مجید خیامی
ویژۀ رسام
می گویند هنگامی که سپاهیان مغول، مسلمانان را مورد هجوم وحشیانه خود قرار داده و هزاران هزار از آنها را کشته و اسب های خود را در مساجد بسته و قرآن ها را به گوشه ای پرت کرده و در جای مصحف ها جو ریخته و آخور اسبان خود کرده بودند، یکی از روحانیون عافیت طلب از دیگر هم قطارش پرسید: مولانا چه میبینی؟ آن دیگری پاسخ داد: «اینها علامت قهر و خشم وغضب خداوندی است». امروز اگر چه با حمله سپاه مغول روبرو نیستیم اما با نگاهی به عملکرد مراجع تقلید حکومتی تکرار تاریخ را به وضوح خواهیم دید. آیا بازهم خداوند میخواهد با نشان دادن قهر و خشم و غضب خود، ما بندگان را آزمایش کند که نمایندگان خدا در روی زمین اینگونه سکوت کرده و در برابر آن تسلیم شدهاند؟ در ایران فاقد آزادی و دولت مدعی دینی بودن، اسلام در چه وضعیتی قرار دارد؟ صبح تا به شب صدای آه و ناله فقیهان حکومتی بلند است و فریاد وااسلامای آنان گوش فلک را پر کرده است که زنان در زیر لباسهای خود ساپورت می پوشند و تار موی زنی از زیر روسری اش نمایان شده و چکمه پوشیدنشان حکم قوادی پیدا کرده است و اعتراض می کنند که همه چیز حرام است، فیلم های سینمایی حرام هستند، کتاب ها مفسده انگیزند، اینترنت پرسرعت بمب درون خانه هاست و صدها مورد که به نظر آقایان فقهای کل محرمات در آنها خلاصه شده است. این تفکرات قرون وسطایی که امروزه خریداری نیز ندارد در بعد از انقلاب اسلامی به واسطه حکومتی شدن دین، رواج و گسترش بیشتری یافته است. آقایان مراجع تقلید به خصوص آنهایی که همراه با حکومت شریک دزد و رفیق قافله هستند، به خود اجازه می دهند که در کوچکترین مسائلی که حتی هیچ شناختی از آن ندارند نیز دخالت کرده و نظر بدهند. اینها همانهایی هستند که دزدی ها و اختلاسها و فساد روز افزون و جنایتها را نمی بینند اما یک جمله انتقادی در یک سخنرانی را بر نمی تابند و همیشه هم خود را نماینده مردم معرفی کرده و از طرف آنها اظهار نظر می کنند. چندی پیش آیت الله موحدی کرمانی در نماز جمعه گفته بود:«مسئولین روی کنسرتهایی که برگزار میشود دقت کنند که آیا این کنسرت دنباله فساد اخلاقی دارد یا نه. به نظرم، مسئولین نباید به هر فیلم یا کتابی اجازه پخش و انتشار دهند. نباید هنرمندانی با سابقه بد سابقه همکاری با نظام شاه و یا فتنه 88 در جامعه ما چهرهشان نمایان شود. مردم از اینها متنفر هستند». کاریکاتوری در دانمارک یا گوشه دورافتاده ای از دنیا در چند صد و یا چند هزار نسخه انتشار مییابد و به واسطه هیایوی این آقایان بعد جهانی می یابد و به تیراژی میلیونی می رسد. برای کاریکاتوریست حکم قتل صادر می کنند وکفن پوشیده و به خیابان می آیند اما همزمان کشته شدن چند هزار شیعه در پاکستان و عراق از چشمانشان دور مانده و کوچکترین واکنشی نشان نمی دهند. خون صدها هموطن بی گناه در کف خیابانهای ام القرای اسلام و به دستور ولی امر مسلمین جهان و ولی فقیه مطلق، که فقط به یک انتخابات اعتراض دارند ریخته می شود و هزاران نفر دستگیر، زندانی و شکنجه می شوند، ولی این آقایان در پستوی بیوت شریفشان به مصلحت اندیشی خود مشغولند. پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ۸۸، بسیاری از علما و روحانیون ذینفوذ مهر سکوت بر لب زدند و حتی در برابر خواستههای مستقیم و غیرمستقیم آیتالله خامنهای هم لب به سخن نگشودند و فقط تعداد معدودی از مراجع تقلید با اشارات تلویحی مخالفت خود را با انتخاب احمدینژاد و نیز سرکوبهای پس از انتخابات اعلام کردند، اما هیچگاه بطور مشخص اقدام یا سخنی علیه حاکمیت و سرکوبهای عریان سال ۸۸ نداشتند؛ تنها دو نفر از مراجع، آیتالله صانعی و آیتالله دستغیب بارها نسبت به وضعیت جمهوری اسلامی انتقاد کردند و آیتالله خامنهای را متهم کردند که از راه آیت الله خمینی فاصله گرفته است. همچنین دو روحانی ذینفوذ دیگر یعنی آیتالله جوادی آملی و آیتالله امینی، در مخالفتی ضمنی با شرایط موجود از امامت جمعه قم استعفا دادند. امام صادق (ع) می فرمایند: «خداوند فرشتگانی را برای عذاب گروهی فرستاد. آنها آمدند ودیدند که مردم به دعا وگریه مشغولند. ازخداوند دلیل عذاب پرسیدند. خطاب آمد: زیرا آنان اهل دعا وگریه هستند، ولی نسبت به مفاسد جامعه بی تفاوتند». آری، بسیاری از این مراجع و علما، امر به معرف و نهی از منکر را فقط در اعتقادات شخصی خودشان می بینند و اگر مصالح شخصی و گروهی حکم کند واجب خدا را منکر و منکر را نادیده می گیرند. آیا امامان همام ما با آن درجه والای علمی و عصمت، در مقابل ظلم و ستم زمان خود سکوت می کردند؟ یا اینکه با اعتراض خود، و با امر به معروف و نهی از منکر، سالها زندان با شرایط ناگوار را که در انتها منجر به شهادتشان می شد را به جان می خریدند؟ عروس آیت الله العظمی منتظری روایت خواندنی از روزهای هجوم به بیت آن مرجع عالیقدر و استمداد او از آقایان علما و مراجع تقلید دارد. او می گوید: «من از نامههایی که خانوادههای زندانیان به مراجع تقلید مینویسند و استمداد میطلبند و بیجواب میماند سخن نمیگویم. من از وقت ملاقات ندادن به خانوادههای زندانیان سخن نمیگویم؛ که صد البته این موارد بسیار مهم است، بلکه از مشاهدات خود میگویم». «سال 1376 پس از سخنرانی آیت الله منتظری در 13 رجب، نیروهای بسیج و سپاه پس از 4 روز سازماندهی و فراخوانی نیرو از شهرستانها، با تجمع در مسجد اعظم قم و پس از استماع سخنان یکی از مراجع فعلی، به بیت و دفتر و حسینیه آن مرحوم حمله کردند و 3 شبانه روز در حسینیه شهدا و به قول خودشان جاسوسخانه دوم مستقر بودند و کشف اسناد میکردند و از بلندگوهای حسینیه هتاکی و فحاشی پخش میکردند. در آن زمان که خانواده و دوستان آن مرحوم وحشت زده بودند، چون شواهد زیادی دال بر اینکه سران این تهاجم درصددند که هر لحظه ایشان را بربایند و از بین ببرند، و در آن زمان که با دیلم میخواستند درب منزل مسکونی ایشان را بشکنند، و در آن زمان که از بیسیم آن فرمانده سپاه چنین شنیده شد: "طناب به گردنش بیندازید و او را ببندید و بیاورید"، بله در آن زمان، من به همراه تعدادی از خواهران مقلّد و دوستدار ایشان به درب خانه مراجع تقلید با هدف استمداد برای نجات جان معظمله رفتیم. در حالی که ایشان استاد بعضی از آنان بود. بعضی از مراجع حتی ما را به داخل منزل و دفتر راه ندادند. آیا میدانید که بعضی دیگر که اذن ورود داده بودند چه گفتند؟! یکی گفت: "خربزه خورده پای لرزش هم بنشیند". یکی گفت: "میخواست سخنرانی نکند". یکی شنید ولی هیچ کلامی نگفت و هیچ کاری نکرد. اما آنان که حرف ما را شنیدند و دل سوزاندند، یکی گفت: "خوب نباید چنین میکرد، حالا که جامعه لیاقت ندارد چرا حرف میزند؟ ایشان باید بنشینند و درسهایشان را مکتوب کنند تا آیندگان اگر لیاقت داشتند استفاده کنند". و دیگری گفت: "با او که آیت الله منتظری و فرد دوم انقلاب بود چنین کردند با من اگر چیزی بگویم چه خواهند کرد؟"». «در مدت حصر، زمانی بود که از منزل ما به عنوان محلی برای پاسخگویی به مسائل مقلدان ایشان استفاده میشد، که آن را هم برنتافتند و درب اتاقها را جوشکاری و پلمب کردند. در آن موقع من شخصاً به درب منزل بعضی از آقایان مراجعه کردم و خواستم که حداقل برای بازدید به آنجا تشریف بیاورند و از ظلمی که به ما میشود از نزدیک آگاه شوند، ولی پاسخ مثبتی نشنیدم». «بعد از رحلت ایشان و حمله به دفتر و پلمب آنجا، علاوه بر نامهای که همسرم به مراجع تقلید جهت دادخواهی نوشتند، اینجانب طی دو نامه سرگشاده از آنان استمداد نمودم؛ ولی هیچکدام از آنان حتی جواب سلام من را هم که یک واجب شرعی است، ندادند». «فقیه عالیقدر آیتالله منتظری در تاریخ 22/6/1388 در نامهای به مراجع تقلید و علماء چنین نوشت: "چرا مراجع محترم و علماى دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و اظهار مخالفت با خلافها و بدعتها هستند، در مقابل اين همه بدعتها و كارهاى خلافى كه به نام دين و مذهب انجام مىشود به پيروى از دستور پيامبر اسلام(ص) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعتها نمىكنند؟ و آيا اين همه مظالم و حق كشىها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پاى يك زن يهودى توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولاى متقيان حضرت على سلام الله علیه فرمود: اگر مرد مسلمانى از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود." اما این بزرگواران حتی جواب یک همصنف خود را ندادند!». چندی پیش ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﺣﺴﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﺳتند ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻨﺠﺎﺭﺷﮑﻨﯽ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﻫﺪ .ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻘﻮله ی ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺤﺮﺍﻧﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ. ﺣﺠﻢ ﻭ ﻧﺮﺥ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎﯼ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﺗﻮﺭﻡ در ﻣﻌﯿﺸﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻓﻘﺮ ﻣﺮﺩﻡ، ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ، ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻗﻀﺎﯾﯽ، ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ، ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺟﻨﮕﻠﻬﺎ، ﻣﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻬﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺼﺎﺩﻑ، ﺳﻘﻂ ﺟﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﭘﺍراﺯﯾﺘﻬﺎﯼ ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ، ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻞ ﮐﺸﻮﺭ، ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻐﺰﻫﺎ، ﻃﻼﻕ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ، ﻓﺴﺎﺩ ﺑﺎﻻ و ﻏﯿﺮ ﺭﺳﻤﯽ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺮﺥ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯾﺪﺯ، ﺭﺷﻮﻩ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﮐﺎﻫﺶ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻭ.... از مشکلات و معضلات مردم نیست؟ ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﻮﻻﺕ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﻧﺪ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ و ﺍﮔﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺎﻡ آنها ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯾﻢ؟ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﯿستند چرا ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﻠﻘﯽ نمی ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭنمی ﮐﻨﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎیشان ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ آنها ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺷﺎﻩ ﮔﻔته بود ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻋﻠﻤﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ همه ی ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ همه چیز اصلاح می شود. ﺣﺎﻝ ﮐﻪ 36 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﻪ 24ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﻧﺎﻝ، ﮐﻪ ﺩﻫﻬﺎ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ ﻭ ﻧﺸﺮﯾﺎﺕ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ ﻭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻭ ﺗﮑﯿﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺩﺭ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭشان ﺍﺳﺖ و باز هم ﮔﻠﻪ ﻣﯿﮑنند؟ چرا آنها ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯿﮑنند ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﮐﺎﺭ آنهاست ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪﻧﺪ، ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ آنها ﻫﯿﭻ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮند؟ جوادی آملی یکی از این مراجع تقلید حکومتی است که چندی پیش اظهار داشت، هدف انقلاب اسلامی آزاد کردن دین بود، اما باید گفت که دین اسلام هیچ گاه چون امروز در بند نبوده است. اسلام در بند فقیهان و حکومتی اسیر است که چهره ای کاملاً خشن، رعب آور و فراردهنده از آن به تصویر کشیده اند. به نظر فقیهان حکومتی، دین در ایران فقط از طریق سرکوب حفظ می شود. بستن سایت ها و ماهوارها و تلفن همراه و اینترنت، سانسور کتاب ها و توقیف فیلم ها، بازداشت منتقدان، صدور حکم اعدام برای روحانی ای که استخاره می کرده و منتقد حکومت بوده و مواردی از این دست بسیارند. بنابراین فقط مردم ایران نیستند که باید آزاد شوند، اسلام را هم باید از دست این فقیهان آزاد کرد. ﺣﻀﺮﺍﺕ ﺩﻏدغهﻣﻨﺪ ﺁﯾﺎﺕ ﻋﻈﺎﻡ! ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺕ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺳﺪﻩ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ. ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺳﻨﺖ ﺣﺴﻨﻪ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺩﻩ؟ ﻭ ﺍﮔﺮﺩﺍﺩﻩ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ آیا بهتر نیست دوباره در کنار و همراه مردم قرار بگیرید؟ تاریخ در مورد این سالهای شما قضاوت خواهد کرد.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.