جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
در دفاع از مرجعیت سنتی شیعه - بخش اول

تاريخ انتشار : 9/27/2014



سجاد نیک آیین
ویژۀ رسام
 
رابطۀ جمهوری اسلامی با مرجعیت سنتی شیعه یکی از بغرنج ترین مسائل پس از برپایی نظام ولایت مطلقۀ فقیه در ایران بوده است. ریشۀ این پیچیدگیها از یکسو به ماهیت حوزۀ سنتی وفقه کلاسیک شیعه واز سوی دیگر به ساختار پیچیدۀ جمهوری اسلامی بویژه جایگاه وموقعیت ویژۀ ولی فقیه در ساختار حقوقی حکومت وسنخ رابطۀ آن با ساختار حقوقی دستگاه مرجعیت سنتی شیعه باز می گردد.
مطالعۀ نوع رابطۀ جمهوری اسلامی با هم پیمانان ومتحدان استراتژیکش در پیش وپس انقلاب حکایت گر این واقعیت است که نمادها ونمودهای تعارض مذهبی های سنتی وفقیهان سنتی شیعه نه به دوران پس از انقلاب وتأسیس حکومت بلکه به دورانی بسیار پیش تر از پیروزی انقلاب باز میگردد. تناقضاتی که پس از پیروزی انقلاب نیز همچنان ادامه یافت وگاه به برخوردهای خشونت بار با مراجع ورهبران این طیف انجامید.
بطورکلی ریشه های اختلاف دستگاه مرجعیت سنتی شیعه با جمهوری اسلامی را باید به دو مقطع مشخص پیش از تشکیل جمهوری اسلامی وپس از آن تقسیم کرد. در دوران پیش از استقرار حکومت به اصطلاح دینی وپس از آن تقسیم کرد. 
در دوران پیش از انقلاب، اختلاف این طیف از روحانیون شیعه که اتفاقاً بخش اعظم روحانیت شیعه را تشکیل می دادند، اختلافی تئوریک ومنبایی با جمهوری اسلامی بود. این اختلاف مبنایی ازیک سو به اصل مسألۀ قیام وتشکیل حکومت در زمان امام معصوم سلام الله علیه باز می گردد. فقیهان سنتی شیعه براساس قرائتی از احادیث وروایات امامان شیعه  هرگونه قیام وتشکیل حکومت وادارۀ آن توسط روحانیون را غیر مشروع وشرعاً غیر مجاز می دانستند. 
در این نگاه سنتی، مسألۀ قیام وتشکیل حکومت از شئوون امام زمان دانسته می شود، وبر افرازندۀ پرچم قیام در دوران غیبت، طاغوت  وپرچمی که قیام برعلیه حکومت وقت تحت آن انجام می شود، پرچم کفر وشرک بشمار می آید.
تا پیش از طرح قضیۀ خیزش برعلیه حکومت توسط آیت الله خمینی، هرچند از دیدگاه تاریخی گفتار وعملکرد عالمان شیعی نسبت به مسألۀ تشکیل حکومت دستخوش تغییرات وتحولاتی شده بود اما عالمان شیعی در این نکته متفق القول بودند که اولاَ حكومت تنها وتنها از شئون امام معصوم صلوات الله وسلامه علیه واقدام برای تشکیل آن نیز تنها در حضور وبا اذن ایشان می تواند صورت پذیرد.
عدم همراهی طیف سنتی با انقلاب در واقع مهمترین چالش آیت الله خمینی پیش از انقلاب بود. این عدم همراهی در سهم نظری اصحاب حوزه در شکل دادن به منظومۀ نئوریک نظام جمهوری اسلامی به وضوح مشهود بود، تا آنجا که آیت الله خمینی را وادار ساخت تا در بیرون از حوزه به دنبال متحدانی ایدئولوژیک با خود باشد. اتحاد با جریانهای چپ مذهبی وحتی چپ گرایان غیر مذهبی  وسکوت دربارۀ برخی از چهره های شاخص منتقد روحانیت شیعه اما معتقد به قرائت ومشی انقلابی از تشیع همچون دکتر شریعتی، نتیجۀ این عدم همراهی حوزۀ سنتی با روح الله خمینی بود.
هرچند آیت الله خمینی پیش از پانزدهم خرداد 42 هم با نقد سکوت حاکم بر حوزه های علمیه شیعه، خواستار تغییر ساختار ومحتوای حوزه شده بود، اما بعد از ورود آیت الله خمینی به نجف، این اختلافات عمیق تر والبته مشهود تر شد.
بخش دیگر اختلافات آیت الله خمینی با فقاهت سنتی به دغدغه های فقیهان سنتی دربارۀ پیامدهای قیام وهزینه های آن ودر نهایت فرجام وسرانجام آن باز می گشت. تجربه های قدیم وحتی معاصر روحانیت شیعه از دخول به عرصۀ سیاسی همچنان در حافظۀ تاریخی مراکز سنتی فقه شیعی جلوه نمایی می نمود واین قناعت را نزد بزرگان حوزه ایجاد نموده بود که با توجه به وضعیت سیاسی واجتماعی موجود هرگونه حرکت انقلابی مساوق هزینه های انسانی واجتماعی سنگین، ریخته شدن خونها فراوان آنهم در راستای تحقق آینده ای نامعلوم است که غالباً کنترل امور را از دست دینداران در مرحلۀ بعد از قیام وبه ثمر نشستن آن خارج ساخته است.
 
