مصطفی رهبر ما انسانها گاهی چنان دچار تشویش وسردرگمی واضطراب می شویم، که مرزهای میان حقیقت وواقعیت، وهدف ووسیله برایمان کاملاً بی معنا می شود، وگاه اصلا از میان می رود. بعضی اظهارات فعالان سیاسی پیرامون شرکت درانتخابات مجلس آینده نیز از سنخ همین ازهم گسیختگی های فکری ودرهم شکستن مرزهای میان هدف ووسیله است. موضوع مشارکت ویا عدم مشارکت درانتخابات، موضوعی است که این روزها ذهن کنش گران سیاسی ومحللین را به خود مشغول داشته است. نگاهی به دیدگاه هواداران مقولۀ مشارکت، نشان می دهد، دیدگاه این دوستان از عدم شفافیت درتعیین هدف ووسله ناشی می شود. اساساً انتخابات درساختارهای سیاسی ویا حتی اجتماعی وصنفی، وسیله ای است برای رسیدن به یک هدف مشخص. اما درنظر دیدگاه قائلان به مشارکت، گویا نفس انتخابات، به "هدفی" برای این دوستان تبدیل شده است. گویی درانتخابات باید شرکت کرد، چون انتخابات خوب است! تعریف های نادرست از فعالیت سیاسی، وعدم وجود دستور کار مشخص برای فعالان سیاسی پیامدهای بی شماری دارد که جامعۀ سیاسی امروز ما بدانها گرفتار است واین برداشتهای ناصواب از مقولاتی بدیهی همچون انتخابات ومشارکت سیاسی، نیز یکی از آنهاست. پیش از دعوت به مشارکت در انتخابات وبا فراخوان تحریم انتخابات، یک فعال سیاسی ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهد که اساساً هدف از مشارکت درانتخابات چیست؟ شرکت درانتخابات ویا عدمش را باید برپایۀ نتایح وپیامدهای سنجید ویا براساس تکلیف؟ پاسخ به پرسشهای فوق راهی است برای رد ادعای مدعیان، مبنی برشرکت درانتخابات! قاعدتاً پاسخ به پرسش فوق بدین صورت خواهد بود که هدف از برگزاری انتخابات؛ رسیدن اکثریت مردم به مطالبات وخواسته های خود از طریق انتخاب شخصیتها واحزابی است که برنامه هایی درراستای تحقق آن خواسته ها دارند. این پاسخ متضمن این نکته است که اتتخابات ذاتاً ارزشمند نیست، که اگر بود نظام ولایت مطلقۀ فقیه مدعی است طی سی وچند سالۀ گذشته هرساله یک انتخابات برگزار نموده است، واین مطلب را بعنوان گواهینامه ای بردموکراتیک بودن خود می گیرد. انتخابات ومشارکت ازآن حیث ارزشمند است که زمینۀ دستیابی مسالمت آمیز به خواسته هایی مشخص را فراهم می آورد. دراین دیدگاه مشارکت درانتخابات یک تکلیف شرعی نیست، آنچنانکه نظام ولایت فقیه تلاش دارد به ذهن ناخودآگاه جامعه القا کند. ازاین زاویه، انتخابات تنها وسیله وابزاری است برای رسیدن به هدفی روشن ومشخص. انتخابات وبرگزاری آن وحتی شرکت درآن به خودی خود امری مطلوب ودلیل برارتقای فرهنگ دموکراسی ومردمسالاری دریک جامعه نیست. نگاهی به آمار مشارکت درانتخابات دموکراتیک ترین کشورهای دنیا مؤید این مدعاست که صرف مشارکت درانتخابات به معنای توسعه یافتگی سیاسی جامعه نمی تواند تلقی شود. از سوی دیگر، پای فشاری برمشارکت بدون هدف وبی برنامه در انتخابات، بخصوص درشرایط کنونی جامعۀ ما وپس از رویدادهای خونبار پس از انتخابات 88، تنها به منزلۀ مشروعیت بخشیدن به روش برخوردهای سراسر خشونت نظام با مردم تلقی خواهد شد ونزد جامعه به منزلۀ زدوبند های سیاسی درپشت پرده ومعامله برسر مطالبات مردمی ویا درخوشبینانه ترین حالت، تلاش برای ماندن درقدرت به هربهایی، قلمداد خواهد شد. ضمن اینکه چنین باوری به معنای دعوت به تحریم انتخابات، دست کم درشرایط فعلی نیست، بلکه تنها دعوتی دوستانه ومشفقانه برای تعیین هدف ها از شرکت درانتخابات تا براین اساس معیاری برای تصویب یا تخطئۀ سیاستگذاران وطراحان این استراتژی دست کم درفردای پس از انتخابات بدست آید.