محمد سادات معزی
ویژۀ رسام؛
علیرضا هاشمی، دبیرکل سازمان معلمان ایران، روز یکشنبه (۱۹ آوریل/ ۳۰ فروردین) بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در سال ۱۳۸۹ برای "پیگیری مطالبات صنفی" و "دیدار با خانوادههای معلمان زندانی" به ۵ سال زندان محکوم شده اما اجرای این حکم تا کنون به تأخیر افتاده بود. "اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" از جمله اتهامهای هاشمی در دادگاه بوده است. دبیرکل سازمان معلمان ایران در ۲۳ اسفندماه ۱۳۸۵ هم در پی تجمع معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی به همراه گروهی از فعالان صنفی بازداشت شد. او در آن زمان به ۳ سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر لغو شد. در روزهای اخیر معلمان در شهرهای مختلف ایران دست به تجمع سکوت زدند. در نتیجه این تجمعها برخی مدارس به حالت نیمهتعطیل درآمد. تجمعکنندگان در بیانیهای خواستار افزایش ۲۲ درصدی بودجه آموزش و پرورش در لایحه بودجه ۹۴ و برطرف شدن کسری بودجه ۵ هزار میلیاردی این وزارت خانه، آزادی معلمان زندانی، لغو احکام قضایی صادر شده علیه فعالان صنفی، توقف خصوصی سازی مدارس، محفوظ ماندن فرصت استفاده از تحصیل رایگان به عنوان یک حق شهروندی، اجرای عاری از تبعیض بند ۵ ماده ۶۸ قانون خدمات کشوری، انتخاب مشاوران وزیر آموزش و پروش از میان معلمان مقاطع سه گانه، تصویب و اجرای طرح رتبهبندی معلمان و صیانت حقوقی و قضایی از شخصیت معلم، اجرای بیمههای درمانی برای فرهنگیان، نظارت فرهنگیان بر عملکرد صندوق ذخیره آنها، اجرای بازنشستگی پیش از موعد برای معلمان و رفع قوانین تبعیض آمیزی که علیه معلمان زن و مرد وجود دارد، شدند. اعتراضهای معلمان ایران در پایان دیماه و اسفندماه سال ۱۳۹۳ نیز بهطور گسترده در بسیاری از شهرها شکل گرفت. آنها در اقدامی هماهنگ که از طریق شبکههای مجازی اطلاعرسانی شده بود، اعتراضهای خود را آغاز کردند. هزاران معلم نیز پنجشنبه ۲۷ فروردین در دهها شهر ایران در سکوت مقابل ادارههای آموزش و پرورش و ساختمانهای فرمانداریها و استانداریها و هچنین مجلس شورای اسلامی تجمع کردند. در حالی است که نابسامانیهای آموزش و پرورش در حوزههای مختلف، چشم انداز درخشانی را برای معلمان و دانش آموزان به تصویر نمیکشد، مشکلات معیشتی معلمان و کادرهای آموزشی روز به روز عرصه را بر آنها تنگ تر می نماید. جدای از مشکلات ساختاری در نظام آموزشی در طی سالهای پس از انقلاب، ۸ سال بیمدیریتی و بیبرنامگی در عرصه آموزش در دوره احمدینژاد، نظام آموزشی را با چالشهای جدید روبرو کرده است. دولت جدید نیز پس از 2 سال نه تنها بر مشکلات پیشین فائق نیامده است بلکه مشکلات جدیدی را نیز بر حجم مشکلات آموزش عمومی، مشکلات معلمان، دانش آموزان و خانوادهها نیز افزوده است. براساس آمارهای رسمی حدود ۱۲ میلیون دانشآموز و یک میلیون معلم در ایران وجود دارد که انجمن اسلامی معلمان ایران در بیانیه ای میگوید بر اساس «برآوردی کاملا خوشبینانه بیش از سه چهارم معلمان کشور زیر خط فقر قرار دارند». شاید در بیشتر کشورهای جهان نهادها و سندیکاهای صنفی نقش پررنگی در پیگیری مطالبات اقشار مختلف مردم دارند اما در ایران معمولاً یا به اینگونه سازمانها اجازه شکلگیری داده نمیشود و یا با رویکردی امنیتی مورد کنترل و سرکوب قرار میگیرند. کانون صنفی معلمان ایران یکی از این تشکلها است که در سال ۱۳۷۸ مجوز فعالیت خود را از وزارت کشور دریافت کرد. با این وجود پیگیری مطالبات معلمان سبب شد تا فشارهای امنیتی بر این تشکل صنفی آغاز شود. اعتراضات گسترده معلمان به رهبری کانون صنفی در سال ۱۳۸۵ حساسیت روی آن را افزایش داد. تجمع بیش از ۵۰ هزار معلم در برابر مجلس شورای اسلامی و اعتراضات صنفی آنها در نوع خود حرکتی کمنظیر بود. پاسخ حکومت اما ضرب و شتم و بازداشت گسترده معلمان و