محمد بهادری ویژۀ رسام
مجری مشهور یکی از شبکههای تلویزیون دولتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی با انتشار عکسی از خشونت فیزیکی که از طرف همسر سابقش در دوران ازدواجشان در حق او روا داشته شده بود، صحبت کرده است. زنی 27 ساله در افغانستان پس از مشاجره لفظی با یکی از روحانیون نزدیک به طالبان در کابل در مورد خرافات، متهم به قرآن سوزی شده و مورد حمله مردان خشمگین قرار گرفته، کشته شده و جسدش به آتش کشیده می شود. اخباری از این دست که هر روزه در جراید و رسانه های دنیا به خصوص کشورهای جهان سوم منتشر می شود، تنها موارد بسیار اندکی هستند که رسانه ای می شود و به جرات می توان گفت که هر روزه شاید هزاران هزار مورد خشونت علیه زنان در جهان اعمال می شود. سازمان بهداشت جهانی در اولين مطالعه جهانی خود درباره خشونت عليه زنان نتيجه گرفت كه در هر ۱۸ ثانيه يك زن مورد حمله يا بدرفتاری قرار می گيرد. حتی باردار بودن، زنان را از خشونت مردان مصون نمی دارد. خشونت عليه زنان امری پنهان است زيرا بسياری از زنان در جوامع مختلف به دلايلی همچون مجازات سخت و عدم حمايت های قانونی از ابراز آن خودداری می كنند. در بسیاری از موارد، این خشونت ها به یک تراژدی ختم می شود و زنان جان خود را از دست می دهند. تنها در یکی از این خشونت ها، که سروصدای زیادی هم به پا کرد، قتل دختر برگزیدۀ هندوراس توسط دوست پسرش بود. این مرد، نامزد خود را تنها به خاطر اینکه با مرد دیگری رقصیده است، با گلوله به قتل رساند. خشونت عليه زنان مرز نمی شناسد و محدود به جوامع عقب مانده نيست و در همه جای دنيا زنان كم و بيش مورد انواع خشونت های جسمی، جنسی و كلامی واقع می شوند. ۳۰ تا ۳۵ درصد زنان آمريكايی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گيرند و ۱۵ تا ۲۵ درصد آنها به هنگام بارداری نيز مورد ضرب و شتم قرار می گيرند. همچنين از هر ۱۰ قربانی زن سه نفر توسط شوهر يا ساير مردان كشته شده است. در فرانسه، هر دو روز و نیم، یک زن قربانی خشونت مردان است. در شيلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسم قرار می گيرند. ۴۱ درصد زنان هند بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودكشی می زنند. در بنگلادش بيش از ۵۰ درصد قتل ها ناشی از خشونت مردان است. متأسفانه در مورد ايران هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی كه در خانه بر زنان اعمال می شود منتشر نشده است. یکی از تفاوتهای جامعه ایران با غرب، خشونت ساختاری، قانونی، نهادی و رسمی علیه زنان است به این معنی که جامعه در لایههای مختلف اجتماعی، نسبت به زنان خشن است. در حالی که مواردی از قانون مدنی ایران به صورت آشکار یا ضمنی دربردارنده خشونت علیه زنان هستند، امکان حمایتهای رسمی از زنان خشونت دیده در حداقل خود فراهم است و مراجع رسمی و نهادهای حمایتی زیادی وجود ندارند که از زنان خشونت دیده حمایت کنند. به عبارت دیگر گاه این نهادها خود به خشونت دامن میزنند. علاوه بر این در سطوح دیگر اجتماع هم خشونت نسبت به زنان رواج دارد. در محیطهای کاری و برای استخدام زنان انواع و اقسام محدودیتها وجود دارد و زنان از سوی کارفرمایان و همکاران مرد مورد آزار جنسی هم قرار میگیرند. خشونت علیه زنان در همه جوامع وجود دارد و تقریباً یک شکل است با این تفاوت که در برخی از کشورها می توان از طریق مراجع قانونی به آن اعتراض کرد اما در برخی از کشورها، زنان مجبور هستند در برابر این خشونت ها، سکوت کنند. در صورتی که قانون نیز به شکلی باشد که تحمل این خشونت ها را تایید کند یا زمینۀ دادخواهی را فراهم نکند، بر شدت خشونتها می افزاید. خشونت عليه زنان جا و مكان خاصی ندارد. در خانه يا خيابان يا محل كار زنان با انواع خشونت روبرو هستند. تأثيری كه خشونت بر روی زن می گذارد بيش از آنكه جسم را بخراشد روح را جريحه دار می كند و به او احساس موجودی بی اراده و مفعول و منفعل می دهد. متأسفانه در ايران مركزی برای ترميم جراحت های اين زنان وجود ندارد. آزار و اذیتها و مزاحمتهای جنسی و فیزیکی خیابانی از جمله دیگر خشونتهایی است که زنان ایرانی به طور مداوم در فضای بیرون از خانه تجربه میکنند. آژانس حقوق اساسی اروپا، این خشونتها را در پژوهش خود در نظر گرفته است و در نبود پژوهش مشابه در ایران مسأله خشونتهای خیابانی تنها از دریچه تجربیات شخصی و پژوهشهای میدانی قابل گزارش است. تمام اینها در حالی صورت میگیرد که خشونت خانگی و غیرخانگی برای بسیاری از زنان ایرانی شناخته شده نیست. بسیاری از زنان در مقابل رفتارهای خشن سکوت میکنند تنها به این دلیل که آن را عادی و روزمره میدانند. هرچند بسیاری از متظاهران به روشنفکری تلاش می کنند تا دین را در این زمینه مقصر جلوه دهند، اما واقعیت آنستکه حتی در جوامع غربی وغیر مذهبی نیز حشونت علیه زنان امری رایج ومتداول است. در واقع عرف و سنت در خیلی از کشورها، زنان را به سکوت و تحمل این خشونت ها تشویق می کند و بخش قابل توجهی از این خشونت ها، غالباً هم ریشه سنتی دارد. عامل اصلی خشونت عليه زنان را می توان در عرف تبعیض آمیز جاهلی يافت كه اتفاقاً توسط اسلام با آن مقابله شد. آموزهای اسلامی برخلاف عرف رایج در جاهلیت که مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی می شد به مقابله با خشونت حقوقی وخشونت فیزیکی بر علیه زنان پرداخت. برخورد مسلمانان با آموزه های اسلام دربارۀ حقوق زنان پس از پیامبر،استثنایی بر قاعدۀ پشت کردن به احکام اصیل اسلامی نشد، وبازگشت به عرف جاهلی همچنانکه دامان مسألۀ حکومت را گرفت، دامنگیر حقوق زنان نیز شد وآنچه در نهایت مسلط شد، حکم جاهلیت بود. در این میان البته تشیع نگاهی متفاوت به این قضیه داشت که در تفاوت احکام زنان بویژه دربارۀ مسائلی همچون ارث، طلاق وغیره بوضوح مشهود است. براین پایه نگاه نو به مسأله حقوق زنان بویژه در سطح داخلی کشورهای اسلامی وپس از آن در بعد جهانی، نیازمند نگاهی همه جانبه به روح قوانین وآموزه های اسلامی وزدود غبار اعراف جاهلی دربرخورد با مقوله زنان وحقوق آنهاست. * مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.