****
 
مجموعۀ این عوامل، حوزه های شیعی بویژه در قم ونجف را نسبت به حرکت آیت الله خمینی وآبشخورها وسرانجام وفرجام آن بدبین ساخته بود، چنانچه عمده مخالفت ها ونقدها به او نیز از همین جهت بود. واضح ترین نمونه از اینگونه اختلافات را می توان در گفتگوی میان آیت الله خمینی وآیت الله العظمی سید محسن حکیم یافت.
یکی از شاگردان آیت الله خمینی در بیان گفتگوی انجام شده میان آیت الله خمینی وآیت الله العظمی سید محسن حکیم چنین بازگو می کند:
"... آقای حكیم فرمودند: ...خیلی محتاطانه باید حركت كرد و به اندك غفلت ممكن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را كه شما بیان كردید ما تحقیق كردیم آن طور نیست.
آقای خمینی فرمودند: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نكردم و من مدارك مستدل دارم. آقای حكیم فرمودند: شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید؟
آقای خمینی فرمودند: امام حسین (علیه السلام) كه قیام كرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه بود؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم.
در این بین آقای حكیم عصبانی شده و با عصبانیت فرمودند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می كنید؟ امام حسین(علیه السلام) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود. شما چرا امام حسن (علیه السلام) را نمی گویید. هر كاری كه می خواهید بكنید و هر خونی كه می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یك قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سكوت كردند و آقای خمینی هم صحبت نكردند." 
 
****
 
آقای خاتم یزدی از شاگردان حلقۀ درس آیت الله خمینی در نجف در این باره می نویسد:
امام دو بار از مراجع نجف علناً گلایه کرد و هر دو بار نیز گلایه وی متوجه آیت الله خویی بود . 
 
****
 
سید احمد خمینی نیز درباره دلایل موافقت حکومت پهلوی با عزیمت امام به نجف نوشته است:«فشار افکار عمومی و اعتراضات مردم و علما، مشکلات دولت ترکیه در نگهداری و و کنترل فعالیت های امام با توجه به جو مشابه ایران و ترکیه و از این دو مهم تر وضع نجف و سکون و رکود حاکم بر فضای حوزه آن دیار از جمله عوامل اصلی تبعید بودند. رژیم می پنداشت که با تبعید امام به عراق … بدون نیاز به مراقبت های مستقیم، وضعیت حوزه نجف مانع طبیعی و مهم برای محدود کردن فعالیت امام می باشد… امام خمینی، خود در آثارش از سختی های شرایط حوزه نجف، علیرغم توفیق همجواری و زیارت مشاهد مشرفه بارها به تلخی یاد کرده اند.» 
 
****
 
سید احمد خمینی در دیگر نوشته ها و سخنان خود از فضای سنگینی که در نجف وجود داشت سخن گفته است:
«مقدس نمایان متحجر در نجف به امام نسبت تارک الصلوة دادند … آنها کتاب ها و اعلامیه های امام را که با هزاران مشکل تهیه می شد به بهانه توزیع در بصره و شهرهای عراق و ایران، توسط افراد نفوذی و ظاهرالصلاح می گرفتند و داخل چاه یا رودخانه ها می ریختند… شاید این جمله امام در این زمینه گویاترین باشد که در لحظه ترک نجف فرمود: من در اینجا با حرم مطهر مأنوس بودم. اما خدا می داند در این مدت از دست  اهل اینجا چه کشیدم؟!»
 
