رسام : میلاد مولای متقیان امیرمؤمنان امام علی سلام الله علیه، مناسبتی شد تا محمد نوری زاد، فیلمساز وروزنامه نگار برجستۀ کشورمان، نهمین نامۀ اعتراضی خود خطاب به علی خامنه ای، رهبر ایران را به رشتۀ تحریر درآورد. او دراین نامه، که در ظاهر خطاب به امام علی سلام الله علیه ودرحقیقت خطاب به رهبر نظام ایران نوشته شده است، از وی میخواهد که دست از انحصار کامل قدرت بردارد، قدرت را به مردم بسپارد، از سرنوشت خودکامگان درس بگیرد، از قاتلان همچون بشار اسد حمایت نکند، در سرکوب و کشتار به او یاری نرساند، و خود را از سرنوشت محتوم و مشابه دیگر خودکامان باز رهاند. آقای نوری زاد در آغاز نامه وبمناسبت تقارن میلاد مولای متقیان امیرمؤمنان امام علی سلام الله علیه با گرامی داشت روز "پدر" می نویسد: " رهبرما، چه بخواهد و چه نخواهد، پدراين مردم است. ومردم ما، حق دارند از او، رفتاری پدرانه انتظار داشته باشند. که يک پدر، با هرخونی که از فرزندان تند خوی خود به دل دارد، آنان را به تير بلا نمی سپرد. و به نفع فرزندان آرام و سربه زير خود، برسر فرزندان عاصی و معترض خود نمی کوبد." پس از این مقدمۀ کوتاه، نوری زاد، امام علی سلام الله علیه را مخاطب قرار داده ومی نویسد: "سلام ای علی عزيز. چه خوب که در اين روزها، پای به عرصهی اين دنيا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همهی شايستگیهای بشری، رو به سوی تو آورد. تو به معنی واقعی ”مرد” بودی. جوری که همهی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمیشناسند. چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطيع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جايگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، میسنجد. اگر تو ای علی عزيز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان میگفتيم: علی چرا بيست و پنج سال، از حکومتی که حق خود میدانست، برکنار ماند؟ آيا نه تنها به اين دليل که مردم، آن سوتر از او و بزرگیهای او، روی به ديگری و ديگران بردند و او را نخواستند؟ ...اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان میگفتيم: ادارهی جامعه را به شايستگان، ونه به دوستان، بايد سپرد؟ " نوری زاد، سپس به طرح پرسشی از امام علی سلام الله علیه می پردازد، که در واقع نکوهش وسرزنش رفتار امروز رهبر ایران است. وی می پرسد: " ياعلی، يک پرسش! اگر من نوریزاد، پای به دل تاريخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلايق، صريح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگيرم و با فريادی که همهی تاريخ بشنود، به تو بگويم: ای علی، من که يکی از پيروان تو هستم، اين من گمشده در تاريخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با اين که میدانم تو پاک و پاکدستی، میخواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کردهای و ميليارد ميليارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کردهای؟ من بعيد میدانم ای علی عزيز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زير گوش من بخوابانی! و بگويی: ای بی حيا، تو، که به قول خودت هيچ در هيچی، از من علی، که معصوم و پاکزادهام، میخواهی تحقيق و تفحص کنی؟ تصور حتمی من براين است که تو، دست مرا میگيری و مرا به سرای حکومت خود میبری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من میگذاری و به من میگويی: باهر علمی که داری، درکمال امنيت، بنشين و به دخلها و خرجهای حکومت من نگاه کن. وحتی اين را نيز مصرانه از من میخواهی که: هر کاستی و ناروا در کارمن ديدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفتهام يا خطايی ندانسته مرتکب شدهام، سريعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم يک يا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم بردهاند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسيدگی کنی." وی در بخش دیگری از نامه، با مخاطب قرار دادن رهبر کنونی ایران بوسیلۀ طرح چند پرسش از مولای متقیان سلام الله علیه، می نویسد: "علی جان، تو نيکتراز همهی ما میدانی که ورود تو به عرصههای جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بديهیشان باز میدارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسيب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمیماند. وقتی همهی سرنخها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد يافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و اين يعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نيز تحمل نمیکند. ای علی عزيز، مگر نه اين که اين مردم، اختيارات و اموالشان را به امانت به تو سپردهاند؟ آيا نبايد بدانند تو با اموالشان چه کردهای و چه میکنی؟ اين مردم میخواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوريه و به هرکجای اين دنيای بزرگ بخشودهای! اين مردم میخواهند بدانند چه پولهايی با اشارهی تو، به کجاها سرازير شده است. علی جان مردم ما آيا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کردهای؟ اطمينان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسشهای مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همين خاطرهاست که خواستنی هستی. علی جان، خودت خوب میدانی که بدون استثنا، دليل خيزشهای مردمی اين روزها درکشورهای اسلامی و غير اسلامی، از کجا ناشی میشود. از: رهبریهای طولانی و مبسوط اليد. که يک نفر، با قدرتی ماورايی، برهمهی ارکان يک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نيز جوابگو نباشد و کسی را نيز حق اعتراض و نقد او نباشد ...رهبر ليبی نيز مگر جز اين خصوصيات دارد؟ ويا رهبر مردم سوريه؟ فصل مشترک همه ی اينان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکماند و کسی را يارای اعتراض به آنان نيست. قانون، برای اين رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک میبرند و نرم نرم به مکيدن آن مشغول میشوند. يا قانون، برای اينان، جامی از شراب است که سرمیکشند تا فراموش کنند مردمی نيز هستند و اين مردم حقی وحقوقی نيز دارند. ويا: قانون حبه ترياکی است که بايد برسر وافور کيفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود." وی در پایان خواسته را از مولای متقیان، امیرمؤمنان سلام الله علیه مطرح می کند ومی نویسد: "علی جان، چه خوب که به اين دنيا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ويژه به رهبرما بگويی: ای برگزيدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطايی که مرتکب شده ايد، کمترين حق بديهی مردم شماست.و دم گوش رهبرما بگويی: تا ديرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زير بار اين همه مسئوليت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئوليت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه اين که اين مردم، هماره در سخنان تو، فهيم و همراه و با خردند؟ "