ویژۀ رسام؛
علی نیک پی
در پاسخ به شبهات عمامه های انگليسی در اين بخش پاسخ شبهه ی باعث شدن کشتار شيعيان را می دهيم. روشن است که تماميت خواهان برای تبرئه خود، مسئولیت کردۀ بد خویش را متوجه مرجعيت شيعه ساخته، تا از اين راه عوام الناس را فريفته و خود را حامی شيعيان معرفی نمايند. اساس این شبهه در این مطلب خلاصه می شود که اقدار گرایان حاکم برای رفع تکلیف ومسئولیت دربارۀ دفاع از شیعیان مظلوم در دنیا، جریان ولائی شیعه واعلام برائت علنی از دشمنان اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را مسئول کشتار شیعیان در جهان معرفی کرده ومی کوشد تا خود را از اتهام مشارکت در کشتار شیعیان وهمدستی در تضییع حقوق آنان تبرئه نماید. ر این مقاله، پاسخ به این شبهه را بررسی خواهم نمود. سادساً: تماميت خواهان در ايران همچنانچه خواهان تحکيم سلطه و نفوذ خود در داخل کشور هستند، خواهان توسعه نفوذ خود در خارج از کشور هستند، در داخل کشور دستشان باز است و با ارعاب و جو امنيتی مخالفان را سرکوب نموده، دهانها را بسته، و خود يکه تاز ميدان شده اند، اما در خارج از کشور نياز به سياست ديگری است. در این تاکتیک سیاسی، ترغيب و بافت اکاذيب و خود را حامی مسلمانان و شيعيان جلوه کردن محور قرار گرفته تا حاکمان کنونی با سنيان از در وحدت آمده و خود را حامی مسلمانان در مقابل استعمار قلمداد کنند، که در دو قسمت گذشته طبل تو خالی بودن شعار وحدت را بيان کرديم. وجه دیگر گفتمان تمامیت خواهی مذهبی آنستکه اینان در میان شیعیان منطقه وجهان خود را حامی شيعيان در مقابل گروه های افراطی سنی و دولت های خودکامه ی منطقه وانمود می کنند . تماميت خواهان چنين القا می نمايند که ما حامی شيعه و حافظ جان و مال و ناموس آنها در جهان هستيم تا قلوب شيعيان را متمايل به خود نموده و از آنان سپر بلا برای خودشان بسازند و آنان را عامل و سبب تقويت نفوذ خود نمايند، اما در اين بخش خواهيم ديد که اين ادعا نيز خلاف واقع است و در حقيقت بيشترين کشتار شيعيان توسط سياستهای نادرست همين تماميت خواهان به وقوع پيوسته است. 1. هنگامی که صدام جنگ عليه ايران را آغاز نمود، ملت ايران بسيج شد تا از تجاوز صدام به خاک کشور جلوگيری نمايد، در دو سال اول جنگ صدام مقصّر تمام رخدادها بود اما بعد از دو سال از جنگ با فتح خرمشهر و آزادسازی تمام خاک ايران، صدام طالب صلح شد اما ايران جنگ را تا شش سال ديگر ادامه داد با شعار (جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم) و (صلح با صدام دفن اسلام است) و (راه قدس از کربلا می گذرد) و... در اين شش سال صدها هزار شيعه ايرانی و عراقی کشته شدند (زيرا صدام عموماً شيعيان عراق را به خط مقدم جبهه می فرستاد و طعمه ی مرگ می کرد)، بعد از اين شش سال ايران ديگر توان ادامه ی جنگ را نداشت و مجبور به پذيرش قطعنامه 598 شد و ادامه ی شش ساله جنگ به شکل بيهوده متوقف شد، از اين شش سال چه نصيب ايران شد؟ صدها هزار کشته شيعه از ايران و عراق. 2. هنگاميکه تماميت خواهان ايران می خواستند نفوذ خود را در لبنان تحکيم بخشند با مقاومت جنبش امل روبرو شدند، لذا ابتدا با تفرقه انداختن در جنبش امل اين جنبش را منشعب نموده و گروه (امل الاسلاميه) را تأسيس نمودند، اين وحدت خواهان نفوذ خود را با تفرقه اندازی بين شيعيان آغاز نمودند، و سپس (حزب الله لبنان) را از رحم همين امل الاسلاميه درآورده و برای توسعه ی نفوذ حزب الله جنگ با امل را آغاز نمودند. در اين جنگ که سال 1984 ميلادی در اقليم التفاح جنوب لبنان اتفاق افتاد بيش از هزار نفر از بهترين جوانان شيعه کشته شدند، حال مسئول اين خونهای ريخته چه کسی به جز تماميت خواهان ايران است؟ 