محمد بهادری؛
ویژۀ رسام؛
«من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی را اعلام میکنم. به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ چنین رفراندومی سابقه ندارد، که سرتا سر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زبالهدان تاریخ دفن کند... صبحگاه ۱۲ فروردین که روز نخستین حکومت الله است، از بزرگترین اعیاد ملی و مذهبی ماست و ملت ما باید این روز بزرگ را عید بگیرند و زنده نگهدارند». اینها سخنان آیت الله خمینی است که پس از اعلام نتیجه رفراندومی که در روزهای دهم و یازدهم فرودین ۱۳۵۸ یعنی کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷، برگزار شد و مردم "جمهوری اسلامی" را بهعنوان نظام سیاسی کشور ایران تأیید کردند. در این رأیگیری طبق آمار رسمی وزارت کشور دولت موقت 2/98 درصد مشارکتکنندگان به «جمهوری اسلامی» رأی مثبت دادند و طبق همین آمار، حدود ۹۸ درصد از واجدان شرایط رأی دادن در این «رفراندوم» شرکت کرده بودند. آیت الله خمینی در اواسط اسفند 57 ایده ی اجرای رفراندوم را قبل از تصویب قانون اساسی مطرح می کند و صادق طباطبایی را مامور اجرای آن می نماید. طی تماس تلفنی احمد خمینی به وی ابلاغ می شود که ستادی را در این خصوص در وزارت کشور تشکیل دهد و در اسرع وقت همه پرسی را برگزار کند. آیین نامه اجرایی در وزارت کشور تدوین و در شورای انقلاب تایید می شود. ابتدا قرار بر این بوده که رفراندوم در خرداد یا تیر برگزار شود اما پس از اصرار آیت الله خمینی مبنی بر هر چه زودتر برگزار شدن آن حتی در تعطیلات نوروز، این همه پرسی سرنوشت ساز در روزهای 10 و 11 فروردین 1358 توسط دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان و وزارت کشور احمد صدرحاج سیدجوادی و زیر نظر صادق طباطبایی به عنوان مسئول اجرایی، برگزار شد. مردم باید در پاسخ به سوال «تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت» که بر روی برگه های رای نوشته شده بود یکی از گزینه های «آری» یا «نه» را انتخاب می کردند. اما همان زمان عده ای از داخل شورای انقلاب یا دولت موقت منجمله مهندس بازرگان و نیز جمع کثیری از نیروهای اپوزیسیون به این شیوه رفراندوم اعتراض داشتند و معتقد بودند باید گزینه های دیگری همچون «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، «جمهوری»، «جمهوری دموکراتیک خلق» و .... هم پیش روی انتخاب کنندگان قرار بگیرد نه اینکه انقلابیون به قدرت رسیده خود نوع حکومت را انتخاب کنند. اما آیت الله خمینی در پاسخ گفت که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش، نه یک کلمه کم. هر کس میخواهد رای موافق بدهد، هر کس نمیخواهد رای موافق ندهد». او در مصاحبهای که در نوفل لوشاتو انجام داده بود، در پاسخ به این سؤال که «شما چه نظامی را میخواهید جایگزین رژیم شاه بکنید»؟ اظهار داشته بود: «ما میخواهیم یک نظام جمهوری برقرار کنیم» و در مقابل این پرسش که چگونه جمهوریای؟ پاسخ داد: «مانند همهی جمهوریهایی که در کشورهای دیگر هستند؛ مردم رأی میدهند. رییس جمهور را انتخاب میکنند و قوهی مجریه به این ترتیب، شکل میگیرد. مجلسی هم بر اساس رأی مردم تشکیل میشود و قوهی مقننهی کشور را بهوجود میآورد. شورای قضاییای هم به وجود میآید که اصل تفکیک قوا شکل میگیرد. حتی مارکسیستها هم میتوانند نظراتشان را بیان کنند؛ به شرط آن که توطئهای درکار نباشد». عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی و عضو دانشجویان پیرو خط امام در سال ۱۳۵۸، معتقد است که اضافه شدن کلمه "دموکراتیک" و یا برداشتن لغت "اسلامی" مشکل چندانی را حل نمیکرد. به عقیده او ساختار جامعه ایران به گونهای است که این شیوه حکومتی با هر اسمی در نهایت به بنبست میرسید: «از نظر من اضافه شدن کلمهی دموکراتیک خیلی مشکل ما را حل نمیکرد. شما جمهوریهای دموکراتیک را نگاه کنید. اگر قرار باشد حکومتی به سمت انسداد و بستهبودن برود، ترسی از کلمهی دموکراتیک ندارد. مگر امروز غیر از این را ادعا میکنند که این مسیر طی شده و به اینجا رسیده ایم؟ عبدی همچنین معتقد است که آوردن صفت اسلامی بعد از کلمه جمهوری هم نمیتوانست ماهیت چیزی را تغییر دهد. او زمان حکومت سلطنتی در ایران را مثال میزند و اینکه در آن دوره نیز با وجود اسلامی نبودن نظام، باز هم استبداد حاکم بود. او میگوید: «ساختار اقتصادی که قوام دهنده و ایجادکنندهی نظام انسدادی در ایران هست، به مرور عمل کرد و حالا شکل قالب اسلامی گرفته است. مگر قبل از انقلاب، ما نظام اسلامی داشتیم که این وضع را داشت؟ آنها هم به نام سلطنت این کارها را میکردند. سلطنت هم نباشد، کمونیستها به نام پرولتاریا این کار را میکردند. بنابراین هر کسی توجیه خودش را پیدا میکند، بدون اینکه هیچکدام از اینها ربطی به آن واقعیتی داشته باشد که دارند، ادعا میکنند». دکتر عبدالکریم لاهیجی، یکی از تهیهکنندگان پیشنویس قانون اساسی اولیه جمهوری اسلامی، معتقد است که هرگز آنچه در ایران انجام شد را نمیتوان رفراندوم نامید و طرح سئوال "جمهوری اسلامی، آری یا نه" در حقیقت گرفتن "بیعت" از مردم برای حکومتی بود که نوع آن از پیش تعیین شده بود. به عقیدهی وی، حاکمان آن زمان که در پی یک انقلاب به حکومت رسیدند و خود را وارث نظام سلطنت مشروطه میدانستند برای کسب اعتبار داخلی و بینالمللی خود نیاز به "تایید" مردم داشتند و هرگز از مردم نپرسیدند که شما میخواهید چه نظامی جانشین آن نظام باشد، بلکه نخست نوع حکومت را انتخاب کردند و بعد از مردم پرسیدند شما این حکومت را میخواهید یا نه؟ بنابراین کسانی که نه جمهوری اسلامی را میخواستند و نه نظام گذشته را قبول داشتند، که تعدادشان کم هم نبود هرگز نتوانستند نظر خود را اعلام کنند. او میگوید: «اگر به شعارهای قبل از انقلاب توجه کنیم، فکر میکنم بیشتر مردم در پی استقرار جمهوری اسلامی نبودند، تازه بعداً مسالهی استقرار ولایت فقیه هم به آن اضافه شد. اما چون مردم را در انتخاب بین حکومت گذشته که مسلم بود مردم آن را نمیخواستند و جمهوری اسلامی محدود کرده بودند، این بود که مخالفان رژیم گذشته همه ناگزیر شدند به جمهوری اسلامی رأی بدهند. ولی از نظر حقوقی و سیاسی، به این برنامه و این شیوهی نظرخواهی رفراندوم نمیگویند». بنیصدر اولین رئیس جمهور اسلامی نیز معتقد است، اشکال از تکپرسشی بودن رفراندوم نبود بلکه ایراد از ناروشن بودن گزینهای بود که در مقابل مردم قرارداده شده بود. به نظر بنیصدر، معنای "جمهوری اسلامی" برای مردم مشخص نبود و به همین علت هم به استبداد کشیده شد: «وقتی الان در ایران این استبداد برقرار شده است، معلوم میشود که این جمهوری اسلامی روشن نبوده، سئوال روشنی نبوده که به رای مردم گذاشته شده است. این است فساد اصلیاش. پس وقتی سئوالی روشن نیست، محتوایش بر مردم معلوم نیست، رای به آن باطل است، برای اینکه مردم نمیدانند به چه چیزی رای دادهاند». آیتالله خمینی بعد از پایان رفراندوم و اعلام نتایح آن از مردم تشکر کرد و گفت :«بعد از این دیگر کسی نمیتواند انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ را یک کودتا بداند بلکه این انقلاب بر پایهی خواست مردم و با رأی آنان شکل گرفته است. مبارک باد بر شما روزی که... با رای قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید.» به نظر بسیاری از تحلیلگران، بعد از اعلام نتایج همهپرسی ۱۲ فروردین بود که پایههای یک حکومت اسلامی شکل گرفت و طراحان این