سيد محمد موسوی
*در روزهای گذشته در شبکه های اجتماعی، شخصی ناشناس با طرح يازده سؤال از محضر آيت الله العظمی سيد صادق حسينی شيرازی دام ظله، به زعم خود تلاش کرده تا با پيش داوری و زير سؤال بردن مرجعيت شيعه، شبهاتی را مطرح نماید.
گرچه آيه ی شريفه (واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) و به قول سعدی (جواب ابلهان خاموشی است) مقتضی اين بود که اين نوشته و سؤالها را ناديده انگارم، لکن از باب آيه ی شريفه ی (قالوا معذرة إلی ربکم ولعلّهم ينتهون) که اگر اين نويسنده فريفته شده او را احتمالاً از خواب غفلت بيدار کنم و اگر غرض ورزی دارد اتمام حجت بر او و امثالش باشد، لذا درصدد شدم که خود پاسخ به اين نوشته دهم.
سؤال ششم: برادر شما سيد مجتبی که نماينده ی شما هم هست مقام معظم رهبری دام ظله العالی را مرتد می داند و علناً در رسانه ها ابراز می کند و ايشان را لعن می کند.
جواب1: در اينجا هيچ سؤال را نمی بينيم؟!! اما بايد به شما بگوييم که آيت الله سيد مجتبی شيرازی خود در نجف درس خوانده و از شاگردان آيات خوئی شاهرودی خمينی و ... است، و خود مجتهد و صاحب نظر است، لزوماً دو مجتهد گرچه برادر باشند نظراتشان يکسان نيست، ايشان آقای خامنه ای را حاکم ستمگر و ظالم می داند و وظيفه ی خود را در نهی از منکر علنی می کند. در ضمن آيت الله سيد مجتبی شيرازی خود متجهد است و نماينده ی هيچ مرجعی نمی باشد.
جواب2: برادر آقای خامنه ای سيد هادی خامنه ای در روزنامه ی جهان اسلام کاريکاتوری بر عليه آيت الله خمينی منتشر نمود، خواهر آقای خامنه ای بدری خامنه ای از راديو تلويزيون عراق به آيت الله خمينی فراوان ناسزا گفت، داماد آقای خامنه ای شيخ علی تهرانی به عراق صدام پناهنده شد و از رسانه های عراق به آيت الله خمينی هتاکی کرد، چرا آقای خامنه ای مسئول گفتار و کردار فاميلش نيست؟! سؤال هفتم: برادر شما مرحوم آيت الله العظمی بهجت را مرتد می داند و به آن عارف الهی توهين کرده او را در شبکه ها لعن می کند.
جواب1: همان پاسخ سؤال قبلی، شما بايد سؤال را از گوينده ی آن بکنيد نه از شخص ديگر.
جواب2: گفته ی آيت الله سيد مجتبی شيرازی راجع به آيت الله بهجت در هيچ شبکه ای پخش نشده، و تنها در يوتوب گذاشته شده، حال چرا سؤال کننده طوطی وار گفته ی ديگران را بدون تحقيق مسلم دانسته و از آن سؤال می کند.
سؤال هشتم: آقای شيرازی چرا تنها مرجع با سواد هستيد و ديگران از جمله مقام معظم رهبری و آيت الله العظمی بهجت و آيت الله العظمی سيستانی و آيت الله العظمی مکارم بی سواد هستند.
جواب1: باز هم سؤالی اينجا نمی بينيم، لکن اگر مقصود اين است که اين اعتقاد آيت الله العظمی شيرازی است پس بايد بگوييم که سؤال کننده دروغ می گويد، کجا معظم له اين مطالب را فرمودند.
جواب2: آيا در نظر سؤال کننده تنها آقای خامنه ای با بصيرت است، که هرکس ايشان را تأييد کرد با بصيرت می شود، و هرکس تأييد نکرد بی بصيرت؟!! آيا فراموش کرديد که تماميت خواهان چون سؤال کننده مقابل بيت آيت الله وحيد خراسانی اجتماع کردند و با شعار (مرجع بي بصيرت، بصيرت بصيرت) به ايشان هتاکی کردند. جواب3: آيا فقط مراجع مورد تأييد شما مرجع هستند، و بايد به ديگران هتاکی شود، هتاکی شما به آيات عظام، شريعتمداری، منتظری، سيد محمد روحانی، سيد صادق روحانی، خاقانی، سيد محمد شيرازی، سيد حسن قمی، سيد تقی قمی و... فراموش شدنی نيست، آيا هتاکی خطيب نماز جمعه تهران ـ که تا الان عضو شورای نگهبان هم هست ـ به آيت الله سيستانی و مرجعيت ايشان را ساخته ی انگلستان دانستن را فراموش کرده ايد.
سؤال نهم: چرا به ياسر الحبيب که به تمام مراجع البته به جز شما توهين می کند و عقايد التقاطی را رواج می دهد اجازه نقل حديث می ديد؟ و او را تأييد و حمايت می کنيد.
جواب1: دروغ گوئی چرا، کجا معظم له از ياسر الحبيب تأييد يا حمايت کرده است؟
جواب2: در عرف مراجع و حوزه دادن اجازه روايت و حتی وکالت دليل بر تأييد يک شخص نيست، آيت الله خمينی به آيت الله حلبی ـ مؤسس انجمن حجتيه ـ وکالت داده بود با وجود اختلاف صد و هشتاد درجه فکری.
