سجاد نیک آیین
ویژۀ رسام؛
درباب چرایی وعوامل عقب ماندگی جوامع مسلمان سخنها فروان گفته شده است ونام آوران عرصۀ اندیشه وفکر، درباب شناخت این عوامل وراههای زدودن وازمیان برداشتن آنها قلمها فرسوده اند. از این میان اندیشمندانی بوده اند که راز این عقب ماندگی از قافلۀ رشد وپیشرفت را درسنتهای اسلامی (؟) این جوامع یافته اند. ازمیان آنان نیز گروهی چاره را درتقابل با این سنتها وسلب مشروعیت ازآنها درعصر وزمانۀ کنونی وگروهی دیگر نیز درمان را دراصلاح این سنتها پس ازبه رسمیت شناختن اصل مشروعیت زیستِ آنها دردروان کنونی یافته اند. درنگاه گروه نخست سنت وپایبندی به سنتهای دست وپا گیر بجای مانده از گذشته، اساساً امری مذموم بشمار می آید که آزادگی اندیشه وقلم را دردنیای کنونی به بند کشیده وتوان تحرک وپویایی را ازاندیشۀ انسانی ربوده، زاینده گی ودرنهایت زندگی را ازآن می ستاند. دراین تلقی از سنت، سنتها ازآن رو که درزمینه ای پیشامدرن بروز وظهور یافته اند، با مبانی دنیای مدرن سازگاری نداشته وبعضاً درتنافر وتعارضی عمیق با آن قرارمی گیرند. اما این سنت چیست که چنین به عرصۀ نبرد اندیشه های بشری تبدیل شده است؟ برای واژۀ «سنت» در لغت چندین معنا ذکر شده است: سیره و طریقه، اعم از حسن یا قبیح ، طبیعت ،وجه و صورت و در مجموع سنت به معنای عادت، طبیعت، طریقه و دوام آمده است. بنابراین، سنت در اصل لغت به معنای طریق و روش است، اعم از طریقی پسندیده یا ناپسند. بدیهی است که رسیدن به درکی آشکار از سنت تنها ازراه تفکر وتأمل دراین واژه میسر وممکن نخواهد بود وشناخت بهتر ازسنت درگرو شناخت مؤلفه های اساسی سنتهاست. از مهمترین عناصر سنت که بعضاً، با اندکی مسامحه، مهمترین مؤلفۀ سنت نیز دانسته می شود، مراسم، آیین ها و رفتار های تشریفاتی است. آیین ها تا جایی که به صورت مراسمی خاص انجام گیرد، محور هر چیز سنتی است. و رفتار سنتی به رفتاری اشاره دارد که « در حوزه ای معین تکرار و باز انجام می شود » . براین مبنا گذشته به کمک آیین های مذهبی تکرار می شود و سنت نیز قدرت خود را از آیین های مذهبی می گیرد. یکی دیگر ازمؤلفه های مهم سنتها، جمعی بودن آنهاست. بدین معنی که "با ارتباط بین آیین های تکراری و بازانجام تشریفات و انجام دادن جمعی آن ها کاری صورت می گیرد که بدین نحو آن را سنت تعریف می کنند." درعصر کنونی وبویژه درسرایط اجتماعی کشورما، سومین مشخصه ومؤلفۀ سنت یعنی "نگهبان بودن" و"نگهبان داشتن" آن، بسیار ملموس ومحسوس بنظر می رسد، آنچنانکه عمده دغدغۀ روشنفکران معاصر را نیز بیشتر همین نگهبانان سنت وضرورت وجود آنها بوده است تا نفس سنتها. همین خاصیت "نگهبان" بودن سنت است که بسیاری را برآن داشته ومی دارد که "سنت" را مسئول مستقیم "حفظ وضع موجود" قلمداد کرده وازاین رهگذر درنفی وطرد کلی سنت بکوشند. دراین نگاه سنت دردل خود پروندۀ "امتناع ازگفتگو" ومآلاً زمینه ساز بروز وظهور گونه ای از"بنیاد گرایی" است. چهارمین عنصر ازعناصرچهارگانۀ مذهب را براساس روایت گیدنز، می توان ارتباط تنگاتنگ آن با "هویت" افراد دانست. سنتها ازآنجا که با تشریفات خاصی همراه هستند، درکانون احساسات وعواطف افراد قرار می گیرند وازاین جهت سنت ریسمان برگردن هویت فردی افکنده وازرگ گردن نیز به وی نزدیک تر می شود. پس ازپرداختن به این چهارمین ویژگیِ سنت، اشاره به این نکته ضروری به نظر می رسد که آنچه نگارندۀ این سطور درپی اثبات آن خواهد