سجاد نیک آیین
حملات نظامی وهوایی به تنهایی گره از کار فروبستۀ منطقۀ این گوشۀ ایدئولوژی زدۀ دنیا باز نمی کند، همانطورکه بیانیه های محکومیت ریز ودرشت وساده کردن صورت مسأله به اتحاد میان شیعه وسنی، ابداع مفاهیم غامض ومبهمی همانند اسلامگرایان معتدل در توصیف بنیادگرایان جاه طلب تعریفی دقیق وروشن از صورت مسأله جاری در هیاهوی پر خون وآتش ِخاورمیانه بیان نمی کند. کار از این حرفها گذشته وخاورمیانه ای در حال تولد است که مهترین شاخصه اش بنیادگرایی است، اما نه بنیادگرایی به روایت متعارف ورسمی اش وآنچنانکه بسیاری کارشناسان تصور وتصویرش می کنند. تدقیق در این بنیادگرایی وجزئی نگری در ابعاد آن مسألۀ شناخت یکی از پیچیدگی های وضعیت موجود خاورمیانه را تسهیل می کند. بنیادگرایی ِ اسلامی ِمتعارف را تلاش گروههایی با عقیدۀ اسلامی برای بازگشت به دوران سلف صالح دانسته اند. هرچند در رسانه های امروز جهان میان بنیادگرایی شیعی وسنی تفاوتی گذاشته نمی شود اما این تبعیض در مفهوم به تفکیکِ صورت مسأله به جزئیاتش بصورت قابل ملاحظه کمک خواهد کرد. در بنیادگرایی ِسنی، بازگشت به عصر طلایی اسلام ودروان “سلف صالح” ملازمه ای اجتناب ناپذیر با مسألۀ کسب قدرت سیاسی و به تعبیری “احیای خلافت” دارد. احیای این خلافت واقامۀ حکومت “ولی امر” یکی از وظایف ذاتی مسلمین اهل سنت وجماعت بشمار می رود وتخلف از آن معصیت است. در چنین چهارچوبی بنیادگرایی سنی بصورتی ذاتی فاقد امکان زیست وهمزیستی مسالمت آمیز با نظامی لیبرال دموکرات است. از محمد مرسی در مصر تا رجب طیب اردوغان در ترکیه تا ملک سلمان وابولکر البغدادی خود را راهبران ورهبران احیای خلافت می دانند. گروههای باقیمانده همانند عدالت وتوسعه نیز هرچند به این امر تصریح ندارند، اما مجال ویا به تعبیر فقهی اش “بسط ید” که پیدا کنند، در ریختن شهد شیرین خلافت به کام مردم کشور خود وایضاً جهان تردید نخواهند کرد! در سوی دیگر این معادله شیعیان بنیادگرایی هستند که اشتباهی هستند! اینان علیرغم مفهوم بنیادگرایی شان توسط رسانه ها متصف به تشیع می شود، اما در حقیقت حاملان ایدئولوژی بنیادگرایی سنی اما نسحه ای آراسته به فقه شیعی اند. اینان همانند برادران سنی خود در طلب قدرت اما با تکیه بر رقابتی مذهبی- تاریخی هستند. این شیعیان بنیادگرا که مشخصاً توسط جمهوری اسلامی وایدئولوژی حاکم برآن یعنی “ولایت مطلقۀ فقیه” نمایندگی می شوند، پروندۀ مختومۀ “حکومت در عصر غیبت امام معصوم” در فقه ونظام اندیشه گی شیعه را بازگشایی کرده ومدل “خلافت شیعی” را در رقابت با “خلافت سنی” نشانده اند. همچنانکه ابوبکر البغدادی خلیفۀ خودخواندۀ مسلمین است، سید علی خامنه ای در سوی دیگر این میدان بر مسند “ولایت امری مسلمین جهان” تکیه زده است. بنیادگرایی را اگر به معنای بازگشت به دوران اسلام ناب تعریف کنیم، در میان