علی صبا
ویژۀ رسام بستری شدن آقای خامنه ای دربهترین ومجهزترین بیمارستان کشور آنهم برای اجرای یک عمل جراحی ساده در شرایطی که بنا برآمار رسمی دست کم نیمی از ایرانیان از دسترسی به ابتدائی ترین خدمات پزشکی ودرمانی محروم هستند، پرسشهای بسیاری را در برابر هر ناظر منصف وجستجوگر تیزبین قرار می دهد. صرف نظر از اینکه این قبیل رفتارها با مدعای حکومت شیعی واقتدا به ائمۀ اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین خود را معرفی وتوصیف کرده است ، هیچ گونه سازگاری وسنخیتی ندارد، اما رخداد اخیر وبهربرداری های رسانه ای گسترده حاکمیت در کنار تشریفات بی سابقه حکومتی در عیادت از رهبر ایران، نشانگر سقوط اخلاقی است که حاکمیت استبداد دینی اسباب وزمینه های آنرا فراهم آورده است. عمق این سقوط اخلاقی وقتی مشخص تر می شود که میان تشریفات شاهانۀ بستری شدن آقای خامنه ای و موارد مشابه آن در سیرۀ صالحین شیعه از علمای سابق وحاضر شیعه مقایسه ای دقیق وعینی صورت پذیرد. منصفانه باید پذیرفت که این انحراف اخلاقی همانند بسیاری دیگر از "بدعت های اخلاقی" جاری در جمهوری اسلامی، محصول طراحی واجرای شخص حجت الاسلام خامنه ای نیست، بلکه ایشان ادامه دهنده راهی بوده است که پیش از وی آیت الله خمینی مؤسس وبنیانگذار آن بود. آیت الله خمینی را باید یکی از پیشگامان تأسیس سنتهای سیئه در ایران معاصر، بویژه دوران پس از انقلاب دانست. دراین زمینه نیز، وی نخستین کسی بود که با سیاست ورزی تمام ودر اوج بحران مشروعیت در سالهای آغازین انقلاب والبته در سالهای بعد، از مسألۀ بیماری خود وپس از آن دورۀ درمان، محملی برای تثبیت رهبری سیاسی وزعامت دینی خود ساخت وبا تحریک عواطف عمومی، که عادتاً نسبت به یک شخص بیمار پدیدار می شود، توانست خود را بر فضای سیاسی، اجتماعی والبته وبه طریق اولی بر فضای مذهبی کشور تحمیل کند. تاکتیک "بیماری درمانی" آقای خامنه ای هم در شرایطی رخ داد که وی بشدت نیازمند کسب مشروعیت دوباره از راه مانوری رسانه ای وتبلیغاتی بر این موضوع خاص بود وتشریفات عیادت درکنار فشار نهادهای امنیتی، تأمین کنندۀ این نیاز به "بیعت" مجدد وتظاهر به "مشروعیت" بود. اما پرسشی که ممکن است پس از مطالعۀ این سطور به ذهن خوانندۀ این مقال خطور نماید آنستکه چرا نگارندۀ این سطور از رخداد اخیر، عمل پروستات حجت الاسلام خامنه ای وحاشیه های رسانه ای آن، به عنوان بدعتی اخلاقی تعبیر می نماید؟ پاسخ به این پرسش را با مطالعۀ صفحات تاریخ واخلاق علمای صالح شیعه ومراجع تقلید مردمی شیعه می توان یافت. مراجعی که نه جدا از مردم واز جایگاه برتری طلبانه وبرتری جویانه با توده های مردم، بلکه در میان مردم وبا مردم وخود همانند ضعیف ترین اقشار مردمان از لحاظ اقتصادی واجتماعی می زیستند. نمونه های فراوانی از این قبیل علما ومراجع تقلید در طول تاریخ تشیع زیسته اند، اما در دوران معاصر وبا ظهور پدیده ای به نام جمهوری اسلامی ورهبران آن وهمچنین مراجع تقلید حکومتی که جایگاه واعتبار خود را وامدار رانت های حکومتی هستند، این چهره درخشان تا اندازه در نظر توده های مردم مخدوش شده است. بازسازی این چهره مخدوش ورفع شبهه های ذهنی نسل جوان در گرو برجسته ساختن چهره عالمان حق مدار که رعایت اخلاق وورع وتقوا سرلوحه ودر صدر اعمالشان بود. این عالمان بویژه در دوران پس از پیروز انقلاب وعلیرغم تمامی دشواری های پیش آمده در عرصۀ تبلیغ دین، هیچ گاه به دام بدعتهای اخلاقی که حاکمان استبداد دینی ساخته وپرداخته بودند، در نیافتادند. آیت الله العظمی سید محمد شیرازی را باید یکی از مراجع تقلید برجسته وپیش تاز در نقد اخلاقی حکومت جمهوری اسلامی دانست. مرجع تقلیدی که نقد اخلاقی خود از سران حکومت استبداد مذهبی را تنها به گفتار ونوشتار محدود نساخت، بلکه معیارهای رفتار روزمرۀ خود را برپایۀ چنین نقدی بنیان گذاشت. رفتار این مرجع تقلید فقید در دوران بیماری وبستری شدن در بیمارستان همانگونه که در آن روزها از سوی بسیاری نقد اخلاقی آیت الله خمینی تلقی شد، بازخوانی امروز آن، نقدی بر تداوم آن بدعت اخلاقی است. در سال 1374 آیت الله العظمی سید محمد شیرازی در اثر بیماری، در منزل بستری شدند. در روزهای اولیۀ بیماری وآن زمان که بیماری ایشان هنوز حاد نشده بود، ایشان اطرافیان را حتی از آوردن پزشک در منزل منع نمودند. در برابر درخواستهای مکرر اطرافیان وبستگان برای مراجعه شخص ایشان به پزشک نیز پاسخ این بود که من تا زنده هستم از بیت خارج نخواهم شد. یکی از همراهان آیت الله العظمی سید محمد شیرازی در این باره می گوید: "البته مسألۀ عدم خروج از بیت، علاوه بر جنبۀ شخصی وعدم تمایل ایشان برای مراجعه به پزشک برای یک بیماری ساده آنهم در شرایطی که تودۀ مردم به دلیل شرایط جنگ از این امکان بی بهره بودند، جنبه ای سیاسی هم داشت. بست نشینی ازسنتهای روحانیت در اعتراض به وضع سیاسی واجتماعی موجود بوده است وایشان نیز از همین وسیله برای بیان اعتراض خود به حاکمیت بعد از شهادت آیت الله العظمی شریعتمداری وبیدادگری های نظام حاکم نسبت به مراجع تقلید، بهره جستند." مختصر آنکه حاد شدن بیماری در نهایت ایشان را برآن داشت تا تقاضا واصرار مکرر اطرافیان برای معاینۀ یک پزشک عمومی، ونه متحصص، پذیرفته شود. تشخیص پزشک این بود که بیماری در شرایط کنونی وارد مرحله ای شده که ایشان باید به بیمارستانی تخصصی در تهران منتقل شده وتحت درمان فوری قرار گیرند. پاسخ ایشان روشن بود؛ خیر! در منزل می مانم وهمین جا معالجه می شوم. این پاسخ ایشان را بسیاری از مقلدین، دوستان واطرافیان ایشان وحتی چهره های سرشناسی که برای متقاعد ساختن ایشان به مراجعه به بیمارستان نزد ایشان آمده بودند، از زبان ایشان شنیدند. پیامد این مسأله به وخامت نهادن حال ایشان بود که در نهایت ایشان را متقاعد ساخت تا برای درمان، بالاجبار وبنا به ضرورتی اهم راهی بیمارستان شوند. اما نکته سنجی ایشان در نقد اخلاقی حاکمان، حتی از معضل بیماری ایشان نیز فرصتی برای تبیین چهره عالمان واقعی شیعه فراهم کرد وایشان به بهترین شکل وبصورتی عملی تشریفات درمانی آیت الله خمینی را که چندین سال قبل با آب وتاب فراوان توسط حکومت مورد پوشش رسانه ای قرار گرفته بود، مورد انتقاد قرار داد. یکی از همراهان شخصی ایشان دراین باره می گوید: " مرجع فقید، آیت الله سید محمد شیرازی به من دستور دادند تا برنامه ریزی دقیق ومفصلی انجام دهم تا هیچ کس از رفتن من به بیمارستان مطلع نشود. هرچند این امر برای من بسیار تعجب برانگیز بود، اما بهر صورت همانطورکه ایشان فرموده بودند وبدون اینکه کسی مطلع شود، ایشان بدون لباس رسمی روحانیت ودر پوششی بسیار عادی که بیشتر به ساکنان شهرهای جنوبی کشور، از جمله اهواز شبیه بود، با یک وانتی که از شب قبل هماهنگ کرده بودم، راهی تهران شدند. در طول این مدت فقط من ودکتر