****
 
در اسناد تاریخی نمونه های مختلفی از برخورد منفی حوزۀ نجف با آیت الله خمینی از بدو ورود تا آخرین لحظات اقامت در این شهر مشهود وقابل دسترس است، چنانکه پیش تر نیز بدانها پرداخته شده است. آیت الله خمینی در همان روزها وحتی بعدها مقاومت حوزۀ نجف در برابر مطالباتش را فراموش نکرد وبا نماد سازی از حوزۀ نجف به عنوان حوزۀ مرده، کوشید تا موازنۀ قوا را به نفع حوزۀ قم، که به تعبیر او حوزه ای زنده بود، تغییر دهد.
آیت الله خمینی در نقد حوزۀ علمیۀ نجف تا آنجا پیش می رود که  در سال 56 وتنها یکسال مانده به پیروزی انقلاب در ظهار نظری در شهر نجف، حوزۀ علمیه این شهر را حوزه ای مرده توصیف می کند ومی گوید:
خدا مى‏داند كه من براى حوزه‏ها متأسفم. من براى حوزه نجف متأسفم. آقا، حيثيتش‏ را دارد از دست مى‏دهد حوزه نجف؛ حيثيتش را پيش مسلمين دارد از دست مى‏دهد. من متأسفم براى اين. اشخاص [مهم‏] نيستند، من براى حوزه متأسف هستم. يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صد ساله دارد حيثيتش را از دست مى‏دهد. شما ملاحظه كنيد، در تمام اين صحبتهايى كه در ايران هست، از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه‏هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگر نيست؛ نجف مَنْسى است. به داد اين نجف برسيد شما آقايان...حوزه قم حوزه زنده است. كشته مى‏دهد، مى‏كشد، كشته مى‏دهد- عرض مى‏كنم كه- اگر بتواند مى‏كشد. الآن هم در تحت فشار هست و مع ذلك زنده [است‏]، مع ذلك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است. كتك مى‏خورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مى‏دهد و ايستاده است و لهذا زنده است. اصلًا در اذهان مردم، هر چى هست قم است؛ و من براى نجف متأسفم. من قمى هستم اما براى نجف متأسفم. ما علاقه داريم به همه اينها. ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله. نگذاريد اين حوزه از بين برود. نگذاريد اين حوزه مَنْسى بشود. (نجف، سخنراني 29/11/1356، به مناسبت چهلم شهداي 19 دي قم – صحیفۀ امام- ج 3، ص 394.)
 
بنیانگذار جمهوری اسلامی در حالی حوزۀ نجف را حوزه ای مرده وبه تعبیر وی "فراموش شده" توصیف می کند، که نجف اشرف یکی از مهمترین پایگاههای تعیین مرجعیت اعلای شیعه در آن روزگار ودر عصر کنونی بود. به نظر می رسد معیار پویایی وتحرک از منظر رهبر پیشین حکومت ایران، همان همراهی با انقلاب وی بوده است.
 
اما نقدها وبعضاً توهین های آشکار وپنهان آیت الله خمینی نسبت به حوزه به همین اندازه محدود نمی شود وحتی قبل از آن نیز وی در نامه های خصوصی بارها این نکته را به اطرافیان گوشزد می کند. وی در نامه ای به محمد شریعت اصفهانی از آنچه وی آنرا بی توجهی حوزۀ نجف به مسائل ایران می داند گلایه می کند واظهار می دارد:
"به عرض عالى مى‏رساند، مرقوم محترم كه حاكى از سلامت مزاج شريف بود، واصل و موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را خواستار است. حوادث اينجا و آنجا «1» محتاج به ذكر نيست، جنابعالى هم مطلع هستيد؛ اين جانب تا كنون تصميمى اتخاذ نكردم و متحير هستم. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواستار است. چيزى كه مرا رنج مى‏دهد بى‏تفاوت بودن نجف است راجع به قضاياى قم و- احياناً- طرفدارى از مخالف؛ وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحيطٌ «2». از جنابعالى اميد دعاى خير دارم."
 