3. در افغانستان تماميت خواهان می خواستند تمام گروه های شيعه را زير بليط خود درآورده و نفوذ خود را گسترش دهند، (حرکت اسلامی) به رهبری آيت الله محسنی ـ که نماينده آيت الله خوئی بود ـ از تمکین به خواسته های تمامیت خواهان ایرانی در داخل افغانستان وتبعیت از آیت الله خمینی امتناع نمود، لذا تماميت خواهان (حزب نصر) ـ که بعداً حزب وحدت افغانستان از اين حزب و احزاب ديگر کوچک تر تشکيل شد ـ را به جان حرکت اسلامی انداخته و در سال 1993 ميلادی جنگ سختی بين اين دو حزب شيعه در کابل بوقوع پيوست و صدها جوان شيعه در اين جنگ کشته شدند، حال مسئول اين خونها کيست؟!! 4. هنگامی که آذربايجان شوروی ـ که عموم مردم آن شيعه هستند و در اصل جزو ايران بود و در زمان قاجار توسط روس اشغال شد ـ بعد از فروپاشی شوروی مستقل شد، با کشور تازه به استقلال رسيده ی ارمنستان بر سر منطقه ی (ناگورنی قرباغ) اختلاف مرزی پيدا کرد، اين منطقه از نظر سازمان ملل جزو آذربايجان حساب می شود، اين اختلاف منجر به جنگ بين آذربايجان شيعه و ارمنستان مسيحی شد، تماميت خواهان ايران اشتراک قومی و ملی با ملت آذربايجان شوروی و شيعه بودن آنان و اينکه دولت مسيحی ارمنستان خواهان اشغال سرزمينی از بلاد اسلام است، را فراموش کرده و کمک همه جانبه و خصوصاً نظامی به ارمنستان نمودند و در نهايت هزاران شيعه آذربايجانی توسط سلاح فروخته شده توسط ايران کشته شده و سرزمين اسلامی (ناگورنی قرباغ) توسط مسيحيان ارمنستان اشغال شد. و اين اشغال تاکنون ادامه دارد، اگر انگلستان فلسطين را به يهوديان ارزانی داشت، تماميت خواهان ايران همين کار را نمودند و سرزمين اسلامی ناگورنی قره باغ را به مسيحيان ارمنی؟!! حال چرا تماميت خواهان از ارمنستان مسيحی در مقابل آذربايجان شيعه حمايت کردند؟ خود بايد پاسخ بدهند!! البته گفته می شود که علت اين بود که دولت آذربايجان شوروی متمايل به آمريکا و دولت ارمنستان متمايل به روس!! لذا خون شيعيان آذربايجان و سرزمين اسلامی ناگورنی قرباغ فدای سياست و سياست بازی تماميت خواهان شد. 5. البته اگر بخواهيم خون به ناحق ريخته شده ی شيعيان در داخل ايران را توسط تماميت خواهان برشماريم، نوشته به درازا کشيده می شود. 6. در سی دی عمامه های انگليسی اينگونه شبهه القا شده است که شبکه های ماهواره ای و تبليغات رسانه ای طرفداران آيت الله العظمی شيرازی سبب تحريک تکفيريان شده و اين تکفيريان خون شيعيان را در عراق، افغانستان، پاکستان، سوريه و... می ريزند. در جواب اين شبهه بايد گفت که کشتار شيعيان توسط تکفيريان هيچ ربطی به اين رسانه ها ندارد، زيرا عموماً اين رسانه ها و خاصه شبکه های ماهواره ای طرفداران آيت الله العظمی شيرازی شبکه های مذهبی عمومی هستند و مباحث شيعه سنی مقدار کمی از برنامه های اين شبکه ها را دارد، آن هم با منطق و استدلال، شبکه ی سلام که اولين شبکه مستقل مذهبی شيعه است تنها هفته ای يک بار برنامه (تاريخ پنهان) را که بحث علمی بود به نمايش می گذاشت، و از هرگونه توهين به سنيان اجتناب می کرد، بعداً کارشناس اين برنامه شبکه ولايت را تأسيس نمود و برنامه ی تاريخ پنهان را به شکل گسترده و در ده ها برنامه همه روزه توسط مختلف کارشناسان اجرا می نمايد. برنامه های شبکه ی امام حسين عليه السلام نيز بيشتر فرهنگی و مذهبی شيعه به شکل عمومی است، و خالی از هرگونه توهين به سنيان است و مباحث بيشتر به شکل علمی و گاهی برنامه های هيئتی نيز اجرا می گردد. اما آغاز کشتار شيعيان توسط تکفيريان