مجید خیامی
ویژۀ رسام؛
استبداد، ابزاری است که گروه حاکم به خاطر بقای خود از آن استفاده میکند، اگر چه تاریخ پیدایش آن ریشه در خلقت انسان دارد اما با پیشرفت تکنولوژی خصوصاً پیشرفت "دانش ارتباطات " آهسته آهسته تغییر چهره داده است و با شیوه های پیشرفته همگام با دیپلماسی عملی می شود. نخستين اکوسيستم رسانههای اجتماعی در شرايطی در امپراتوری روم متولد شد که بردهها در آن نقش مهمی داشتند. بردهها در امپراتوری روم مینوشتند و نامههايی را به نگارش در میآوردند که بسياری میخواندند و دربارهشان نظر میدادند. برای رومیها نرخ باسوادی نسبت به جوامع اوليه بالاتر بود، نوشتن مختص به يک طبقه کاتب نبود، آنچنان که در مصر مرسوم بود. رونوشت کردن و ارسال پيام هم ارزان بود، يا دستکم برای توانگران جامعه روم اينطور بود. چرا که اين طبقه کاتب و برده داشتند که آنها برايشان بنويسند و اينها پيام را جابهجا کنند. در نتيجه، رومیهای ثروتمند روزی يک بار با يکديگر نامهنگاری میکردند، يا برای دريافت پاسخی سريع به آن سوی روم پيغام میفرستادند. عموماً اين نامهها را رونوشت و ارسال میکردند که چيزی شبيه «دوباره توئيت کردن» امروزی است. ازين رو، خطابهها، بخشهايی از اعلانهای روزانه و متن کامل کتابها را به اين شکل پخش میکردند. اين همه از طريق شبکههای اجتماعی پخش میشد و بر مبنای «توصيه» به دست بقيه میرسيد. وقتی به گذشته نگاه میکنيم اين فرايند نبايد برايمان عجيب باشد. در غياب مطبوعات چاپی يا راديو هيچ راه ديگری برای نشر اطلاعات و رساندن آن به جمع گستردهای از مردم به جز پخش اجتماعی وجود نداشت. رومیهای تنگدست و بسیاری دیگر از مردم که بردهای نداشتند روی ديوارهای شهر درباره زندگیشان مینوشتند. در بمبئی نيز ديوارنگارههای زيادی داخل خانههای مردم يافت میشد. همچنین میتوانستيد از طريق يک سامانه پُستی غيررسمی برای ديگران پيام بفرستيد، مردم اگر مسيرشان میخورد پيام بقيه را با خودشان حمل میکردند و لولههای پاپيروس بسيار سبک بودند. در قرن هجدهم نیز ظهور قهوهخانهها، تالارهای ادبی و مطبوعات آزاد عرصهای عمومی را برای گفتوگوی آزاد و عمومی مردم خلق کرد. در نيمه قرن نوزدهم رسانههای جمعی متمرکز از هم گسيختگی اين عرصه عمومی را رقم زد. ظهور رسانههای جمعی در قرن نوزدهم کنترل رسانهها را در يک مرکزيت گرد آورد و دسترسی به آنها را در دستان گروه کوچکی از نخبگان متمرکز کرد که تجار، سياسيون و خبرنگاران را شامل میشد. در ایران رسانه ها پیش از آغاز سرکوب و کودتای محمدعلی شاه، آزاد، پویا و پر تلاش بودند و در رساندن اندیشه های آزادی خواهانه و تجدد و حمایت از قانون و آگاه کردن مردم به حقوقشان و نیز دفاع از مشروطه پیشگام بودند. نشر بحث های درونی مجلس اول، درباره مشروطه و مشروعه و تمدن و تجدد و مخالفت با گرفتن قرضه از خارجیان و مداخله آنها، روزنامه های آن دوران را بسیار خواندنی کرده بود. می توان گفت که رسانه های آن زمان دو گونه بودند. رسانه های سنتی و رسانه های نوین. رسانه های سنتی که بردی محلی داشتند عبارت بود از منبر و روضه خوانی در مساجد و تکیه ها و هیئت ها، تعزیه و شبیه خوانی و نقالی و نشستن در قهوه خانه ها و قرائتخانه ها. رسانه های نوین که نقشی بسیار مهم و ملی و سراسری برای همه ایفا کردند و تاثیری حیاتی در انقلاب مشروطه و بیدارکردن و بسیج مردم در پایان دادن به استبداد داشتند، سه رسانه بودند: تلگراف، عکس و چاپ سنگی و سربی و ژلاتینی. رسانه های نوین دیگری هم در حال آمدن بودند اما هنوز نقشی اساسی در برانگیختن مردم و آگاه کردن آنها نیافته بودند که بتوان به آن استناد کرد. مانند تئاتر و ضبط صوت و فیلم و صفحه های موسیقی و تلفن. به گونه مشخص در عصر حاضر که به عصر ارتباطات معروف است، یگانه پدیده ای که با هیولای استبداد دست و پنجه نرم می کند و در جهت مهار این پدیده شوم مبارزه می کند، رسانه ها هستند؛ چون قدرت آفرینی، نظارت بر عملکرد دولت و بیدارسازی جامعه، سه مؤلفه بارز رسانه ها اند که با استفاده از این مؤلفه ها رسانه ها توانایی مهار قدرت را در یک جامعه پیدا می نمایند و مشت کوبنده ای می شود بر دهن مستبد ترین دیکتاتوران و بالاخره نقطه پایان به استبداد می گزارد که بارزترین مثال نقش رسانه ها در مهار قدرت و مجادله با استبداد را در مبارزات مردمی یا بهار عربی در کشورهای مصر، تونس، لیبی، بحرین، سوریه و... به وضوح مشاهده نموده ایم و همین حالا بزرگترین ترس مستبدان