مصطفی رهبر سخنان اخیر آقایان مصباح یزدی وعلم الهدی دربارۀ جایگاه ولی مطلق فقیه وارتباط با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بسیار شگفت انگیز وبی سابقه بود. آقای علم الهدی ومصباح یزدی گویی دریک مسابقۀ دروغ گویی وبدعت آفرینی شرکت جسته اند وهرروز با اظهارات عجیب وغریب خود بدعتی تازه وفریبی نو را به ذهن وجان جامعه فرو می برند! آقای مصباح یزدی یا ادعای اینکه "ولی فقیه دستورات امام عصر را به مردم می رساند." وآقای علم الهدی با طرح این مدعا که " ولی فقیه مسؤول ارتباطات مردمی امام زمان است." وبالاتر ازآنها آقای خامنه ای با سکوت وعدم تکذیب این ادعاهای باطل، در حقیقت همان مسیری را می پیمایند که پیش ازآن مدعیان دروغین مهدویت مانند حسن شریعی، محمدبن نصیر نمیری، احمدبن هلال کرخی، محمدبن علی بن بلال، حسین بن منصور حلاج، محمدبن علی شلمغانی، ابوبکر بغدادی، منصور دوانیقی، عبدالله سفاح و... پیمودند. این ادعاهای گزاف اولاً دارای هیچ گونه پشتوانۀ نقلی وحدیثی نیستند، بلکه توقیعات متعدد از حضرت ولی امر صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دال بردروغ گو بودن مدعیان مشاهده وارتباط با آن حضرت درعصر غیبت کبری بدست ما رسیده است. ازآن جمله درتوقیع شریفی از امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء آمده است : " ...برای شیعیانم کسانی ظاهر خواهند شد که ادعای مشاهده ی مرا خواهند نمود، آگاه باشید هرکس قبل ازخروج سفیانی و صیحه ی آسمانی چنین ادعایی بنماید ، مسلما دروغگو و افترا زننده است." (الغیبه – شیخ طوسی- ص 395) ثانیاً؛ از منظر عقلی نیز تشخیص دروغ بودن این مدعیات چندان دشوار نیست. اگر جایگاه ولی مطلق فقیه ونحوۀ ارتباط وی با ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حقیقتاً بهمان کیفیتی باشد که آقایان دراظهاراتشان بیان می دارند، اساساً این پرسش مطرح خواهد بود که والعیاذ بالله فلسفۀ وجودی امام غائب چه خواهد بود؟! اگر قرار باشد آنچنانکه آقای محمد یزدی مدعی شده اند، ولی فقیه اشتباه نکند، وآنچنانکه آقای مصباح یزدی گفته اند دستورات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را هم شخص ولی فقیه دریافت وبه مردم برساند، وبه ادعای آقای علم الهدی هم او واسطۀ فیض وبه تعبیر سفیهانۀ ایشان، ولی فقیه مسؤول ارتباطات مردمی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، دراینصورت ودرچنین جهان خود ساخته ای، آیا جزاین باید گفت که ولی مطلق فقیه، والعیاذ بالله، همان موعود الهی ومنجی بشریت است؟! مطالعه ای دروضعیت واحوال مدعیان دروغین مهدویت نیز حاکی ازآنستکه ادعای ارتباط با امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء همواره نخستین گام طرح ادعای مهدویت از سوی آنان بوده است. تئوری ولایت مطلقۀ فقیه نیز دارای استعداد بالقوۀ تبدیل ولی مطلق به نائب امام زمان، باب امام زمان ودرنهایت والعیاذ بالله خودِ امام زمان است. اگر ولی فقیه، همان اختیارات امام معصوم را داشته باشد وهمانند امام معصوم از خطا واشتباه مصون باشد، درنهایت راهی تا ادعای مهدویت وامامت نمی ماند. باگذشت زمان ابعاد خطرناکتری از پیامدهای تئوری ولایت مطلقۀ فقیه آشکار می شود، وبه تعبیر علما تالی فاسدهای آن با مرور زمان آشکارتر می شوند. ادعای گزافه ای نیست اگر گفته شود که ولایت مطلقۀ فقیه دارای یک تناقض ذاتی با نظریۀ امامت وعصمت وحتی توحید است. وقتی ولی مطلق تحت عنوان "مصلحت" وحفظ نظام" بتواند حتی نماز را هم تعطیل کند، نه تنها امامت بلکه حتی مشروعیت اصیل الهی، در تشریع وقانونگذاری نیز تحت الشعاع این بدعت شرک آلود، قرار می گیرند. اما گذشته از اینها، حتی نگاه مادی واین جهانی قضیه نیز، بسیار تلخ ودهشتناک است. باید پرسید در سایۀ چنین ادعاهایی، وضعیت کشور وقوانین مملکت دراین حالت چه خواهد بود؟! چه ضمانتی وجود دارد که فردا این ولی مطلق فقیه ادعا نکند، دستوری از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دریافت کرده است مبنی برضرورت تعطیل قانون اساسی وتمامی قوانین جاری! وبعنوان مثال تغییر سیستم ادارۀ کشور به ولایت موروثی مطلقۀ فقیه وهزاران بدعت دیگر با ادعای دستور گرفتن از طرف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، توجیه نشود؟ ادعاهای ارتباط با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، هرچند درنگاه نخست به منظور تطهیر دامان خون آلود آقای خامنه ای از خوان هزاران زن ومرد بیگناه صورت می گیرد، ومی توان آنرا تلاشی قلمداد کرد که برای مشروعیت بخشیدن به ایشان وتبرئۀ وی از اشتباهات بزرگ وفاجعه باری که مرتکب شده اند، اما درعین می توان آنرا نوعی زمینه سازی میان مدت برای لغو تمامی ساختارهای چالش آفرین دربرابر رهبری قلمداد نمود. گویی تئوری ولایت مطلقۀ فقیه درعین آنکه آخرتِ گروهی را بواسطۀ خدشه دار نمودن عقیدل توحید وامامت برباد داد، کمر به نابودی دنیای ِمردمان هم بسته است.