مصطفی رهبر
تقدس بخشیدن به قدرت ومتولیان حکومت، یکی از کارکردهای بسیار منفی نظام سی وچند سالۀ ولایت مطلقۀ فقیه بوده است. تبدیل "رهبری" و"رهبر" به یک امر "مقدس" بدین صورت که هیچ کس را یارای نقد واعتراض نباشد، ازدو منظر مردود وغیر پذیرفتنی است. نخست از دیدگاه دینی وشرعی، در اینجا شیعی، ودوم از دیدگاه عقلی. از زاویۀ دینی وازمنظر باورهای شیعی، این تنها "امامان" معصوم سلام الله علیهم هستند، که مصون ازهرگونه خطا ولغزشی بوده واز چنین قدسیتی برخوارند. ائمه سلام الله علیهم ازآن رو که میراث داران علم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستند، ازهرگونه خطا ولغزش چه در اندیشه وچه درگفتار وکردار مصون ومبرا هستند. این قدسیت، واین عصمت علاوه برخواستگاه نقلی که درنصوص مقدسۀ دینی، قرآن کریم واحادیث وروایات رسیده از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، وجود دارد، دارای خواستگاه عقلی نیز هست، که درعلم کلام مفصلاً بدان پرداخته می شود. دراین دیدگاه، "عصمت" تنها وتنها محصور در چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است، وهیچ کس پس از این بزرگواران هراندازه عالم ووارسته ومتقی وپرهیزگار باشد، مبرا ومصون از خطا نیست. این "خطا پذیری"، پیش زمینۀ "نقد پذیری" در معنای "داشتن قابلیت نقد" است. فرد غیر معصوم، بواسطۀ قرار داشتن درمعرض ارتکاب خطا، بهر دلیل آگاهانه ویاناآگاهانه ای وقصوراً ویا از سر تقصیر، قابل نقد و تخطئه است. درمیان دینداران مسأله بگونه ای دیگر باید تقریر شود. افراد واشخاص هراندازه که به مقام والاتری در علم ودانش وتقوا می رسند، احتمال خطا درآنها قاعدتاً کاهش می یابد، اما ضرورت نقد درونی ویا به تعبیری "محاسبۀ خود" بیشتر احساس می شود. این شیوه در مقام فردی از روشهای "مراقبۀ نفس " است. اما این پایان کارنیست! رسیدن به درجات والای معنوی وعلمی ودینی، بویژه در جوامع مذهبی با قدرت یافتن اجتماعی یک شخصیت، ویافتن نفوذ اجتماعی، همراه است. دراین مرحله ضروری تر دیگر خود را فرد وجامعه تحمیل می کند. این نفوذ وقدرت اجتماعی، شخص را دارای آثار وکارکردهای اجتماعی وبه عبارتی منشأ "اثر اجتماعی" وگاه حتی "سیاسی" و"دینی" نیز می کند. این پیامدها را می توان پیامدهای "فرا فردی" آن شخصیت شمرد. خطا پذیری وبه تبع آن نقد پذیری ِ یک فرد را می توان در رابطه ای مستقیم با افزایش کارکردهای "فرا فردی" وی دانست. هراندازه که فرد بیشتر وبیتشر منشا تاثیر فرا فردی، وبا اندکی مسامحه تأثیر اجتماعی می شود، هم باید بیشتر خود را درمعرض نقد وانتقادپذیری قرار دهد، وهم جامعه انتظار ارتکاب خطا را از او بیشتر داشته باشد. دراینجا توقف براین نکته بسیار ضروری می نماید،که جامعه ومحیط اجتماعی نقش بسیار مؤثری در ساخت وپرورش تقدس ها خودساخته دارد. تقدس هایی که نه تنها کلیت جامعه را با خطرات گوناگونی روبرو می سازد، بلکه فرد را نیز دچار "توهم" نموده ووی را درآغاز راه سراشیبی