و زمامداران قانون شکن از رسانه ها است بگونه ای که یک بخش بزرگ از بودجه نهاد استخباراتی کشورهای ایران، عربستان و دیگر کشورهایی که نظام شان استبدادی و یا شبه استبدادی با محدودیت آزادی بیان است، مصرف نظارت بر عملکرد رسانه ها و شبکه های اجتماعی اینترنتی می شود و هر روز محدودیت هایی را در برابر استفاده کنندگان اینترنت وضع می نمایند تا بقای خود را تضمین نمایند. از آنجاییکه کیفیت و کمیت ارایه ی اخبار و اطلاعات از راه رسانه ها در سیر تحول تاریخی جامعه از اهمیت قابل توجهی برخوردار است، میتوان گفت که رسانه های آزاد و آزادی رسانه ها همچو چراغی روشن برای هدایت جامعه جهت رهایی از چنگ استبداد داخلی و استعمار خارجی محسوب می شود. در جوامع توسعه نیافته، به دلیل فقر فرهنگی و اقتصادی، حاکمیت اقتدارگرا از رسانه های وابسته به عنوان ابزاری جهت توجیه حضور و حیات خود در صحنه ی سیاسی جامعه سود می برد. در جمهورى اسلامى ايران سه نوع انحصار وجود دارد. انحصار در سياست، انحصار در اقتصاد و انحصار در حوزه رسانه. حاكميت جمهورى اسلامى كه در سال هاى اخير حاضر شده با تفاسير مختلفى از اصل ۴۴ قانون اساسى دست كم در ظاهر صحبت از ورود بخش خصوصى به برخى حوزه هاى اقتصادى داشته باشد، در حوزه راديو تلويزيون حتى حاضر نيست اين را به زبان بياورد. بنابراین در حوزه رسانه ها مى توان انحصار دولت را با استفاده از رسانه های اجتماعی شکست. كما اينكه ديديم بعد از انتخابات، شبكه ها و سايت هاى مختلف توانستند روايت جمهورى اسلامى را از وقايع بعد از انتخابات به چالش بكشند و در اين كار واقعاً موفق بودند. رسانه هاى جديد مى توانند در اين زمینه سرمايه گذارى كنند و موفق باشند. نكته ديگر اينكه شبكه هايى هستند كه همه نيازها را ممكن است پوشش ندهند و اگر مخاطب سنجى و نيازسنجى انجام گيرد و متناسب با نيازهاى بخش هايى از جامعه باشد كه مورد هدف است، آن توليدات مى تواند صدای خودش را به مردم برساند. در نظام های خودکامه، حیات و ممات یک رسانه تابع خواست و اراده ی صاحبان قدرت در حوزه ی نظام سیاسی است در حالی که در نظام های دموکراتیک این قضاوت عمومی جامعه است که رسانه ای را مورد ادبار یا اقبال عمومی قرار می دهد، چنانچه رسانه ای به هر دلیل از رسالت رسانه ای خود که همان اطلاع رسانی درست و بی طرفانه به دور از هرگونه جانبداری گروهی و جناحی است، دور شود، بد نامی بر پیشانی آن نقش بسته و مورد بی مهری و حتی تمسخر مردم قرار می گیرند. امروزه رسانه ها به دلیل نقش کلیدی و مهمّی که در کنترل عملکرد دولتمردان و ثروتمندان دارند رکن چهارم دموکراسی لقب گرفته اند. یکی از شاخص های توسعه یافتگی و پیشرفت یک جامعه از دیدگاه جامعه شناسان، تعدد رسانه های مستقل محسوب می شود چرا که در یک جامعه چند صدایی، رسانه های آزاد نماینده ی گرایشات و تفکرات گروه هایی هستند که همگی در یک مورد وحدت نظر دارند و آن، دفاع از منافع ملّی است. در این میان اما آنچه بویژه طی یک دهۀ گذشته چهرۀ رسانه ای در ایران را دگرگون ساخته، آنستکه انحصار رسانه ای حکومت جمهوری اسلامی در ابعاد گوناگون با چالش جدی روبرو شده است. گفتمانهای مذهبی رقیب با توجه به توسعۀ وسایط ارتباط جمعی ونیز ارتقای تکنولوژی رسانه های ماهواره ای توانسته اند به موازات گفتمان رسمی ومسلطی که توسط نظام ولایت فقیه تبلیغ وترویج می شود عرض اندام نمود وبا برخورداری از دامنۀ فراگیری گسترده، مبانی نظری وبعضاً عملی ولایت مطلقۀ فقیه را به چالش بکشند. جریان مرجعیت آیت الله العظمی سید صادق شیرازی را باید نخستین جریانی دانست که با پیشقدم شدن در این مسیر دست به تأسیس مجموعه ای از شبکه های ماهواره ای شیعه زد که گفتمانی مغایر با قرائت رسمی جمهوری اسلامی از تشیع را عرضه وتبلیغ نمود ودر این مسیر توانست چالشی جدی در برابر گفتمان مطلوب جمهوری اسلامی فراهم آورد. مقابله با انحرافات بدعت آمیزی که جمهوری اسلامی ورهبران آن بویژه آیت الله خمینی وپس از وی آیت الله خامنه ای بنیانگذار آن بودند در مسائل مختلف از نقد فلسفه وعرفان گرفته تا نقد گفتمان استحالۀ عقاید شیعه در پوشش وحدت وسنی وولایت فقیه مهمترین مسائلی بود که فضای انحصار طلبی وتمامیت خواهی رسانه ای را از حوزۀ جمهوری اسلامی خارج نمود. مسأله ای که به نظر می رسد ریشۀ اصلی برخوردهای کنونی حکومت با جریان آیت الله العظمی شیرازی است. * مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.