شیعیان البته حاملانی مهم ودرخور توجه دارد، که دست برقضا اینان بیشترین سازگاری را با ارزشهای لیبرال جوامع مدرن دارا هستند. اینان هرچند در باب هستۀ سخت عقاید وشرعیات وامور متعلق به قلمرو فقه خواهان پالایش عقاید وامور شرعی از انحرافات وکژروی ها هستند، اما به حکم سالها شناخت نگارندۀ این سطور از باورها، احوالات وروحیات شان؛ اولاً این باورها را هرچند از لحاظ تئوریک برای بسیاری تند، غیرقابل انعطاف وافراطی می نماید، تنها محدود به حوزۀ اعتقادات والتزامات شخصی می دانند، ثانیاً آثار عملی وبیرونی وبویژه اجتماعی را بر التزام ویاعدم التزام به این باورها مترتب نمی کنند؛ بدین معنی که قائل به تطبیق سرکوبگرانه وبا بالاجبار آن نیستند وثالثاً تحقق نظام سیاسی مطلوب خود را مشروط به حضور امام وپیشوای معصومی می دانند که تنها اوست که صلاحیت برقراری حکومت سیاسی وتصدی امر حکومتی را داراست. افراطی ترینِ این بنیادگرایان، تنها نقشی نظارتی درچهارچوب قوانین واعراف موجود برای خود قائل اند. در این قرائت از تشیع که باید آنرا قرائتی بنیادگرایانۀ عقیدتی از تشیع نامید، اصل بر عدم مشروعیت تشکیل حکومت به نام “اسلام” در عصر غیبت است. دراین دیدگاه هرگونه تلاش برای قبضه کردن قدرت سیاسی وادعای جانشینی، نیابت ورهبری تفویض شده از سوی امام معصوم سلام الله علیه مذموم وغیر مشروع ودر دایرۀ “غصب وتصرف فضولی” در “حق معصوم” جای می گیرد. قائلان به این قرائت، هرچند در گفتمان مذهبی وعقیدتی خود بعضاً از مسیر اعتدال عدول می کنند، اما دست کم به بنیان وجوهر اندیشۀ تشیع یعنی “عصمت” وضرورت رهبری سیاسی جامعه توسط “معصوم” به غایت وفادارند. اینان در مقام اصلاح گر دینی، نواندیش دینی وعناوینی از این قبیل از ضرورت مدرن کردن وآراستن دین در عصر حاضر سخن نمی گویند چرا که اساساً نیازی به این آراستن نمی یابند، اما در مقابل معتقد به ضرورت تعمیم الگوی مدینۀ فاضلۀ مطلوب خود در عرصۀ اجتماعی هم نیستند. نداشتن داعیۀ تشکیل حکومت را باید شاخص ترین وجه این بنیادگرایی در ایجاد فرصت تعامل با طیف نیروهای لیبرال ودموکراسی خواه در تمامی منطقۀ خاورمیانه دانست. شناخت، پشتبانی وهمگرایی این بخش از بدنۀ تشیع در کنار برقراری گفتگو وهمگرایی سازنده میان این طیف ونیروهای لیبرال دموکرات در منطقۀ خاورمیانه با توجه به اوضاع فعلی خاورمیانه اگر نگوییم اجتناب ناپذیر اما قطعاً ضروری به نظر می رسد. تقویت این نیروها به عنوان تنها نیروهایی که پتانسیل عملکردی دو جانبه در مبارزۀ عقیدتی با بنیادگرایی سنی از یک سو ومشروعیت زدایی از بنیادگرایی شیعی از سوی دیگر را دارند راهی است که به نظر می رسد در دراز مدت دو خطر عمدۀ جهانی یعنی خلافت سنی وبمب هسته ای ولی مطلق فقیه را به طور قابل ملاحظه ای تضعیف خواهد نمود.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.