جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
از خمینی شهر تا تختی، نقض همه ارزشها در زمانه ما

تاريخ انتشار : 12/14/2015



علی کلائی
زمان و زمانه ای گرفتن دست افتاده کاری بود بس نکو. اهل منش و پهلوان ها در محلات تهران و حتی لات های فیلمهای فارسی، شخصیت های محبوب و دوست داشتنی مردم از جمله جماعتی بودند که دست افتاده میگرفتند و دوستدار مردم بودند. در آن زمان و در آن نماهای فرهنگی جامعه ایران، بیمار باید درمان می شد و بعد فکری به حال مخارجش می شد. کودک بیمار موجودی بود که همگان به دنبال یاری اش بودند و مصدوم افتاده بر زمین را همگان یار بودند تا به مکانی منتقل شود و درمانی شود و روزگار بر او روی خوش نشان دهد. اما انگار زمین و زمانه چرخیده است. جامعه ایرانی که صورتی اهل محبت داشت و شفقت و رحمت و یاری و دلسوزی از جمله صفات نیک مردمان آن بود، انگار روی دیگری را نشان می دهد. رویی که در آن کودکی تنها به دلیل فقر و نداشتن تمکن مالی بخیه اش کشیده می شود و بعد پزشک اهل مزاح! بیمارستان اشرفی اصفهانی شهر خمینی شهر می گوید که به شوخی گفته است که بخیه های چانه کودک را بشکافید! (۱)
کوتاه داستان این است. کودکی به همراه والدینش برای بخیه چانه به بیمارستان مراجعه می کند. بخیه انجام می شود. اما بعد که کادر بیمارستان متوجه از عدم تمکن مالی خانواده در پرداخت هزینه ۱۵۰ هزار تومانی درمان کودک می شوند بخیه ها توسط همان کادر درمانی شکافته می شود. پس از این واقعه پیامی در گروه های تلگرامی و شبکه های اجتماعی می چرخید که داعش نیز جنایت بیمارستان خمینی شهر را محکوم کرده است! آری! وقاحت عمل آنجا بود که پیام سازان طناز باورشان نمی شد که حتی داعش نیز به چنین عملی مبادرت ورزد. عملی که در بیمارستان خمینی شهر روی داد و بعد پزشک مسئول از مزاح بودن دستورش سخن و کادر بیمارستان مدعی شدند که بخیه ها جای دیگری شکافته است.
اما تنها داستان بیمارستان خمینی شهر رویداد روزهای اخیرمان نیست. یک تماشاگر و هوادار در جریان بازی تیمهای پرسپولیس و نفت تهران در ورزشگاه تختی مصدوم می شود. پیکر مصدوم در کنار زمین قرار دارد. آمبولانس های خصوصی نیز در کنار این پیکر قرار دارند. اما ناباورانه این آمبولانس ها تنها به تماشای جان دادن مصدوم می نشینند و اقدامی برای نجات وی نمی کنند. یعنی به سادگی با وجود حضور آمبولانس به این بهانه که آمبولانس ها “فقط در قبال مربیان و بازیکنان مسئول است” از انجام عمل شانه خالی می کنند. (۲) به آمبولانس اورژانس خارج زمین هم اجازه ورود داده نمی شود. یعنی به همین راحتی یک انسان قربانی می شود و ماموران معذور تنها به تماشای جان دادن او می نشینند.
گفتم ماموران معذور! در آخرین سالگرد شهادت زنده یادان فروهر ها گفتگوی کوتاهی با پرستو بانو فروهر، دخت دلاور داریوش و پروانه فروهر داشتم. در آن گفتگو ایشان نکته ای را گفت. گفت وقتی به ماموران معترض شده که چرا نمی گذارید مردم به خانه برای حضور در بزرگداشت بیایند ایشان می گفتند ما ماموریم و معذور. و صدای پرستو خانم فروهر بلند شد که آنانی که پدر و مادرش را سبعانه کشتند هم گفته بودند مامورند و معذور. (۳) برای اخذ پول درمان و در صورت عدم آن کشیدن بخیه های چانه یک کودک ماموریم و معذور. برای نرسیدن به جان یک انسان به بهانه خصوصی یا عمومی بودن آمبولانس ها ماموریم و معذور. برای سرکوب و قتل ماموریم و معذور. انگار این امر بر بودن و عذر داشتن بهانه هر جنایت و عمل خباثت آمیزی در جامعه امروز ما شده است.
