مصطفی رهبر مواضع واظهارات برخی بزرگان دینی ومراجع تقلید درداخل کشور وابراز نگرانی نسبت به وضع فرهنگی ومذهبی جامعه، حاکی از دغدغه ها ودل مشغولی هایی است که این بزرگواران نسبت به دینداری جامعه داشته ودارند. تذکرهای گاه وبی گاه به مسؤولین ومدیران حکومتی ودر اصطلاح متشرعه امر به معروف ونهی از منکر حاکمان آنهم درچنین موارد معدودی یگانه راه کاری بوده است که تاکنون از سوی برخی مراجع درپیش گرفته شده است. موضع گیری برخی مراجع وروحانیون بلند پایه نسبت به موضوعاتی مانند وضعیت حجاب درجامعه، تفکیک جنسیتی دردانشگاهها، محتوای وقالب برنامه های صدا وسیما وبطورکلی وضعیت فرهنگی جاری درکشور درخور بحث ونقد عالمانه است. به باور نگارندۀ این سطور، این شیوۀ برخورد نوعی نگاه موضعی ومقطعی به نابسامانی های کلان تری است که ساختار جامعۀ ما با آن دست به گریبان است. نقدهای مقطعی به مقوله های مورد اشارۀ این بزرگان، نهایتاً دارای تأثیری گذرا ومقطعی نیز خواهد بود، بویژه آنکه دراین دیدگاههای ردپایی از ضرورت ریشه یابی این معظلات وضرورت برخوردهای کلان با آنها دیده نمی شود. پرسشی که روحانیون بلندپایۀ مذهبی کشور باید از حاکمیت ولایت مطلقۀ فقیه بپرسند، آنستکه چرا امروز وپس از سی ودو سال، باید شاهد چنین وضعیت فرهنگی، البته به فرض پذیرش صحت ادعای قائلان، درسطح جامعه بود؟ مسؤول دین گریزی امروز نسل جوان کیست؟! مسؤول انحراف وبه بیراهه رفتن ودین ستیزی برخی دیگر چه کس یا کسانی هستند؟! درخبرها آمده بود، که حکومت ولایت مطلقۀ فقیه فرخنده زاد روز با سعادت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را "روز سرباز گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف" نامگذاری کرده است. شما را به خدا دختر وپسر جوانی که به دلیل کم کاری های فرهنگی همین حکومت، دارای بنیان عقایدی محکم واستواری نیست، با دیدن این خبر، وتداعی انبوه قتل وشکنجه وتجاوز وزندان وترور که توسط همین سربازان گمنام وزارت اطلاعات وحکومت ولایت مطلقۀ فقیه برمردمان وزنان این کشور رفته است، چه احساسی نسبت به پاک ترین عقیدۀ شیعه، یعنی منجی موعود وانتظار پیدا می کند؟! وقتی می بینید، برادران وخواهرانش با تیغ کسی که ادعای جانشینی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارد، یک یک به مسلخ می روند ومورد شنیع ترین ووحشتناک ترین انواع تجاوز قرار میگیرند، چه دیدگاهی نسبت به مهدویت وظهور پیدا می کند؟! آیا نتیجه جزاین خواهد بود که ناخوداگاه وبه دلیل ضعف بنیان های اعتقادی، به سمت وسوی مخالفت با اصل ایده وریشه های آن سوق پیدا کند؟! درکشوری که حاکمیتش به ناحق پیشوند اسلامی بودن را باخود یدک می کشد، درروز روشن وبراحتی دروغ گفته می شود، به شعور عمومی توهین می شود وتمامی رفتارهای غیراخلاقی با ضرورت "حفظ نظام" توجیه می شود، جز تخریب چهرۀ دین ودامن زدن به بی اعتمادی به روحانیت، دین وآموزه های آن، چه پیامدی درپی خواهد داشت ؟! تلخ ترآنکه وقتی جوان نسل امروز آشکارا شاهد انستکه که روحانیون بلندپایۀ کشور دربرابراین همه بی دادگری وستم سکوت پیشه می کنند، آیا تصوری جزاینکه اینان همگی دست دریک کاسه دارند، برایش ممکن خواهد بود؟ البته دراینجا درصدد توجیه بی بندوباری های اجتماعی وفرهنگی نیستم، اما براین باورم که ریشۀ تمامی این گونه چالشها را درنظام ولایت مطلقۀ فقیه وعملکرد آن جستجو نمود، چراکه بخش بزرگی از دین گریزی ها، درحقیقت واکنش وعکس العملی است که انواع واقسام فشارها ومحدودیت ها وسرکوبها که درقالب اعتراض اجتماعی به ایدئولوژی که حاکمیت سرکوبگر آنرا نمایندگی می کند، ظهور وبروز می یابد.