مجتبی واحدی
اظهارات اخیر حسن روحانی و تأکید او بر اینکه « مسئولیت پلیس، اجرای قانون است نه پیاده کردن احکام اسلام » واکنش شدید گروهی از روحانیون را به دنبال داشت. آنچه حسن روحانی اعلام کرد در واقع اشاره به این موضوع بود که وظیفه تطبیق قوانین با اسلام ، به عهده نهادهای دیگر است و پلیس باید قوانین مصوب را اجرا نماید نه آنکه با تشخیص خود به دنبال اجرای احکام اسلام باشد. البته مشخص نیست اظهارات روحانی تا چه حد مورد توجه قرار خواهد گرفت زیرا درحال حاضر بسیاری از نیروهای موسوم به خودسر و برخی تشکیلات سیاسی که هر روز بر تعداد آنها افزوده می گردد خود را متولی اجرای اسلام می دانند و لابد پلیس بیش از آنها چنین وظیفه ای برای خود قائل است. ضمن آنکه به نظر می رسد در بالاترین سطح تصمیم گیری نظام ، برای بازگذاشتن دست سرکوبگران به بهانه اجرای احکام اسلام ، تصمیم گیری شده و روحانی حتی به فرض جدیت در این سخن ، توان ایستادن در برابر این تصمیم را ندارد. در ارتباط با سخنان روحانی دو نکته قابل توجه است. نخست آنکه آیا اصولاً اجرای اسلام ، دغدغه مسئولان جمهوری اسلامی است؟ ثانیاً به فرض که آنان به دنبال اجرای اسلام باشند کدامیک از قرائت هایی که در سی و شش سال گذشته متناسب با نیاز مسئولان دچار تغییرات متناوب شده و می شود قرار است مبنای تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها باشد؟ اگر از این زاویه به سخنان روحانی توجه شود درک اهمیت آن آسان تر خواهد بود. زیرا با توجه به تعدد قرائت های حکومتی از اسلام ، سپردن اجرای احکام اسلام به نیروهایی که حتی به فرض صداقت ، درک دقیقی از هیچیک از آن قرائت ها ندارند می تواند هرج و مرج موجود در کشور را گسترده تر سازد. اما نشانه های فراوانی وجود دارد که ثابت می کند اعتراض کنندگان به سخنان اخیر روحانی و حامیان حکومتی آنان اصولاً دغدغه ای جز حفظ حکومت خویش ندارند و همه چیز حتی مذهب را برای پیشبرد اهداف حکومتی خویش می خواهند. آنان هرگاه لازم بوده بر موج احساسات مذهبی مردم سوار شده و مخالفان را با تحریک احساسات اقشار مذهبی تحت فشار قرار داده اند. حتی در بسیاری از موارد با دروغ پردازی، مخالفان خود را به ضدیت با مذهب متهم کرده اند. در اوج جنبش سبز در سال هشتاد و هشت ، بسیاری از اقشار مذهبی به صف مخالفان حکومت پیوسته بودند و این امر موجب وحشت سران نظام شده بود. لذا با بزرگ نمایی برخی اتفاقات و البته دروغ پردازی های گسترده ، حامیان جنبش سبز را به شکستن حرمت عاشورا متهم کردند و متاسفانه باید اقرار کرد که از این دروغ پردازی ، نتیجه هم گرفتند. پیش از آن در جنگ با عراق – که ظاهراًطولانی ساختن آن ، تنها راه برای پوشاندن بی کفایتی های نظام بود – این احساسات در بالاترین حد، مورد سوء استفاده سران نظام قرار گرفت. حتی در ترورهای مشکوک سال شصت، با برخی مشابه سازی های تاریخی ، توانستند موج سواری مذهبی نمایند. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود اعتراف می کند که تعداد کشته شدگان در انفجار حزب جمهوری اسلامی ، بیش از هفتاد و دو تن بود اما برای تحریک عواطف مذهبی مردم ، تصمیم گرفته شد که تعداد کشته شدگان به تعداد شهدای کربلا یعنی هفتاد و تن اعلام شود. آیت اله خمینی در پیامی که به مناسبت انفجار حزب جمهوری اسلامی صادر کرد نوشت « ملت ایران در این حادثه ، هفتادو دو تن به عدد شهدای کربلا از دست داد ». کسانی که به دروغ، ادعای اجرای احکام اسلام را داشته و دارند و مخالفان خود را به سبک شمردن شعائر دینی متهم می کنند هرگاه لازم بوده به بهانه حفظ نظام ، بسیاری از احکام مذهبی را تعطیل نموده اند. در سالهای گذشته ، گاه برای ایجاد جو وحشت در داخل کشور، شلاق زدن علنی در خیابان ها به راه انداخته و ناگاه با این بهانه که اجرای برخی احکام ، موجب وهن نظام است اجرای همان احکام را متوقف نموده اند. در واقع آنان با این سخن نشان داده اند که اصل اساسی برای آنان ، حفظ نظام به هرقیمت است. اوج بازی با مذهب در این اظهار نظر عجیب آیت اله خمینی تبلور یافت که « برای حفظ نظام می توان حتی نماز را تعطیل کرد.» این سخن در حالی مطرح شد که همواره از نماز به عنوان مهم ترین رکن عبادی اسلام نام برده می شود و پس از انقلاب ، نماز های خیابانی و نمازهای جمعه از ابزارهای حکومتی برای پیشبرد برخی اهداف و برنامه ها بوده است. درکنار “مجوز تعطیل کردن احکام اسلامی برای حفظ نظام ” برخی پلیدی ها و کژی ها به لیست امور مباح و بلکه واجب اضافه شد تا آنها نیز در خدمت حفظ نظام باشد. رواج بی سابقه دروغ در بالاترین سطوح نظام ، دستور سکوت در برابر بزرگترین مفاسد مالی و سرپوش گذاشتن بر بعضی جنایت ها در زندان ها و محاکم با توجیه حفظ آبروی نظام از دیگر نشانه هایی است که هر نوع تردید در خصوص “مذهب سواری سران نظام” به جای ادعای دروغ ” تشکیل نظام جمهوری اسلامی برای احیای شعائر مذهبی “را بر طرف می کند. در این میان کسانی که دستی به رسانه های آزاد دارند باید با افشای مستمر “مذهب سواری ” در جمهوری اسلامی ، کسانی را که هنوز نظام فاسد ولایت فقیه را دارای رسالت مذهبی می دانند و از آن حمایت می نمایند آگاه سازند. تریبون دارانی که سخن آنان ، مخاطبانی در میان متدینان ایرانی دارد باید آنان را نسبت به مسئولیت اخلاقی و شرعی که حمایت از نظام جمهوری اسلامی متوجه آنان می نماید توجیه نمایند. در این مورد باز هم خواهم نوشت. * مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.