اما آنچه علاوه بر وجه اخلاقی درارتباط با ماجرای خمینی شهر و ماجرای آمبولانس ورزشگاه تختی مطرح می شود مسئله حق درمان است. حق درمان برای انسانها با عنوان کلی سزاوار بودن انسانها برای داشتن مراقب های پزشکی و خدمات اجتماعی در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. بند اول ماده ۲۵ این اعلامیه صراحتا اعلام می کند که: “هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد.”
مسئله دیگر این است که نظم و نظام حقوق بشر بر امری بنیادین به نام “حیات بشری” صحه می گذارد. حیاتی که می بایست محترم دانسته شده و پاسداشته شود. یکی از اصلی ترین خصلت های این حیات حق و مسئله سلامت شهروندان در جامعه ای است که در آن حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و محترم دانسته می شود. در واقع پشتوانه اصلی این حق هم نظام قانونی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و است و هم ساخت و نظام اخلاقی لازم برای حضور در صحنه حیات اجتماعی. در اینجا نگاه به امر اخلاق مبتنی بر قانون طلایی آن یا Golden Rule اخلاق است که همانا پسندیدن آنچیزی است که برای خود می پسندیم و نپسندیدن امری که برای خود نمی پسندیم. این نه تنها در ذهن و ضمیر اخلاقی جامعه ما در سابقه تاریخی جاری و ساری بوده است که در احادیث مذهبی ما نیز به کرات و به طرق مختلف ذکر شده است.
سند دیگر نیز میثاق نامه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب سال ۱۹۶۶ است. این میثاق در ماده ۱۲ خود بر حق بر سلامتی تاکید می کند و صراحتا اعلام می کند که:
“۱- کشورهای عضو این میثاق حق هر فرد را به بهره­مندی از عالی­ترین سطح قابل حصول سلامتی جسمی و روانی به رسمیت می­شناسند.
۲- اقداماتی که دولت­های عضو این میثاق باید برای حصول کامل این حق اتخاذ کنند، شامل اقدامات ضروری برای تأمین امور ذیل خواهد بود:
الف) تقلیل میزان مرده متولد شدن نوزادان و مرگ و میر کودکان و رشد سالم آنان؛
ب) بهبود بهداشت محیط و بهداشت صنعتی از جمیع جهات؛
ج) پیشگیری، معالجه و کنترل بیماری­های فراگیر، بومی، شغلی و دیگر بیماری­ها؛
د) ایجاد شرایط مناسب برای تأمین خدمات پزشکی در مواقع ابتلای به بیماری”
با وجود و عنایت به این میثاق ها، “احسان جاوید” و “صابر نیاورانی” در مقاله “قلمرو حق بر سلامتی در نظام بین الملل حقوق بشر” که در پائیز ۱۳۹۳ و در فصلنامه پژوهش حقوق عمومی دانشگاه علامه طباطبایی تهران به چاپ رسیده است، (۴) مولفه های بنیادین حق بر سلامتی را به چهار دسته مختلف تقسیم می کنند و مولفه چهارم را چنین اعلام می کنند که “رعایت اصل عدم تبعیض و انصاف در توزیع مناسب و عادلانه­ی امکانات و خدمات بهداشتی نقش مهمی در نیل به استاندارد بالاتر سلامتی دارد. اصل منع تبعیض، از اصول بنیادین در نظام بین­المللی حقوق بشر است و همان­گونه که در ماده­ی ۲ میثاق هم اشاره شده است، دولت‌های عضو باید حقوق مندرج در میثاق را بدون تبعیض از هر حیث برای همه تضمین کنند. در این میان برخی گروه­ها مستحق رفتار ترجیحی نیز می­باشند و نیازهای آنها باید مورد توجه خاص قرار گیرد از جمله زنان، کودکان، افراد سالخورده و معلولان.”
در تقسیم بندی مبتنی بر نص میثاق نامه ها در این مقاله این حق و اصل به درستی به رسمیت شناخته شده است. در اینجا جای آن نیست که به طور مفصل به چرایی و چگونگی این شناسایی پرداخته شود. کوتاه سخن آنکه بر مبنای دو میثاق نامه یاد شده فوق، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق نامه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب سال ۱۹۶۶، و ایضا بر مبنای اصل تعهد کشورها در اجرایی کردن این دو میثاق نامه و همچنین بر مبنای ماده سی ام میثاق نامه و اعلامیه جهانی حقوق بشر که صراحتا اعلام می دارد: “در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه‌ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی‌های مندرج در این «اعلامیه» باشد.” پذیرش این امر که در هیچ کشور عضو این میثاق نامه ها حقوق کودکان تا این حد خفیف شمرده شود که بخیه ای از چانه کودکی بکشند و اصولا پزشکی یا کادر درمانی جسارت چنین امری را پیدا کند امری بعید قریب به ابعد است.
