علی افشاری
اطرافيان آيتالله خمينی مدعی هستند که نزديکان آيتالله شيرازی در کويت بر عليه آيتالله خمينی فعاليت میکردند و همچنين بيت وی در عراق محل حضور و تردد ساواکیها بوده است. آنها مدعی هستند سيدمحمد شيرازی در کار انقلاب و رهبری آيتالله خمينی ايجاد اختلال میکرده است آيت الله سيد محمد شيرازی در عرصه سياسی عراق فعال بود. وی خواهان حاکميت احکام شرعی و تطبيق قوانين مجلس عراق با آموزه های اسلامی بود. اين مساله برای حکومت جديد عراق و حزب بعث که ترکيبی از پان عربيسم و اصول فکری مارکسيسم را دنبال می کرد خوشايند نبود. بعد از سقوط خاندان ملک فيصل و انقلاب سفيد در عراق فشار ها بر مراجع شيعه و همچنين خاندان شيرازی ها گسترش يافت. البته دولت حسن البکر ابتدا کوشيد تا از در ملايمت و نرمی با آيت الله شيرازی وارد شود. اما روابط حسنه آنها مدت کوتاهی بود و ديری نپاييد که به طرف تيرگی رفت. عوامل متعددی در اين خصوص نقش داشت. نخست فعاليت های گسترده وی بود. سيد محمد شيرازی به عنوان يک مرجع جوان اشتياق زيادی به تثبيت جايگاه خود و افزايش شمار مقلدان داشت. از اين رو بر خلاف مراجع سنتی به کار تشکيلاتی و شبه حزبی می پرداخت. استفاده از دستاوردهای فنی روز برای تبليغ ، دعوت و تغيير از مهمترين مسائلی بود که همواره تنش ميان حکومت و جريان آيت الله شيرازی تشديد می نمود. اما مهمترين عامل تنش فعاليتهای اجتماعی و سياسی آيت الله سيد محمد شيرازی بود که با پشتکاری خاص مسأله تدوين قوانين اسلامی در عراق پيگيری را می کرد، و در زمان دولتهای مختلف عراق بر اين مسأله پای فشرده بود، اين مسأله منجر به کشمکشهای لفظی تند بين دولت و آيت الله شيرازی شده بود. همچنين آيت الله شيرازی در مسأله ناسيوناليسم عربی مواضعی تند و غيرقابل انعطاف از خود نشان می داد و مساله وحدت اسلامی را جايگزين آن می کرد. در عين حال با نظر مثبت و تاييد آميز وی خواهر زاده اش سيد محمد تقی مدرسی، سازمان عمل اسلامی را در عراق تأسيس نمود و چهارچوبی روشن ومشخص برای مبارزه سياسی و فرهنگی با حکومت وقت را تبليغ وترويج می نمود. مجموعه اين عوامل باعث شد تا وی مغضوب حکومت عراق شود و در گام اول حکومت نسبت به دستگيری نزديکان وبستگان ايشان اقدام نمود. در اين موج دستگيری بسياری از اطرافيان و مرتبطين با بيت ايشان دستگير و روانه زندان شدند. از جمله شاخص ترين اين افراد، برادر ايشان سيد حسن شيرازی بود، وی را از کربلا به بهانه ديدار با احمد حسن البکر وارائه پاره ای مشورت ها درباره اوضاع حوزه علميه به بغداد بردند، اما در حقيقت به زندان "قصر النهايه" منتقل ساختند ودر آنجا تحت شکنجه ها قرار گرفت. در دادگاه وی به اعدام محکوم شد اما پس از چندی با واسطه وفشار بزرگان از عشاير جنوب عراق آزاد شد. پس از اين فشارها، حکومت عراق در ادامه طرحی موسوم به تسفير ايرانيان مقيم عراق، تصميم به دستگيری و تحويل آيت الله شيرازی به حکومت وقت ايران گرفت. اين مسأله بويژه با توجه به استقبال آيت الله شيرازی از آيت الله خمينی و برگزاری مراسم چهلم شهدای پانزده خرداد، می توانست منجر به اضمحلال تشکيلاتی جريان شيرازی ها شود. از اين رو وی تصميم به خروج از عراق گرفت. مقصد سفر البته هنوز روشن نبود، اما شبکه روابطی که برادرش سيد حسن در ۱۳۵۱ رهسپار سوريه شد. اقامت وی در سوريه چندان به طول نينجاميد واز آنجا مدتی کوتاه به بيروت نقل مکان کرد. اما موقعيت جغرافيايی دمشق و بيروت جغرافيای جهان تشيع چندان نبود که بتواند راه مرجعی جوان برای تثبيت مرجعيتش را هموار کند، از همين رو بود که به دعوت برخی از مقلدين خود در کويت، در نهايت اين کشور را به عنوان مقصد سفر انتخاب کرد و پس از اقامتی چند ماهه به کويت منتقل شد. البته برخی از منتقدين شيرازی ها معتقد هستند جهت گيری منفی بزرگان حوزه علميه نجف حضور در عراق را برای آيت الله سيد محمد شيرازی سخت