پس از بستری شدن آقای علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی شایعاتی مبنی بر شدت بیماری پروستات ایشان به گوش می رسد.

 گرچه سالهاست این زمزمه ها بوده اما با بستری شدن وی بر شدت این اخبار افزوده شده تا جائیکه بعضی رسانه ای شدن این خبر را دلیل آمادگی عمومی برای خبر مرگ رهبری قلمداد کرده اند. 

اما گذشته از صحت  وسقم این خبر باید این احتمال را در نظر داشت که مرگ رهبر جمهوری اسلامی دارای بار خبری مهمی علاوه بر ایران منطقه و حتی جهان را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. ایران کشوری که 35 سال قبل با ایجاد یک انقلاب به اسم اسلام به رهبری یک روحانی غیر سرشناس و بدون داشتن تجربه کشور داری و سیاست خارجی و با شور و هیجانی که معمولا مخصوص این انقلابات با پسوند اسلامی برای رسیدن به آرمانشهر انتزاعی خود را با تمام دنیا در گیر ساخت وقوع جنگ 8 ساله با کشور عراق و نا امنی های داخلی در غرب و شرق کشور از اثرات این انقلاب  بوده که طبعا کشورهای همسایه  را به واکنش نسبت به این تحولات  واداشته اشت.

 عدم فروش نفت خام و تاثیرات جنگ در خلیج فارس و نا امن شدن صدور نفت به خارج باز تاب صدور انقلابی بود که حاکمان ما ناشیانه بر طبل آن کوبیدند تا همسایگان ما سالها دشمنان خونی ما برای عدم صدور این انقلاب  به کشورهایشان باشند که هنوز پس از سالها رابطه نا مطمئنی را برای ما بدنبال داشته است (روابط با عربستان, کویت,قطرو...از همین مقوله است).

حال انعکاس خبر بستری شدن رهبرایران برای منطقه و دنیا این سوال را بدنبال دارد که در صورت فوت رهبری چه کسی بر تخت و سریر قدرت که سالهاست به نام ولایت مطلقه فقیه! شناخته می شود تکیه خواهد زد؟ 

و آیا فرد جانشین در عمل راه رهبر در گذشته را نعل بالنعل خواهد رفت ؟ آیا در مواضع سیاست خارجی باز هم اصرا بر غنی سازی اورانیوم دارد ؟ و یا در مو ضوعات فقهی و اختلافی میان فقها به پیروی از سلف صالح  ادامه می دهد و یا اینکه  راه سومی را در پی میگیرد ؟  آیا جانشین رهبری هم بدنبال این است که برای خود جایگاه مرجعیت و فتوا دست و پا نماید ؟ و سوال آخر اینکه آیا جانشین رهبری مورد قبول عامه مردم قرار دارد یا باید به ضرب زور تبلیغات و خبرگان و مراجع دولتی و شعارهای مرگ بر ضد ولایت فقیه و مخالف رهبری دشمن پیغمبر است ! رهبری را میان ملت جا انداخت ؟ 

اما گزینه های احتمالی و شایع برای جانشینی علی خامنه ای به دو دسته تقسیم شده اند آقایانی که در حلقه رهبر کنونی ایران قرار دارند و بنظر می رسد در شعار و عمل همین مسیر امروزی و در برخی موارد تند تر از رهبری هم حرکت کنند افرادی مانند احمد خاتمی و مجتبی خامنه ای فرزند دوم علی خامنه ای و افرادی که کمی با نظرات و روش رهبر کنونی زاویه داشته و از حلقه وصل علی خامنه ای فاصله گرفته اند اکبر هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی نوه آیت الله خمینی در مورد دو نفر اول (خاتمی و مجتبی خامنه ای ) اولی را به جهت مواضع تند و حتی خشک و خشن و بدون انعطافش و نیز بی تجربگی و عدم مسئولیت اجرایی  مقبول خبرگان نمی دانند و دومی (مجتبی خامنه ای) بدلیل جوان بودن و نیز عدم احساس موروثی شدن رهبری و نیز عدم مسئولیت اجرایی زمینه جانشینی برایش متصور نیست. 

اما گروه دوم که شامل رفسنجانی و حسن خمینی هست اولی بدلیل بیان صریح علی خامنه ای در خطبه نماز جمعه پس از انتخابات سال 88که نظراتش را به احمدی نژاد نزدیکتر دانست تا رفسنجانی ! و نیز حمایت از فتنه گران در انتخابات 88 و نیز وضعیت اشرافیگری و... زمینه ای برای جانشینی ندارد.

همچنین حسن خمینی که چند سالی است که دغدغه مرجعیت و جانشینی پدر بزرگش را در سر دارد به دلیل جوان بودن و نیز همراهی با فتنه گران و نداشتن مسئولیت اجرایی و.... به همراه اکبر هاشمی رفسنجانی از گردونه جانشینی کنار گذاشته می شوند.

اما آنچه که باید به آن توجه  نمود اینکه گردانندگان بازی جانشینی اهرمهای پر قدرتی به نام سپاه و بسیج و اطلاعات با کمک نهادهای روحانی مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دادگاه ویژه روحانیت جهت ارعاب و تهدید در اختیار داشته و از این طریق بدنبال تعیین و نفوذ بر روی جانشینی احتمالی رهبری هستند همانگونه که با همین اهرمها مرجعیت قلابی را برای علی خامنه ای دست و پا کردند می توانند این مسئولیت را به جانشین وی نیز تفویض کنند.

گرچه در تحلیلی که ارائه شد اشخاص نامبرده تماما میان خبرگان  دارای عدم مقبولیت و حتی مشروعیت بودند اما بنظر می رسد دستهای پشت پرده زمینه چینی برای روی کار آمدن سید محمود هاشمی شاهرودی را در دستور کار قرار داده اند شاهرودی شخصیتی که چند سالی است  جانشینی اش را بر سر زبانها انداخته اند و حتی دفتر مرجعیتی برای اخذ و جوهات و نیز پرداخت آن در قم دایر نموده است وی که سابقه نه چندان موفقی در دوره ده ساله ریاست قوه قضائیه را دارا می باشد  اکنون بر کرسی ریاست مجلس خبر گان رهبری تکیه زده که مهدوی کنی رئیس در بستر مرگش خود را پاسخگو به رهبری می دانست و رئیس فعلی آن یعنی شاهرودی اگر بی کفایت تر از مهدوی کنی نباشد بی تردید در همان اندازه جای دارد .

 این صفات و خصو صیاتی است که شایعه جانشینی وی را محتمل تر می کند هاشمی شاهرودی در میان حاکمان بیشتر یک چهره حوزوی به حساب می آید تا یک چهره سیاسی و این بهترین دلیل برای گزینه احتمالی جانشینی از سوی نهادهای نظامی و امنیتی است که هر چه بیشتر و بهتر بتوانند بر سیاستهای و روشهای وی تسلط داشته تا وی را  در چنبره خود بگیرند تا دسترسی بیشتر و بهتری به منابع اقتصاد ایران داشته باشند.