رفراندوم با تکیه بر رای ۹۸ درصدی مردم به "جمهوری اسلامی"، اصول اولیه قانون اساسی را بر مبنای قوانین اسلامی نوشتند و این اصول، امروز بعد از گذشت 36 سال همچنان در کلیه قوانین مدنی، جزایی و کیفری ایران جاری است. امروزه بسیاری از تحلیلگران روش برگزاری آن همهپرسی و آمارهای منتشرشده توسط گردانندگان، تخلفها گسترده در خلال رایگیری و موارد مشابه را زیر سوال میبردند. علی افشاری در این زمینه می گوید: «حدود نیمی از جمعیت واجد حق رای در آن مقطع در روستاها زندگی میکردند و حدود ۲۰ درصد روستانشینان در نقاطی سکونت داشتند که امکان تردد و بردن صندوق وجود نداشت. نظام سلطنتی پهلوی هر چقدر هم که منفور بوده باشد باز طرفدارانی در ایران ولو اندک داشته است که جمعیت آنها بسی بیشتر از یک درصد بودهاند. به شهادت اظهارات دکتر صدر حاج سید جوادی وزیر کشور وقت، مردم گنبد به دلیل درگیریهای منطقهای امکان رای دادن پیدا نکردند. منابع دیگری خبر از استقبال گسترده از تحریم در مناطق گنبد و کردستان دادهاند. همچنین برخی از نیروهای مهم چپ مانند سازمان فداییان خلق و پیکار که طرفداران و سمپاتهایی در جامعه ایران داشتند دعوت به عدم شرکت در رفراندوم کردند. بخشی از جمعیت سالخورده کشور را نیز باید در نظر گرفت که به دلیل مشکلات جسمانی امکان بیرون رفتن از خانه را نداشتهاند. معمولا در گرمترین و پرشورترین انتخاباتهای دنیا نیز بین ده تا بیست درصد از مردم تحت هیچ شرایطی در انتخاباتها شرکت نمیکنند. حال با در کنار هم قرار دادن این عوامل، موافقت ۹۸ درصدی جمعیت ۱۶ سال به بالای ایران در سال ۵۸، تقریباً غیرممکن به نظر میرسد». دکتر محمد ملکی نخستین رییس دانشگاه تهران با اشاره به تناقضهای بسیار در آمار ارائهشده درباره نتیجه همهپرسی، تجربه خود را بدینگونه شرح میدهد: «من در رفراندوم ۱۰ فروردین سال ۵۸ مسوول شعبهی اخذ رای بیمارستان شهدای تجریش بودم. نزدیک ظهر یکی از بچه محلهایم که نسبتی هم با ما داشت و فردی تحصیلکرده و دبیر یکی از مدارس شمیران بود سراسیمه به محل اخذ رای مراجعه کرد تا رای بدهد. از او شناسنامه و مدارک خواستیم خندید و گفت: ای بابا من تا این ساعت در بیش از ۱۰ حوزه رای دادهام. من و همسرم و دیگر اعضای حوزه رایگیری شوکه شدیم. راستی با آگاه شدن از چنین تقلباتی نباید به نام حافظ رأی مردم عکسالعمل نشان میدادیم. عکسالعمل ما چه بود؟ هیچ! چون میخواستیم جمهوری اسلامی برپا شود. واقعیتهای تاریخی میگوید در این بهاصطلاح همهپرسی از مردم، نه از اخلاق خبری بود و نه از صداقت و نه از آنچه مردم بهنام مذهب میشناختند». اينک، سی و شش سال از آن روزها می گذرد؛ آن چه روشن است اين که از آن شر و شور انقلابی، چنان که بود، خبری نيست و تب و تاب رفراندومی که آیت الله خمینی آنرا بیسابقه خواند با جنگ در برابر دشمن خارجی، سرکوب و اعدامهای گسترده، مهاجرت دستهجمعی مخالفانی که زندهمانده بودند، فشار مضاعف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تمامی سالهای بعد از آن تا امروز بر مردمی که بسیاری از آنان در زمان انجام رفراندوم به دنیا نیامده یا خردسال بودند، به یاد کمتر کسی میآید. آن رفراندوم نردبانی بود که جمهوری اسلامی از آن بالا رفت ولی از همان راه قصد ندارد پایین بیاید. به همین دلیل پیشنهادهای مکرر اپوزیسیون برای رفراندوم های دیگر به نتیجه نرسیده است. یعنی مردم دیگر از همان قدرت اول انقلاب برخوردار نیستند تا سرنوشت خود را تعیین کنند. اما آنچه هست جمهوری اسلامی برپا شده و سرنوشتی را رقم زده که اکنون درسآموزی از آن، میتواند چراغ راه آینده برای هر نوع تصمیمگیری آتی در کشور باشد. * مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.