سجاد نیک آیین نگاهی گذرا به سیاستهای حاکمیت ولایت مطلقۀ فقیه طی سی ودوسال گذشته، بویژه پس از انتخابات خرداد 88 ومجموعۀ رویدادهای متعاقب آن، بخصوص در بخش رسانه، آشکارکنندۀ شیوۀ نوینی است که نظام در برخورد تبلیغاتی با معترضان درپیش گرفته است. دراین روش موضوعات اصلی دربرابر موضوعات فرعی وگاه بسیار فرعی رنگ می بازند، به جای پرداختن به علتها وریشه یابی ودرمان بیماری، به معلول پرداخته می شود، حاشیه ها یک حادثه، پررنگ تر از متن آن نمایش داده می شوند، ودرنهایت تابلوی کاذبی پیش روی افکار عمومی ترسیم می شود، که هدفش تنها وتنها ایجاد یک خطای دید است. استراتژیستهای این جنگ رسانه ای که ادارۀ غرفۀ عملیات را از داخل نهادهای اطلاعاتی- امنیتی رژیم برعهده دارند، درتلاشی هماهنگ واز پیش طراحی شده، به یکباره مسائلی را به مسائل روز رسانه ها تبدیل می کنند، که اساساً در شرایط عادی جامعه شاید، درمیان مسائل درجۀ چندم هم جای نگیرند. نگاهی دقیق به نوع وشیوۀ انتشار اخبار، مصاحبه ها وبمبهای خبری حکومت ولایت مطلقۀ فقیه، مؤید این مدعاست. این روند بخصوص در جریان برجسته نمودن جنگ قدرت داخلی میان ارکان نظام بخوبی مشهود است. مسألۀ درگیری میان رئیس جمهور وجریان وابستۀ او با رهبری نظام، با توجه به شدت وکیفیت آن، مسأله ای نیست که بتوان وجود آنرا انکار نمود، ویا به بهانۀ زرگری بودن، آنرا مسأله ای حاشیه ای فرض کرد، اما سخن اینجاست که این درگیری ها نباید به تیتر اصلی خبرهای روز تبدیل شود. مسألۀ اصلی مردم ایران، جنگ قدرت جاری در رأس هرم قدرت نیست، آنچنانکه از آغاز هم چنین نبود! چالش هایی از قبیل جنبش سبز ومطالبات مردمی، وضعیت زندانیان سیاسی، ترسیم استراتژی های کلان مقابله با حاکمیت، تضعیف نهادهای استبدادی ودر رأس آنها، رهبری وولایت مطلقۀ فقیه، مشکلات اقتصادی کشور وبطور کلی بازتاب فساد گسترده وفراگیر موجود، چالشهای اصلی پیش روی رژیم هستند، که پوشش آنها توسط رسانه های مستقل، می تواند موازنه ای را میان ماشین تبلیغاتی حکومتیان ورسانه های آزادیخواهان پدید آورد. پیروی از دستگاه تبلیغاتی حاکمیت درحقیقت افتادن دردامی است که نظام بارها وبارها از گستردن آن در راه تغییرخواهان برای تحت الشعاع قرار دادن اخبار مربوط به تحولات گستردۀ سیاسی واجتماعی سودبرده است. مطرح کردن موضوعات انحرافی درجریان مبارزۀ رسانه ای، طرحی است که با شدت وقدرت از سوی دستگاههای رسانه ای نظام پیگیری می شود. هیاهوی تبلیغاتی اخیر دربارۀ به اصطلاح "مستند الماس فریب" نیز درهمین جهت قابل تفسیر وارزیابی است. شکل دادن فضای رسانه ای به نفع نظام، وبه حاشیه راندن اخبار معترضان ورهبران آنها، پروژه ای است که نظام تاکنون آنرا با موفقیتی نسبی به اجرا درآورده است. یکی از پیش زمینه های سکونی که این روزها دامن گیر جنبش معترضان شده است، تطبیق استراتژی فوق بوده است . دراین میان اما، خبر اعتصاب غدای زندانیان سیاسی که مرگ ناگوار مرحومان هالۀ سحابی وهدی صابر جرقۀ آن بود، بصورتی دراماتیک فضای رسانه ای را تغییر داده است، ودرسی عملی را به کوله بار تجریبات دوسالۀ ما افزوده است. انتشار این خبر در سطحی بسیار وسیع، بطور کلی محاسبات تبلیغاتی نظام را برهم زد، باردیگر متن را به جایگاه اصلی اش بازگرداند، وآنرا درصدر اخبار رسانه ای حهان قرار داد. ازاین منظر، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی را می توان بعنوان یک شاهکار تبلیغاتی دانست که تآثیر بسزایی درشکستن فضای تبلیغاتی شکل یافته توسط نظام داشته است. این اقدام زندانیان سیاسی هرچند، ممکن است به بهای سنگین از دست رفتن این قهرمانان ملی تبدیل وعملاً منجر به خلق با تراژدی انسانی شود، واز این دیدگاه نگارندۀ این سطور این عزیزان را به شکستن اعتصاب غذا دعوت میکند، اما روح تازه ای درمیان هواداران جنبش سبز دمید وبازتابهای رسانه ای بسیار مثبتی را برای مجموعۀ معترضان بهمراه داشت. دراین میان تجربه ودرس دیگری برای کنشگران وفعالات سیاسی رقم خورد. درس فاعل بودن وعدم انفعال! کنش گر شدن راه حلی است که می تواند حضور جنبش سبز را در صدر اخبار رسانه های جهانی تضمین ونظام را وادار به انجام عقب نشینی های پرهزینه کند. اظهارات دادستان تهران دربارۀ هزینه زا نبودن مرگ هدی صابر در مقایسه با قتل خانم سحابی ، جدا از آنکه تأییدی بود بر هزینۀ سنگینی که مرگ هالۀ سحابی برای نظام داشته است، درعین حال بازتابی بود از میزان هراس نظام از فشار افکار عمومی بین المللی ورسانه های جهان. رسانه های پرمخاطب خارجی یا به دلیل نتوانستن، ویا نخواستن، عملاً بخش عمدۀ پوشش خود را به مسائل از پیش طراحی شده توسط حکومت معطوف می کنند. شکستن چنین فضایی با رقم زدن رویدادهای تازه وظیفۀ تک تک تغییر خواهان وآزادیخواهان است. استراتژی " خلق خبر" و" کنش رسانه ای"، به روشهای مشروع ومسالمت آمیز، در کنار نقشۀ راه واضح وازپیش طراحی شده در "انتشار خبر"، راهبردی است که می تواند در دراز مدت فضای رسانه ای را به نفع جنبش آزادیخواهی مردم برای رهایی از استبداد دینی، سمت وسو دهد.