مصطفی رهبر ریشه یابی دقیق آنچه امروز درکشور ما می گذرد ویافتن زمینه های فشار واختناق وخفقان حاکم بر فضای سیاسی واجتماعی کشور نیازمند بازگشت به سالهای نخستین انقلاب وبه عبارت دقیق تر اولین لحظات پیروزی انقلاب، ومطالعۀ رفتار سیاسی آیت الله خمینی است. این ریشه یابی وواکاوی تاریخی به پرکردن شکاف فکری موجود میان نخبگان سیاسی جامعه ورهبران جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، که درحقیقت یکی از زمینه های عدم توفیق کامل جنبش سبز بود، یاری خواهد رساند. توضیح کیفیت پیدایش این شکاف فکری وپیامدهای نظری وعملی آن را به مجالی دیگر واگذار خواهم نمود. این نوشتار را به واکاوی بخشی ازاین تاریخ اختصاص خواهم داد. آیت الله العظمی شریعتمداری، سیرۀ سیاسی وی وبرخورد خشونت بار حاکمیت با ایشان را به جرأت می توان یکی ازماندگارترین اسناد بازتولید استبداد درکشور ما بویژه توسط شخص آیت الله خمینی دانست. بازشناسی نقش مستقیم آیت الله خمینی درپرونده سازی برای حذف آیت الله العظمی شریعتمداری ازآن جهت مهم است، که تکلیف نخبگان سیاسی ما را دربرابر دوران آیت الله خمینی وسیرۀ سیاسی ایشان قاطعانه مشخص وشفاف می کند. این نکته حتی ازسوی بسیاری ازعزیزانی که همچنان معتقد به اصلاح درچهارچوب نظام ولایت مطلقۀ فقیه هستند، مورد توجه واعتراف قرار گرفته است. آقای تاجزاده درنامه ای که با عنوان "پدر، مادر ما بازهم متهمیم" می نویسد: «اعتراف میکنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیتالله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض میکردیم، کار به جایی نمیرسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیتالله منتظری و حضرات آقایان وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب شیرازی، ، و… حتی در صدا و سیما مورد تعرض قرار گیرد....» هرچند امروز که ابعاد این فاجعه روشن تر می شود، بسیاری گناه را متوجه اطرافیان آیت الله خمینی می نمایند، اما بازخوانی سخنان نزدیک ترین یاران انقلاب وحتی شخص آیت الله خمینی نشان از نقش مستقیم وی دربرخورد با این مرجع مظلوم دارد. محمد یزدی، درخاطرات خود به روشنی به تبیین این نقش آیت الله خمینی می پردازد: وی می نویسد :« امام فرمودند: مسأله آقاي شريعتمداري ، بيش از آن مقداري است كه آقايان تصور ميكنند بعد به بنده اجازه دادند كه قضيه را پيگيري كنم و تا انتهايش پيش بروم.» حتی اقدام بی سابقه وبدعت ناپسند جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم درخلع آیت الله العظمی شریعتمداری از مرجعیت، با دستور صریح ومستقیم آیت الله خمینی صورت گرفت وبعدها رضایت خود را از این اقدام بیان داشت. وی درپیام موسوم به منشور روحانیت اظهار داشت : «ان شاء اللَّه در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست، اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقهها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزههاى علميه بودهاند- نعوذباللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت كردهاند؟ مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيبانى ننمودند؟ اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، فرد ديگرى را بر حوزهها حاكم نمىكنند؟ و يا آنها كه در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خوردهاند و نه از شهادت عزيزان متأثر شدهاند و با خيالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟» این اظهارات بیش از هرچیز بیانگر نقش مستقیم آیت الله خمینی درجریان این توطئه برای حذف آیت الله العظمی شریعتمداری است. این اظهارات درسوی دیگر خود آغاز قصۀ پرغصۀ استبداد را درکشور ما را به وضوح نشان می دهد، که استبداد دینی نه مولود بیست سال گذشته، بلکه مولود نظریه ای است که آیت الله خمینی برای قبضه نمودن تمامی ارکان حکومت آنرا طراحی وبا حذف تمامی منتقدان مرحله به مرحله عملی نمود.