به بعد از انقلاب بر می گردد، سالها قبل از تأسيس اين شبکات و رسانه ها، و علت اين کشتار نيز سياست های تماميت خواهان ايران است. در زمان شاه هيچ شيعه ای در هيچ جای دنيا به جرم تشيع کشته نمی شد، و شيعيان همه جا محترم بودند، زيرا شاه هم پيمان غرب بود و دولت های حاشيه ی خليج فارس نيز هم پيمان غرب بودند، در اين زمان موضوع تقريب بين المذاهب به اوج خود رسيد و الأزهر که وابسته به حکومت سنی مصر است مذهب شيعه را به رسميت شناخت، مرحوم سيد محمد تقی رئيس (دار التقريب) بود که بعداً توسط تماميت خواهان متهم به ارتباط با ساواک و غرب شد، وی تا هنگام درگذشت در خارج ايران به سر می برد!! هنگامی که تماميت خواهان شعار مرگ بر غرب را سر دادند و با شعار صدور انقلاب دولت های حاشيه خليج فارس را به وحشت انداختند، و خطيب نماز جمعه تهران در آن وقت ـ آقای خامنه ای ـ از حکام و امرای خليج فارس در خطبه ی عربی به خنازير الخليج (يعنی خوکان خليج) تعبير نمود، در آن هنگام بود که اين امرا برای حمايت از سلطنت شان و محدود نمودن نفوذ ايران، گروه های تکفيری را تأسيس نمودند با شستشوی مغزی جوانان خام و اينکه شيعيان واجب القتل هستند، از اين تکفيريانبرای مقابله با نفوذ ايران ـ که غالباً در بين شيعيان است ـ استفاده نمودند. شاهد اين مدعا اين است که تکفيريان غالباً از شهروندان دولت های حاشيه ی خليج فارس هستند، اما تاکنون يک شيعه در اين دولت ها کشته نشده بلکه شيعيان در عراق، سوريه، پاکستان، افغانستان، لبنان و... توسط تکفيريان کشته می شوند. حتی در داخل ايران گروه های تکفيری مرتبط به اين دولت ها کار تروريستی نمی کنند، چون اين دولت ها می دانند که تاوان سنگينی بايد پس دهند. اين نيست مگر به جهت اين که سررشته ی اين گروه های تروريستی در دست دولت های حاشيه خليج فارس است و آنان از ترس مقابله به مثل به هيچ وجه به تکفيريان اجازه ی کارهای تروريستی در داخل ايران نمی دهند. البته گروه تروريستی به اصطلاح (جند الله) در استان سيستان و بلوچستان کارهای تروريستی انجام داده اند، اما دولت های حاشيه خليج فارس فوراً از حمايت اين گروه دست برداشتند و حتی دولت امارات برای توبه سرکرده اين گروه (ريگی) را به ايران تحويل داد تا اعدام شود و بساط اين گروه تروريستی برچيده شد. نتيجه اين کشتار شيعيان در پ سی و پنج سال اخير مستقیم وغير مستقيم به سياست های نادرست تماميت خواهان در ايران مربوط می شود، و تا وقتی که اين سياستها ادامه پيدا کند کشتار شيعيان متأسفانه ادامه خواهد داشت. حال چگونه تماميت خواهان می خواهند مردم را اغفال نموده و اين کشتارها را به گردن مرجعيت شيعه بيندازند؟ خود جای بسی تأمل دارد. البته هدف از اینگونه تبلیغات مغرضانه برای هر ناظر دقیق وآگاهی بسیار روشن است. اقتدار گرایان می خواهند با يک تير دو نشان بزنند، هم مرجعيت مستقل را متهم نمايند و هم انظار مردم را از خود دور کنند، اما غافل از اينکه اين همان روش معاويه است که کشته شدن عمار ياسر را به عهده ی حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام انداخت، که اگر علی عمار را به جنگ نمی فرستاد او کشته نمی شد!! با اين گفته شاميان ساده لوح را خام نمود و کار خود را به گردن اميرمؤمنان عليه السلام انداخت، غافل از اينکه همين کار گرچه چند صباحی چند نفر را خام نمود اما آبروی معاويه و معاويه ها را تا ابد برد، زيرا حق و حقيقت هيچگاه پنهان نمی ماند، (قل جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً.) ادامه دارد...
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.