معالج ایشان از این امر مطلع بودیم." آنچنانکه یکی دیگر از کارگزاران دفتر ایشان که بعدها از ماجرا مطلع شده بود، روایت می کند: " ایشان درنهایت پس از عمل جراحی و یک هفته اقامت در بیمارستان وبدون آنکه کسی مطلع شود، به بیت خود بازگشتند." در طول این یک هفته وعلیرغم حجم فراوان ملاقاتها ودیدارها ومراجعین، ایشان ترتیبی را اتخاذ کردند تا کسی از خروج ایشان وبستری شدن ایشان در بیمارستان مطلع نگردد. یکی از کارکنان دفتر ایشان دراین باره می گوید: "گمان همه ما این بود که آقا کما فی السابقدر منزل هستند وطبق دستور پزشک معالج شان از انجام هرگونه ملاقاتی منع شده اند...ایشان حتی حتى وصولات و نامه هایی را که بايد امضا ميكردند تعطيل کرده بودند و به تمام مراجعين كفته شد هفته ديگر تشريف بياوريد." اما روایت همراه ایشان از یک هفته اقامت ایشان در بیمارستان آموزنده تر است: " از آنجا که آقا با لباس عربی که ایشان را بیشتر شبیه یکی از شیوخ عشایر عربی نشان می داد، وارد بیمارستان شده بودند، هیچ یک از اكيپ عمل جراحي و برستارها و ... از هویت ایشان مطلع نشد و ايشان را تنها به عنوان يك شيخ عشيره اهواز ميشناختند. اما نوع برخود ايشان با انان به كونه اي بود كه همكي در شخصيت ايشان شك كرده بودند مخصوصا كه ايشان در همان بيمارستان مشغول نصيحت و ارشاد تمام دكترها و برستارها بودند كه حرفهای ايشان به شيخ العشيرة اهوازی نميخورد، بخصوص حرفهای ایشان در این هفت روز برای کادر پزشکی مستقر در آنجا وهمچنین پرستاران وکارکنان بیمارستان بسیار عجیب به نظر می رسید. ایشان مرتباً نصیحت می کردند كه جوانها بايد زود ازدواج كنند تا فساد ریشه کن شود. در جامعه بايد تعدد احزاب باشد تا ضمانت آزادی مردم شود، شورى بايد باشد تا ريشه استبداد و دكتاتوري كنده شود." یکی از بستگان ایشان در این باره می گوید: بعد ازمدتها كه ما از ماجرا خبر دار شدیم، از ایشان سؤال کردم: "آقا از اين جور موارد بقيه اقايان بهترين استفاده تبليغاتی ميكنند تمام مراجع به دیدار می آیند وتماس ميگيرند. وجهاء محترمين از داخل و خارج عرض ارادت ميكنند. دوستان دوستيشان بيشتر و مقلدان توجهشان بيشتر خواهد شد و تمام ديدارها عكسبرداری خواهد شد. ديگران که حتی بيماری هم نداشته دنبال اينجور كارها ميگردند و از این مانورهای تبلیغاتی انجام می دهند. اين بهترين سوزه تبليغاتی برای شما بود، چرا شما جنين كاری كرديد واین فرصت طلايی را از دست داديد؟" پاسخ آیت شیرازی به این پرسش نشان دهنده شناخت ایشان از ماهیت حقیقی حاکمان کنونی ونیز بیانگر استقامت ایشان در برابر تمامی فشارها، ناملایمات وحرمت شکنی های طرف مقابل است؛ " آیت الله سید محمد شیرازی در پاسخ به من ضمن اشاره به تمامی رنجها وناملایمات وشرایط ناگواری که مردم متحمل میشوند، از ضرورت ساده زیستی نخبگان بخصوص مراجع تقلید وبزرگان سخن گفتند. اما ایشان به جنبۀ سیاسی این رفتار هم اشاره کردند وبیان داشتند: تمام اين مطالبي كه گفتی را ميدانم اما احتمال دادم كه بعد از انتشار خبر و ديد و بازديدها علی خامنه ای به ديدنم بيايد و من نميخواهم با ديكتاتوری كه باسم اسلام و تشيع آبروی اسلام را برده و مردم بيگناه را در شديدترين فشارها قرار داده ديداری داشته باشم تا در رسانه های گروهی حكومت ننويسند محمد با خامنه ای حتی دیداری كرده است، لذا تمام اين سختيها را تحمل كردم تا در اين موقعيت قرار نگیرم."