سقوط قرار می دهد. این سقوط بواسطۀ همان کارکردهای فرافردی که شخص متوهم دارای آنها شده است، می تواند در ابعاد اجتماعی پیامدهای فاجعه آمیزی داشته باشد. دراینجا "غفلت اجتماعی" و" غفلت شخصی" مانند دولبۀ قیچی بعنوان مکمل یکدیگر عمل کرده، وجامعه را گرفتار "مقدسی" می کند، که خود برای خود ساخته است. علاج این مطلب را باید در ارتقای فرهنگ عمومی دینداران وافزایش آگاهی ها آنها نسبت به منابع معرفتی دین جستجو نمود. جامعه بعنوان اثرگذارترین عامل درساختن خطوط قرمز کاذب، باید بیاموزد که حتی از منظر دینی نیز بالابردن انسانی عادی وخطاپذیر نه تنها مردود بلکه مذموم وناپسند نیز هست. خطرناکتر آنکه در شرایط نا آگاهی جامعه، شخص یاگروهی با قرار دادن خود در جایگاه مصونیت اجتماعی که جامعه خود آنرا بدانها بخشیده است، قدرت را قبضه کرده، وراه را برهرگونه نقد واعتراض می بندند. استقرار استبداد ودیکتاتوری دراین وضعیت امری است گریز ناپذیر وبواسطۀ آنکه محصول شرایط اجتماعی نیز هست، زدودن ورهایی از آن دشوارتر! دیکتاتور ومستبدی که از طریق این فرآیند قدرت را دراختیار گرفته است، می کوشد، به این جهل اجتماعی دامن زده وآنرا تعمیق کند. درهمین راستا، خطوط فرمز روز به روز ستبر تر وعریض تر می شوند، ودایرۀ تحمل پذیری حاکمیت، تنگ تر وتنگ تر می شود، تا بدانجا که حاکم هم ردیف معصوم قرار می گیرد بلکه در مرحله ای نقد حاکم تعرض به ذات الهی قلمداد می شود. آنچه گفته شد، تداعی فرموله شدۀ واقعیتی عینی بود که سی وچند سال است درکشور ما درجریان بوده وهست. حاکمان ولایت مطلقۀ فقیه با سوء استفاده از اعتماد مردمان به عالمان دین وتقدسی که برای آنان قائل بودند، ودرنتیجۀ پروسه ای تاریخی وبسیار طولانی مدت وبواسطۀ حمایت آنان از توده های مردم شکل گرفته بود، قدرت را قبظه نمودند. پس ازآن هر روز کرامتی ومعجزه ای بود که برای رهبران صادر می شد. گاه تصویر آیت الله خمینی در ماه دید شد، گاه او را والعیاذ بالله مهدی زمانه خواندند وامروز هم که انواع واقسام مقدس سازی ها برای رهبر کنونی نظام ولایت مطلقۀ فقیه صورت می گیرد، که یا علی گفتن وارتباط با امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء نمونه هایی ازآن است. این دایرۀ امروز بدانجا رسیده است که مخالفت واعتراض وانتقاد به یک انسان عادی، درحد شرک به خداوند تبارک وتعالی شمرده می شود! دراین میان وظیفۀ شرعی عالمان عامل، بسیار سنگین وسرنوشت ساز است. عرصۀ این "مقدس سازی" های سیاسی، وسکوت وعدم اعتراض متدینین ورهبران مذهبی جامعه، جولانگاه عده ای دیگر شده است تا "مقدس ترین" مقدسات شیعه را بدین بهانه مورد تهاجم قرار دهند. واگر هیچ دلیل عقلی وشرعی دیگری برای تبیین ابعاد گستردۀ ولایت مطلقۀ فقیه وجود نداشته باشد، همین زمینه سازی برای طعن در مقدس ترین اعتقاد شیعه، بهترین انگیزه ای است که نقش آفرینی فعال وحضور عالمان وایفای وظیفه ونقش آینده ساز تاریخی شان را اجتناب نا پذیر می کند.