان نمی کند گفتند باید از خاتمی هم عبور کنیم. نمی دانستند اینجوری نیست. امّا در انتخابات 84 چه اتفاقی افتاد؟ برگزار کننده انتخابات دولت اصلاحات بود، استاندارها هم همه اصلاح طلب بودند، عده ای آمدند و خواهش می کردند از من که بیا ، نیایید بعد از ما اوضاع یک جوردیگری می شود. ولی من واقعا نمی خواستم بیایم. تا فهمیدند من ممکن است بیایم آنها لشگر کشی کردند، چه کار کردند؟. من که نمی خواستم بیایم. امّا آخرش دیدم از جمع آنهایی که آمده بودند - من چهره ها را می شناسم - دیدم کار دارد به دست چند نفر تندرو می افتد. دو سه نفر تندرو بودند بین داوطلب های به اصلاح اصول گرا که خطرناک بودند. آدم های بدی نیستند و نبودند ولی برای حکومت، برای اداره کشور کافی نبودند. به رهبری هم گفتم از این چند نفر هر کدامشان بیایند ما یک سقوط می کنیم. بعضی ها در آن انتخابات آمده بودند که خوب بودند، من هم گفته بودم اگر آنها بیایند من نمی آیم. ولی اگر بنا باشد این چند نفر تندرو بیایند من هم می آیم و آخرش هم آمدم. اتفاقی که در انتخابات 84 افتاد همان اشتباه اصلاح طلب ها بود.نفهمیدند که چه اتفاقی دارد می افتد؟. نفهمیدند که این افرادی که رد صلاحیت شدند را چطور برگرداندند؟ برای چی برگرداندند؟ این درست موقعی بود که فهمیدند که من می آیم. می دانستند رأی من بالاست گفتند در رای هاشمی تفرقه بیاندازیم . اصلاح طلبان نفهمیدند و اشتباه کردند، طرف مقابل هم که از خدا خواسته دید یک راهی برایشان در ناامیدی پیدا شد و آنطور شد که همه می دانید.حتی مرحله دوم، استاندارها - که همه اصلاح طلب بودند- کار را به کلی رها کردند، اصلا کاری نداشتند که چه اتفاقی در صندوقهای رای اتفاق بیفتد!. اینها عیب است، عیب تعصب گروهی است. عیب این است که آدم راه نجاتی را که پیدا می شود بگوید نه چون گروه ما نیست، بدرد نمی خورد. این عیب اصلاح طلبان بود که نفهمیدند اگر مشکلی پیش آمد برای جامعه و انحرافی رفت، باید همه با هم باشیم تا انحراف را برگردانیم . این فهم است. من حرفم همین است. اعتدال را یک معنای عقلانی برایش باید داشته باشیم. حالا وقتی که آدم به ریاست رسید، دیگر فراموش کند بقیه را، این نمی شود. یعنی باید روی همان تفکراتی که مردم آمدند و به ما رأی دادند بایستیم و فراموش نکنیم، معلوم شد مردم این را می خواهند این مردم را نباید رها کنیم و باید با این مردم سرو کار داشته باشیم و با دیگران بنا نیست دعوا بکنیم، وسط راه پایه های راه خودمان را سست نکنیم و باهم برویم. اگر سیاست ما باشد این سیاست موفق است، انقلاب دوام پیدا می کند. ایران به عظمت می رسد و کارها خیلی رو به راه می شود.