متن این نامه نشان می دهد؛
اولاً؛ تا چه اندازه آیت الله خمینی توسط حوزۀ علمیه نجف وبزرگان حوزه مطرود ومنبوذ بوده و
ثانیاً؛ وی در تفسیر وتحلیل این بی توجهی تا چه اندازه بدبین بوده واز متهم کردن مخالفان خود به همراهی با حکومت شاه هم ابایی نداشته است.
مسأله ای که بعدها به روشی متداول در نزد روحانیون انقلابی برای تخریب شخصیت حوزویان مخالفت نظام بدل می شود ومخالفان آیت الله خمینی از سید محمد روحانی گرفته تا سید محمد شاهرودی وبعدها مرجعیت اعلای شیعه از جمله آیت الله العظمی سید الوالقاسم خوئیی همگی توسط انقلابیون به ارتباط با دستگاه شاه وساواک و حتی دریافت هدیه وپول از حکومت محمد رضا شاه پهلوی متهم می شوند.
 
آیت الله العظمی سید محمد شیرازی هم علیرغم استقبال گرم از آیت الله خمینی در بدو ورود به عراق وهمراهی با انقلاب در سالهای اولیه پس از پیروزی، از این اتهام در امان نماند وپس از انتقاد از روشهای استبدادی آیت الله خمینی در زمامداری از سوی نظام حاکم به ارتباط با دستگاه ساواک (!) متهم شد.
 
علیرغم آنکه روایت جمهوری اسلامی از دوران اقامت رهبر پیشین انقلاب در نجف روایتی مثبت وحاکی از همراهی ویا حداقل سکوت رضایت آمیز مرجعیت سنتی از حرکت انقلابی ایشان است، اما از متن این نامه می توان به حجم مخالفت فقیهان سنتی با حرکت انقلابی آیت الله خمینی پی برد.
وی در نامه ای دیگر که احتمالاً به برادرش مرتضی پسندیده نوشته شده است حوزۀ نجف را حوزه ای منقرض شده ویا در شرف انقراض توصیف می کند ومی نویسد:
 
"لكن گرفتاريها را خواهيد شنيد. حوزه را بايد گفت منقرض شد يا در شُرُف است مگر خداوند تعالى فرجى عنايت كند. اين جانب در كمال ناراحتى نفسهاى آخر عمر را مى‏كشم؛ از جنابعالى و ساير دوستان اميد دعاى خير دارم.لازم است عجالتاً تا اطلاع ثانوى از ايصال وجه براى نماز خوددارى كنيد. به سايرين هم اطلاع دهيد. چون نمازگزارى معلوم نيست باقى بماند. و السلام عليكم." (نامه به مرتضی پسندیده- 8 آذر 1354- صحیفه امام – ج 3 – ص 122)
 
آیت الله خمینی در این دوران البته می کوشد، حوزۀ نجف را تأثیر یافته از شعار جدایی دین از سیاست جلوه دهد، ودلیل عدم همراهی این حوزه را تأثیر پذیری بزرگان حوزۀ نجف از اندیشۀ جدایی دین از سیاست جلوه دهد، حال آنکه حقیقت امر آن بود که فقیهان سنتی شیعه از جمله فقیهان وبزرگان حوزۀ نجف نه در آن روزگار ونه حتی در روزگار کنونی به عرفی بودن مسألۀ حکومت وزمینی بودن آن حتی در عصر غیبت معترف نبوده ونیستند. اختلاف آنان با بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز نه اختلافی مبنایی بلکه اختلافی در مفهوم ولایت فقیه ومصادیق آن بوده است. 
 
علاوه بر این رویگردانی فقیهان سنتی از ورود مستقیم در عرصۀ سیاسی، ناشی از تغییر مفهوم سیاست در عصر مدرن وناسازگاری مقتضیات سیاست با لوازم دینداری در روزگار مدرنیته بوده است. تجربه های تلخ ورود فقیهان به این عرصه از انقلاب مشروطه ایران گرفته تا انقلاب 1920 عراق مهمترین موانع فکری وتاریخی فقیهان در این مسیر بوده است.   
 
"البته در اذهان بسيارى- بلكه اكثرى، بيشترى از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين- اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد؛ اسلام و سياست اصلًا جداست از هم. همينى كه حكومتها ميل دارند، همينى كه از اول القا كرده‏اند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست ... آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مى‏گيرند مى‏گويند: آخوند سياسى است! اسلام را مى‏گويند از سياست كنار است؛ دين على‏ حده است، سياست على‏ حده." (نجف، سخنراني 29/11/1356، به مناسبت چهلم شهداي 19 دي قم – صحیفۀ امام- ج 3، ص 394.)
 
در بخش دوم این نوشتار به اختلافات آیت الله خمینی با مرجعیت سنتی شیعه در دوران پس از انقلاب خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.