جواب3: چگونه آقای خامنه ای در زمان رياست جمهوريش نخست وزيرش مير حسين موسوی (مدبر به قول شما فتنه ی 88) بوده؟!!
چگونه آقای خامنه ای حکم رياست جمهوری احمدی نژاد را تأييد کرد در حاليکه بعداً احمدی نژاد با ارتکاب خلاف شرع مادر چاوز را بغل کرد و آقای خامنه ای سکوت کرد، بلکه بعد از اين کار او را به عضويت مجمع تشخيص مصلحت منصوب کرد؟!!
آقای خامنه ای بعد از انتخابات 88 در اولين نماز جمعه اعلام کرد که نظرش با احمدی نژاد نزديکتر است و سپس حکم رياست جمهوری او را تنفيذ کرد، و هيچگاه به مجلس اجازه ی مطرح کردن بی کفايتی او را نداد و مخالف عزلش بود، با اينکه در سال آخر رياست احمدی نژاد چه خلاف شرع هايی که مرتکب نشد!! سؤال دهم: با اين مبانی چه خدمتی به عالم تشيع کرديد؟ ... شايد هم ثمرات خدمات شما بهشته که گير شيعيان شهيد شده در پاکستان و عربستان و سوريه و لبنان و عراق و جاهای ديگر ... [سؤال مفصل است و ما مختصرش کرديم چون بقيه اش انشاء بافی است]
جواب1: نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام بهترين خدمت به عالم تشيع است، که البته از نظر سنی زدگان تماميت خواه فرهنگ اهل بيت نبايد منتشر شود.
جواب2: آقای خامنه ای اعلام نموده اند که ما می توانستيم کار برای تشيع بکنيم اما نکرديم. http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911203000563 http://khabarfarsi.com/ext/4581848 http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=22076
خوب شما برای تشيع نمی خواهيد کار بکنيد، کار نکنيد، چرا به کسانی که فرهنگ تشيع را منتشر می کنند اعتراض می کنيد؟!!
جواب3: اما کشته شدگان شيعيان اين يک مغالطه است که به گردن مرجعيت شيعه انداخته شود، رسانه های مرتبط به اين مرجعيت حدود پنج شش سال است که تأسيس شده است، و کشتار شيعيان از سی و پنج سال قبل آغاز شد آن هم در اثر انقلاب ايران و سياستهای نادرست.
1. در پاکستان سی سال است که شيعه کشی باب شده، قبل از انقلاب يک شيعه در پاکستان کشته نشده است، بعد از انقلاب شعار صدور انقلاب حکام خودکامه ی منطقه را به وحشت انداخت و با تأسيس گروه های وهابی در جهان و شروع به شيعه کشی جنگ طايفه ای راه انداختند تا از صدور انقلاب جلوگيری کنند.
2. در عربستان اولين شيعه کشی در قطيف سال 1358 شد که برخی شيعيان در اثر انقلاب ايران و صدور انقلاب راهپيمائی کردند و توسط آل سعود قلع و قمع شدند، دومين شيعه کشی در مراسم برائت از مشرکين بود که چهارصد حاجی ايرانی شهيد شد، سومين شيعه کشی در دو سال اخير است که شيعيان در بهار عربی به پا خواسته اند و حدود صد نفر تا الآن کشته شدند، کدام يک مرتبط به مرجعيت شيعه است؟!! آيا تاکنون شيعه ای در عربستان به جرم برائت کشته شده است؟!!
3. در سوريه اقليت علوی حاکم بر اکثريت سنی است، عربستان و قطر و ترکيه و غرب پشت سر آنان برای از بين بردن حکومت علوی که مقاومت بر عليه اسرائيل دارد اين کشور را به آشوب کشيدند، دفاع ايران از حکومت سوريه و شرکت حزب الله لبنان در اين جنگ بر همگان معلوم است، حال اين جنگ چه ربطی به مرجعيت شيعه دارد؟!!
4. در لبنان جنگ داخلی از سال 1975ـ1992 ميلادی طول کشيد سپس با توافق نامه جنگ متوقف شد، تا اختلافات سياسی ايران و غرب از يک طرف، و حزب الله و گروه های سنی از طرف ديگر لبنان را در آستانه ی جنگ داخلی قرار داده، حال اين چه ربطی به مرجعيت شيعه دارد؟!!
5. در عراق صدام بعد از انقلاب ايران صدها هزار جوان شيعه را کشت از ترس صدور انقلاب ايران به عراق، سپس جنگ را راه انداخت که بيش از يک ميليون شهيد و جانباز هزينه اش بود، اين چه ربطی به مرجعيت شيعه دارد؟!! بعد از سقوط صدام اقليت سنی که حاکم عراق بود حکومت را از دست داد و اين برای آنان قابل قبول نبود لذا جنگ تروريستی بر عليه شيعه راه انداختند و اين جنگ تاکنون ادامه دارد، سياستهای ايران آنان را تحريک می کند و مرتب در رسانه هايشان بر عليه ايران تبليغ می کنند و سنيان را به جوشش وا می دارند، اين چه ربطی به مرجعيت شيعه دارد؟!! خوب با دقت معلوم می شود که شيعه کشی در سی سال اخير يا مستقيماً يا به شکل غير مستقيم مرتبط به سياست تماميت خواهان در ايران است و ربطی به مرجعيت شيعه ندارد.
ادامه دارد....
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.