کرده بود و او مجبور به خروج از عراق شد. اما اين ادعا با واقعيت ها تطبيق نمی کند. جايگاه وی در کربلا و بين شيعيان مقيم آنجا و طلاب مذهبی جا افتاده بود. بر مبنای برخی از گزارش ها تعداد کسانی در حرم امام حسين به در نماز جماعت به وی اقتدا می کردند بيشتر از کسانی بود که پشت سر آيت الله خوئی در نجف نماز می خواندند. در کويت سازماندهی و تأسيس حسينيه ها را به عنوان خط مشی استراتژيک برای تبليغ تشيع در دستور کار خود قرار داد، و طرح هر خانه يک حسينيه وی در کنار مؤسسات خدمات اجتماعی چون درمانگاه ،کتابخانه و از ميراث های ماندگار دوران اقامت هفت ساله او در کويت بود. پايگاه کنونی جريان شيرازی ها در کويت محصول فعاليت ها و کوشش های آيت الله سيد محمد شيرازی در دوران اقامت در آن کشور است. در آستانه انقلاب ايران فعاليتهای وی در حمايت از انقلاب و بازتاب صدای انقلاب بويژه در کشورهای عربی تشديد شد . آيت الله سيد محمد شيرازی در آن مقطع ديدگاه انقلابی داشت و مخالف حکومت شاه بود. با اوج گرفتن انقلاب ايران او نيز به حمايت پرداخت و از رهبری آيت الله خمينی دفاع کرد. دوران آخر اقامت وی در عراق با تيرگی روابط با اطرافيان آيت الله خمينی همراه بود اما رابطه آنها اگر چه سرد شد ولی به اختلاف حاد منجر نشد و هر دو حرمت يکديگر را حفظ کردند. آيت الله خمينی وقتی وارد قم شد با آيت الله شيرازی ديدار کرد. اطرافيان آيت الله خمينی مدعی هستند که نزديکان آيت الله شيرازی در کويت بر عليه آيت الله خمينی فعاليت می کردند و همچنين بيت وی در عراق محل حضور و تردد ساواکی ها بوده است. آنها مدعی هستند سيد محمد شيرازی در کار انقلاب و رهبری آيت الله خمينی ايجاد اختلال می کرده است. سيد عباس خاتم يزدی در اين خصوص می گويد : « اما بعد از استقرار ايشان در کويت، دوستان و حاميان ايشان حملاتی را عليه امام ترتيب دادند و شروع به بدگويی و بستن اتهامهای ناروا عليه ايشان کردند و در اين زمينه بعضی از نزديکان آقای شيرازی با تفسيق و حتی تکفير حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و اين ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شيرازی به ايران ادامه يافت. در زمينه مسائل سياسی نيز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی و آقای فردوسیپور که برای سخنرانی و امور ديگر به کويت میرفتند، نقل می کردند که بيت و بيرونی آقای شيرازی، پاتوق مأموران ساواک ايران است و خود ايشان هم به ما توصيه میکند که دست از مبارزه عليه شاه برداريم و سخنی ضد رژيم نگوييم.» اما اطرافيان آيت الله شيرازی اين ادعا را رد می کنند و می گويند بر عکس آيت الله شيرازی از انقلاب دفاع کرده و موضع سياسی مخالفی بر عليه حکومت شاه داشته است. نزديکان وی ادعا می کنند که وی به برادرش سيد حسن شيرازی که در آن روزگار در سوريه و لبنان به سر می برد و از جايگاه مناسبی در ميان شيعيان سوريه و لبنان برخوردار بود، دستور داد تا برای ترويج مرجعيت آيت الله خمينی در لبنان و در ميان شيعيان اين کشور تعداد زيادی رساله آيت الله خمينی را چاپ و توزيع نمايد. البته آيت الله سيد محمد شيرازی مثل آيت الله خمينی موضع راديکال بر عليه حکومت شاه نداشت اما با وی همسو بود. اگر ادعای طرفداران آيت الله خمينی درست باشد آنگاه اين سئوال پيش می آيد چطور او بعد از انقلاب سريعا به قم آمد و آيت الله خمينی نيز با وی ملاقات کرد. اگر وی سابقه حمله به آيت الله خمينی و ديدگاه مخالف با انفلاب داشت حداقل ملاقات فوق ديگر بی معنی بود. البته اختلاف بين طرفداران طرفين وجود داشته است و ممکن است به بد گويی هم کشيده شده باشد اما دو مرجع پيش از انقلاب رو در روی هم قرار نگرفتند. آيت الله سيد محمد شيرازی در بهار ۱۳۵۸به ايران برگشت و مدرسه و دفترش را در قم به راه انداخت. ادامه دارد
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.