اعضای هیات مدیره کانون صنفی بود. نابسامانی اقتصادی امنیت شغلی معلمان را در سطوح مختلف دچار مشکل نموده است و تعداد زیادی از معلمان رسمی به خاطر مشکلات اقتصادی به شغل دوم روی آوردهاند و برخی از آنان معلمی را فقط به خاطر برخورداری از حقوق بازنشستگی ادامه میدهند. در مدارس خصوصی نیز هیچ آینده شغلی برای آنها متصور نیست و حتی در بسیاری از این مدارس یا خبری از بیمه تامین اجتماعی نیست و یا حق بیمه را به صورت کامل از معلم دریافت میکنند. معلمان غیر رسمی یا حق التدریسی و مربیان پیش دبستانی هم با حقوق های بسیار پایین مجبور به کار هستند. بیمه های بسیار نامناسب و ناکارآمد و عدم پرداخت بدهی های شرکت های بیمه از طرف دولت، این مساله را به معضلی جدی تبدیل کرده است. اما مشکلات نظام آموزشی تنها محدود به معضلات رفاهی و معیشتی معلمان نیست، بلکه قسمت اعظمی از مشکلات مربوط به وضعیت نیروی انسانی و عدم مدیریت آن است. در حالی که برخی مناطق و نقاط کشور با کمبود نیروهای متخصص و کیفی روبروست، در برخی از ادارات معلمان مجرب به خاطر مازاد نیرو مجبور به کار در بخش غیرمرتبط هستند و نسبت نیروهای ستادی و ناکارآمد در وزارتخانه و نیروهای آموزشی غیرعلمی، ناهماهنگ و هزینه بر است. اما در کنار مشکلات فوق، مساله خصوصی سازی آموزش به عنوان یک چالش اساسی دیگر در طی دوسال گذشته، آینده آموزش عمومی و رایگان را به مخاطره انداخته است. خرید خدمات آموزشی از طریق خرید ۵۰۰ هزار صندلی خالی مدارس خصوصی، دادن بستههای حمایتی و تشویقی به سرمایه گذاران در بخش آموزش، فروش مدارس با موقعیت تجاری در تهران، دریافت پول تحت عنوان کمک به مدرسه به اشکال مختلف، گسترش مدارس هیات امنایی تحت لوای مشارکت مردمی با هدف تمایزگذاری بین مدارس عادی با هدف زمینه سازی برای گرفتن شهریه، گمانه زنی برای ورود صاحبان صنایع به حوزه آموزش در مدارس فنی و کار و دانش و… نمونههایی از برنامه دولت برای حذف آموزش عمومی و خصوصی سازی در آموزش و پرورش است. در سایه سیاستهای فوق و بالا رفتن هزینههای زندگی و آموزش، خانوادههای کم درآمد و فرزندانشان را به مرحله ترک تحصیل کشانده است. با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲ گروهی از معلمان امیدوار شدند تا دولت جدید بر اساس شعارهایی که داده است، رویه جدیدی در برابر معلمان و تشکلهای صنفی آنها در پیش بگیرد. اما درست در اولین بودجه نویسی ریاستش در سال 1393 که به عنوان سال «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» از طرف رهبر جمهوری اسلامی نامگذاری شده بود، عدم تناسب افزایش بودجه نهادهای نظامی و موسسات وابسته به ولی فقیه با افزایش 14 درصدی حقوق معلمان گویای جایگاه علم، دانش و فرهنگ در «حماسه» اقتصادی ولی فقیه و ریاست جمهور برآمده از این اندیشه بود. این یک واقعیت است که میزان توسعه علم و بالارفتن سطح دانش و آگاهی های افراد جامعه با ارتقاء فرهنگ و توسعه اقتصادی و افزایش تولید و تامین رفاه و آسایش جامعه نسبت مستقیم دارد و با توجه به این واقعیت، نقش و اهمیت معلمان، این مربیان فداکار که چون شمعی فروزان میسوزند تا راه پر پیچ و خم تحصیل علم و دانش را برای نسل جوان کشور روشن نموده و مسیر رفاه و سعادت جامعه را هموار کنند بیشتر و بهتر نمایان میگردد. ولی دریغ و افسوس که چه در رژیم گذشته و چه در حال حاضر معلمان با مصائب و مشکلات عدیده زندگی دست و پنجه نرم میکنند و همواره فشارهای معیشتی برگرده آنان سنگینی مینماید. امروز که گرانی افسارگسیخته و تورم سرسام آور زندگی اکثریت قاطع ملت ایران به ویژه آنان که حقوق تقریباً ثابت و یا با افزایش ناکافی دارند دچار تلاطم و از هم گسیختگی نموده است، معلمان هم مثل سایر حقوق بگیران دچار مضیقه شدید و شرایط زندگی غیر قابل قبولی هستند.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.