رسام؛ نتایج انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92 وانتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری، مسأله تحلیل چیستی وچرایی رفتار حاکمیت ایران بویژه رأس هرم حاکمیت، علی خامنه ای، را دشوارتر از همیشه ساخت. درحالیکه در آن مرحله تحلیلگران داخلی وخارجی کفه جلیلی را بعنوان کاندیدای مدنظر بیت رهبری سنگین تر از بقیه حاضران در عرصه می دیدند وشانس وی را برای انتصاب توسط رهبر بیشتر می دانستند، اما نتیجه انتخابات وبیرون آمدن نام حسن روحانی بعنوان کاندیدای پیروز عرصه را به نحو دیگری رقم زد. آنچه شاید حتی بر محاسبات وفرمولهای تحلیلگران نیز تأثیری شگرف داشت. اما در همان دوران نیز بودند تحلیلگرانی که برآمدن روحانی را بخشی از پروژه نظام، بخوانید نمایشنامه نظام، قلمداد نمودند وبه دلایل متعدد اساساً حسن روحانی را در شرایط فعلی ایران، کاندیدای علی خامنه ای برشمردند. اینان البته درنگاه بسیاری از فعالان سیاسی داخل وخارج از کشور به توطئه پنداری متهم شدند! دیروز اما، مصاحبه امیر محبیان، روزنامه نگار وابسته به جریان به اصطلاح اصولگرایان نشان داد، که آن تحلیلها نه تنها بیراهه نبوده است بلکه درحقیقت انتخاب وریاست جمهوری حسن روحانی بخشی از پروژه نظام ونمایشنامه بیت رهبری برای نشستن بر خوان جام زهر هسته ای بوده است وحسن روحانی تنها خادمی مسئول گستراندن این سفره بوده است. گفتگوی امیر محبیان آنچنانکه ویژه نامه نوروزی مثلث عنوان گزارش کرده است، حاوی نکاتی است که در ذیل به اختصار از نظر بینندگان عزیز رسام خواهد گذشت. - امیر محبیان٬ تحلیلگر سیاسی محافظهکار میگوید «پروژه سیستم» انجام حرکتی «حساب شده» در حوزه تعامل بینالملل بود که تنها حسن روحانی با «سوابق و نگاه امنیتی خاص تبحر لازم را در این مورد داشت» و حضور سعید جلیلی در انتخابات ۹۲ «رای به روحانی را برای مردم معنادار کرد.» آقای محبیان این اظهارات را در گفتگو با ویژهنامه نوروزی «مثلث» بیان کرده است. وی گفته «سیستم قصد داشت حرکتی حساب شده در حوزه تعامل بینالمللی انجام دهد که نه احمدینژاد میتوانست این نقش را بازی کند و نه مصلحت بود کار بدست اصلاح طلبان بیفتد.» - سردبیر خبرگزاری آریا افزوده «طبعا روحانی با سوابق خود و نگاه امنیتی خاص تبحر لازم را در این مورد داشت.» - هدف ائتلاف سه نفره (ولایتی، قالیباف و حداد عادل) از اعلام زودهنگام {کاندیداتوری در انتخابات}، پیشدستی و ایجاد فضای روانی برای جلوگیری از کاندیداتوری سایر افراد مطرح بود. -چون این اعلام کاندیداتوری از کانال اصلی تصمیم گیری اصولگرایان صورت نگرفته بود طبعا انتظار میرفت که نتواند به نتیجه لازم برسد. -عملا این گروه سه نفره پوشش دهنده همه سلایق نبود، برای همین هم پایداریها و جبهه پیروان مکانیزم معرفی کاندیدای خود را بکار انداختند. -خود گروه سه نفره هم همگن نبود، ولایتی به هیچوجه هم خط آن دو نفر دیگر نبود، معلوم نبود کدامیک قصد دارد دیگری را در بازی بعدی خود اسیر کند، ولایتی آن دو نفر را یا همفکران ایثارگران، ولایتی را؟ -شوک ورود جلیلی اصولگرایان را به لرزه درآورد و اصلاح طلبان را شاد کرد. -واقعیت آن بود که هیچ کاندیدایی از افراد مطرح شده به جز جلیلی نمیتوانست زمینه دوقطبی شدنی را بوجود آورد که جامعه را بسوی اصلاح طلبان براند. -احمدینژاد و مشایی آنقدر سیاست میفهمیدند که بدانند سیستم اجازه کاندیداتوری و پیروزی مشایی را نمیدهد، هدف آنها این بود که کنار کشیدن مشایی را موضوع یک معامله کنند و خشم نظام را علیه اعمال تیم احمدینژاد با رد صلاحیت او تخلیه کنند. -هاشمی کوشید به عنوان بالانسر عمل کند و زمینه را برای تغییر موازنه در کلیت جامعه و نیز درون اصلاحات به نفع روحانی آماده کند و موفق شد. حرکت هاشمی شاید درون یک حرکت کلان قابل تاویل است. -احمدینژاد این نکته را در نظر نگرفته بود که رفتار او اعتماد لازم را نیافریده بود که نظام پروژه عظیم حل مشکل بین المللی را به او بسپارد. -جلیلی برای مردم احمدینژاد دوم شد که البته توان و جنبههای مثبت او را ندارد، بازاریابی سیاسی جلیلی حداکثر ظرفیتش آنهم با رانت و کمک بیش از آن نبود. -ورود و خروج کاندیدا نشان دهنده آشفتگی کامل در جریانات بود، همگی فقط میخواستند پیروز شوند و هیچ مصلحت بالاتری مثلا منافع جریان متبوع خود را رعایت نمیکردند، فرد گرایی حاکم بود، فقط هاشمی به گمانم تشخیص داد چه کند. -آنکه رای به روحانی را برای مردم معنادار کرده بود، حضور جلیلی بود و بس.... بخش مهمی از مردم بیشتر از آنکه به روحانی رای دهند رای آنها رای نه به جلیلی بود. -ولایتی کاتالیزوری بود که با نقد جلیلی در مذاکرات هستهای تدبیر را در شعار روحانی معنادار کرد و البته بعدا اجر خود را گرفت.