کوشید، اثبات وجود نوعی دیگر ازسنت است که نه تنها سرناسازگاری با دنیای مدرن وشرایط جدید را نداشته وندارد، بلکه حتی پا را ازاصلاح خود نیز فراتر نهاده و"اصلاح" مداوم وپیوسته را بعنوان "ذاتی" سنت برمی شمرده وآنرا پنجمین ویژگی "مغفول" ماندۀ "سنت" بر می شمارد. دراین نگاه به سنت، نگهبانان سنت، نه بنیادگران بلکه " مصلحان اجتماعی" هستند، که "اصلاح" را بخش جدایی ناپذیر "سنت" به سنت بازمی گردانند. "مصلحان اجتماعی" برسر دوراهی "تقابل با سنتها" ویا "تغییر سنتها"، که به غلط اصلاح سنتها تعبیر می شود، راه سومی می گشایند که ازرهگذر آن "اصلاح" پیوسته ومداوم بخشی ازسنت می شود. دراین راه سوم، نه سنت وسنتی بودن نفی وطرد می شود، ونه کوششی برای تغییر سنتها وجایگزینی نمودن آنها با سنتهایی دیگر صورت می گیرد. "اصلاح" دراین وادی معنای احیای "ارزشهای مغفول مانده" ویا برساختن "ارزشهای نوین" و"غیر متعارض" با سنتهای رایج را می یابد. دراین نگاه هم می توان به دین ومذهب وسنتی ترین آیینها پایبند بود اما درعین حال باب گفتگو وآغوش گشودن بردیگر اندیشه ها نیز هم درشمار آیین های سنتی درآید، وهم نگاهبانان سنت چنین ارزشی را پاس داشته وهمچون سنتهای قدیم العهد ازآن حراست ونگهبانی کنند. می توان عزاداری وشعائر سنتی را درسنتی ترین وجوه آن انجام داد، اما باب امر بمعروف ونهی ازمنکر حاکمان وایستادگی دربرابر حکام ظلم وجور را اززیرخروارها خاک غفلت بیرون کشید ودرپی احیای آن ومقابله با ظلم جائران حاکم بکاربست. در"سنت اصلاح" سنتیان جامعه به انگ واپسماندگی وتحجر رانده نمی شوند، ودگرگونی خواهان نیز با حربۀ تکفیر منزوی وعزلت نشین نمی گردند. مادام که نگاهبانان سنت، که درجامعه ای چون جامعۀ ما مساوق دین ومذهب است، درفرآیند خوداصلاحی می کوشند ودگرگونی خواهان نیز راه تبدیل سنتها ودستبرد به آنها را درپیش نمی گیرند، می توان به نوعی همزیستی مسالمت آمیز همانند آنچه امروز درپیشرفته ترین جوامع غربی نهادینه شده است، امیدوار بود. این نگاه ضمن آنکه ازدردهای زایش جامعه ای پیشرفته ومترقی می کاهد وزمان وضع حمل این جامعۀ سنتی را به حداقل می رساند، درعین حال هویت افراد را از درافتادن دربحرانی عمیق بواسطۀ خدشه دار شدن سنتها، سالم به در می برد. همین تلقی مترقی از مسألۀ اصلاح وادغام آن درذات "سنت" و"دین" و"حرکت پویای دینی" است که امام حسین صلوات الله وسلامه علیه دروصیت نامۀ خویش به برادرش محمد ابن حنفیه ازآن به زیبایی تعبیر فرموده وشاه بیت جنبش اصلاح طلبانۀ خود را درآن تعریف وتبیین می فرماید: " همانا من برای "اصلاح" درامت جدم خارج شدم، برای آنکه امر بمعروف نموده ونهی از منکر کنم و...". اسلام وسنت اسلامی، البته ازنوع صحیح وتحریف نشدۀ آن بواسطۀ حکام زرمدار وزور مدار، دارای عده وعدۀ این اصلاح ذاتی احیای سنتهای به فراموشی سپرده شده است. امر بمعروف ونهی از منکر، تولی، وحتی تبری مهمترین جلوه های این ابزارهای اصلاح پیوسته درسنت اسلامی بوده اند که اساساً "اصلاح" را جزء لاینفک سنت اسلامی قرار می دهند. مسلمانان سنتی وبویژه آنانکه خود را نگهبانان این سنت می دانند باید این نیاز مبرم زیست درجهان کنونی، واحیای مجدد "اصلاح" بعنوان سنتی فراموش شده که اساس بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وانوار مقدسۀ معصومین سلام الله علیه بوده است را سرلوحۀ اولویتهای زیست درجهانی آزاد با جهانیانی آزاده قرار دهند.