رسام؛
آقای مصباح یزدی، از روحانیون حکومتی ووابسته به حکومت ایران، از تمایل فزاینده جوانان ایرانی به فراورده های فرهنگی غرب شکایت کرده گفت که در خانه او هم جوانان "دست پرورده ماهواره و اینترنت" هستند. این اظهارات این روحانی حکومتی را باید از آشکارترین مصادیق فرافکنی وروشن ترین نمودهای حذف صورت مسأله توسط حاکمیت تمامیت خواه ایران دانست. آقای مصباح یزدی بدون توجه به ریشه های بروز چنین پدیده ای در جامعه ونیز بدون پرداختن به راه حلهای ممکن ومنطقی برای تعامل با وضعیت پیش آمده، تنها به ارائه توصیفی کژتابانه از وضعیت کنونی کشور پرداخته است، بدون اینکه توضیح دهد، چرا در این زمینه دست کم مؤسسه تحت امر ایشان، مؤسسه پژوهشی امام خمینی با صرف بودجه های میلیاردی تا کنون هیچ راه حل نظری وعملی برای اصلاح این نابسامانی های فرهنگی ارائه ننموده است. آنچنانکه در وبسیایت اینترنتی مؤسسه پژوهشی امام خمینی، که با مدیریت مستقیم آقای مصباح یزدی اداره می شود، در تبیین اهداف این مؤسسه آمده است: " مهمترین اهداف مؤسسه آموزشی و پژوهشی باتوجه به رسالت آن عبارتند از: 1- تبيين و بهكارگيري معارف اسلامي در رشتههاي مختلف علوم انساني؛ 2- تربيت محققان صاحبنظر در معارف اسلامي و علوم انساني و داراي صلاحيت علمي لازم براي مقابله با انديشههاي انحرافي و التقاطي؛ 3- تربيت اساتيد باتجربه و متعهد بهمنظور تأمين اعضاي هيأت علمي حوزه و دانشگاه؛" این در حالیستکه آقای مصباح یزدی ومؤسسه تحت امر ایشان از بدو تأسیس تا کنون همواره از ردیف بودجه ای خاص ومستقل برخوردار بوده اند ودرلایحه بودجه کل کشور در سال 93، به مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مبلغ نجومی یازده ونیم میلیارد تومان (115000 میلیون ریال) اختصاص یافته است. آقای مصباح یزدی اگر وضعیت کنونی کشور را نابسامان دیده وفریاد برآودرده اند، باید پاسخ دهند که بودجه های میلیاردی طی سالهای گذشته در چه مواردی صرف شده است؟! اگر این اظهارات ایشان را اعترافی بر وضعیت نابسامان فرهنگی کشور در نظر بگیریم، ایشان به جای قرار گرفتن در موضع طلبکار، باید دردادگاه صالحه پاسخگوی ناکارآمدی، سوء مدیریت وحیف ومیل اموال عمومی در مؤسسه تحت امر خود باشند. اما ریشه یابی این وضعیت نامطلوب فرهنگی باز هم انگشت اتهام را به سوی بخشی دیگر از عمکلرد آقای مصباح وروحانیون مشابه ایشان نشانه می گیرد. ارائه چهره ای سراسر از خشونت، درشتی از اسلام وتشیع بخش مهمی از کارنامه آقای مصباح وبطور کلی رژیم مطلقه ایران بوده است. ناکارآمدی حکومت در تأمین نیازهای اولیه شهروندان در کنار ارائه تصویری بسیار خشن وناروادارانه از مذهب تشیع، همه وهمه عواملی بوده اند جوانان را از دین ومذهب رویگردان ساخته اند. به آقای مصباح یزدی باید گفت که این جوانانی که وی امروز از آنان گلایه می کند، نه جوانان پیش از انقلاب، بلکه جوانانی تربیت شده در سایه نظام مطلقه ومدعی اسلام اند. آنچه نگاه این جوانان را علیرغم قرار گرفتن روزمره در معرض تبلیغات یکسویه حکومتی به سوی کالاهای فرهنگی آمده از غرب معطوف ساخته است، عملکرد حکومت استبداد مذهبی وحامیان روحانی آن از سنخ آقای مصباح یزدی هستند. از سوی دیگر، عدم امکان دادن حکومت به جریانهای اصیل مذهبی برای ورود به عرصه فرهنگی وروشن ساختن اذهان عمومی وبیان حقایق دین ومذهب زمینه پرکردن این خلاء را توسط فرهنگ بیگانه وبه تعبیر ایشان غربی را فراهم آورده است. بسیار بجاست ایشان نقد خود را متوجه سیاستهای مذهبی وفرهنگی رژیم متبوعشان ورهبرشان نمایند که چگونه سبب ساز وزمینه ساز این چنین وضعیت فرهنگی نابسامانی شده اند!
در این میان آنچه جالب تر به نظر می رسد، اعتراف آقای مصباح یزدی به ناکارآمدی گفتمان ایشان وهواداران ایشان حتی در میان نزدیک ترین نزدیکان ایشان است. بر این اساس جا دارد، ایشان به جای پرخاش، فرافکنی، حذف صورت مسأله وپرخاشگری در گفتمان عقب مانده وعقیم انقلابی گری تجدید نظر فرمایند!