بر این میثاق نامه ها سوگند نامه بقراط پزشکان را هم باید اضافه کرد که پزشکان سوگند می خورند که نهایت تلاش و تخصص در جهت کمک به بیماران و جلوگیری از آسیب آن‌ها به کار گرفته شود. (۵)در واقع فاجعه بیمارستان خمینی شهر و استادیوم تختی هم نقض میثاق های حقوق بشری و انسانی است و هم نقض تعهد و سوگند نامه پزشکان. از سوی دیگر و بر مبنای اصل بیست و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت مکلف بر رعایت بهداشت و سلامت همگانی برای همه شهروندان و نه از جیب درمان شونده بلکه از محل درآمد های عمومی و مشارکتی است. این اصل صراحتا اعلام می کند که: ” برخورداری‏ از تأمین‏ اجتماعی‏ از نظر بازنشستگی‏، بیکاری‏، پیری‏، ازکارافتادگی‏، بی‏ سرپرستی‏، در راه‏ ماندگی‏، حوادث‏ و سوانح‏، نیاز به‏ خدمات‏ بهداشتی‏ و درمانی‏ و مراقبتهای‏ پزشکی‏ به‏ صورت‏ بیمه‏ و غیره‏، حقی‏ است‏ همگانی‏. دولت‏ موظف‏ است‏ طبق‏ قوانین‏ از محل‏ درآمدهای‏ عمومی‏ و درآمدهای‏ حاصل‏ از مشارکت‏ مردم‏، خدمات‏ و حمایتهای‏ مالی‏ فوق‏ را برای‏ یک‏ یک‏ افراد کشور تأمین‏ کند.” (۶)
آنچه در این اصل واضح و مبرهن است و اگر با دو واقعه یاد شده که تنها نمونه ای از فجایع اینچنین است قیاس شود، مشخص می شود که در وقایعی اینچنین نه تنها میثاق نامه های بین المللی که ایران آنها را پذیرفته و بر اجرای آنها متعهد است نقض شده که قانون مادر و مبنای همه قوانین کشور یعنی قانون اساسی کشور نیز نقض شده و زیرپا گذاشته شده است. در واقع فاجعه آنجا رخ خود را به صورتی علنی نشان می دهد که متاسفانه در کادر درمانی، پزشکی و اورژانسی کشور نسبت به همه اصول بین المللی، قانونی و اخلاقی و دینی بی توجهی می شود و بعد دولت های حاکم تنها به دنبال سرپوش گذاشتن بر آنها و پوشاندن ماهیت فاجعه هستند.
اما گذشته از تمام بحث های مبتنی بر اصول و میثاق نامه ها و قوانین، اصل انسانیت و وجدان نیز در اینجا زیرپا گذاشته شده و نابود شده است. شاید باید از خود پرسید که چه بلایی بر سر اخلاق و مسولیت اجتماعی مردمانی که زمانی برای نجات هم سینه سپر می کردند و صبورانه مقاومت ملی را در برابر تجاوز بیگانه سامان دادند که پیش آمده که با یکدیگر چنین می کنند؟ سوالی که مسئولین و سیاست گذاران حدود ۴ دهه پس از انقلاب، از بنیانگذار نظام و شاگردانش تا ساخت نظام پس از او از صدر تا ذیل باید از خود بپرسند. باید پرسید که مدعیان دین داری که زمانی مرجع اخلاقی جامعه محسوب می شدند چه کرده اند که امروز جامعه ایران به چنین وضعیتی افتاده است؟ سوالی که شاید باید آزاد دستانه جامعه شناسان بدان پاسخ گویند. اینجاست که باید گفت از خمینی شهر تا تختی ما با نقض و مرگ ارزشها مواجهیم. باید چاره ای اندیشید تا با فاجعه اخلاقی در جامعه ایران مواجه نشدیم. امیدوارم که دیر نشده باشد.
------------------------------------
ارجاعات:
https://hra-news.org/fa/uncategorized/a-3196
https://hra-news.org/fa/uncategorized/a-3189
https://hra-news.org/fa/thought-and-expression/a-3031
http://qjpl.atu.ac.ir/article_157_57.html
http://www.pezeshk.us/?p=21122
http://rc.majlis.ir/fa/content/iran_constitution

* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.