رسام دربخش دوم ازبازخوانی نامۀ تاریخی آیت الله العظمی سیدحسن طباطبایی قمی به جمعی ازدوستداران ومقلدین، به مسأله ای می رسیم که ازاهمیت وحساسیت فوق العاده ای درافکار عمومی ما ایرانیان بویژه نسل گذشته برخوردار است. جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق وپیامدهای ناگوار آن برای کشور که تا به امروز هم می توان آثارش را درعرصه های گوناگون به وضوح قابل مشاهده است، تابویی است که جتی امروز پس از گذشت بیش از بیست سال، کمتر کسی جرأت وشجاعت واکاوی ونقد منصفانۀ آنرا داشته است. آنچه پس ازجنگ تا به امروز درکشور ما رخ داده است، هرچند تلخ وناگوار اما فرصتی بود تا چیستی وچرایی برافروخته شدن آتشی خانمانسوز بنام جنگ هشت ساله برای بسیاری روشن وآشکار شود. اما درروزهای زمستانی وسرد آن سالها انتقاد ازپیش پاافتاده ترین مسائل هم آسان نبود، تا چه رسد به زیر سؤال بردن جنگی که همه جا تحمیلی می خواندندش وشرکت درآن را واجب شرعی وکشته شدن درآن شهادت بشمار می رفت! هیاهویی که آیت الله خمینی آنرا برای تحکیم پایه های استبداد نوپای ولایت مطلقۀ فقیه برپا کرده بود، پدیدآورندۀ تغییراتی بنیادین دربخشهای گوناگون سیاسی، اجتماعی وحتی اقتصادی وفرهنگی شد، وشرایط حذف خونبار مخالفان ونهادینه شدن استبداد درکشور را فراهم آورد. کوچکترین مخالفتی تحمل نمی شد وهرکس دم برمی آورد به بهانۀ تهدید امنیت ملی وشرایط جنگ وبحران، با شدت هرچه تمام تر قلع وقمع می شد، درچنین شرایطی آیت الله العظمی سیدحسن طباطبیی قمی بی پروا وصریح اساس وبنیان ورود به جنگ را درتیررس نقد قرار می دهد وبه نقد آن می پردازد. وی دربیان استدلال مخالفت خود با جنگ چنین می گوید: "ادامه جنگ فعلی ازمحرمات قطعیه است. کشتن وکشته شدن دراین جنگ حرام، رفتن به جبهه حرام، کمک به جنگ حرام، تأیید وتشویق به رفتن به جبهه بهرنحو مطلقاً حرام ومخالفت با آن واجب است. جنگی با حلیه اجانب طرح ریزی شده، دو دسته مسلمانان به جان هم افتاده اند، گروه فوق اعداد کثیری از یکدیدگر را می کشند، مجروح، معلول ویا زخمی می نمایندف مراکز اقتصادی نظامی ومسکونی درکشور از بین می رود وشهرها، آبادیها ویران می گردد، زنها بیوه واطفال یتیم وبی سرپرست می شوند وزیانها مالی وجانی غیر قابل جبرانی به همه کشورهای همسایه وارد می شود وسود این جنگ فقط نصیب اجانب خواهد شد، فقط زیان وضرر آن نصیب اسلام ومسلمین می شود، دو قدرت بزرگ خاورمیانه بدست یکدیگر تضعیف می شوند، ممالک عربی به خرید اسلحه برای خویش یا بجهت کمک به عراق تشویق شده وبودجۀ عظیمی صرف خرید اسلحه می شود. این جنگ قطعاً حرام است. چرا نباید ازاین بودجه سرسام آور برای سازندگی وتجهیز کشورهای اسلامی استفاده کرد. اینها مگر خودشان درتبلیغاتشان نمی گویند که جنود عراقی را بزور به جبهه می فرستند؟ آیا کشتن چنین سربازان مجبور وبیچاره ای جایز وباعث اعلای کلمه اسلام می شود؟! " البته ژرف اندیشی سیاسی آیت الله العظمی قمی ازیک سو وشجاعت مثال زدنی ایشان از سوی دیگر به وی این امکان را می داد که صراحتاً از انگیزه های پشت پردۀ آیت اله خمینی ازادامۀ جنگ بویژه پس از آزادسازی خرمشهر سخن بگوید: " اینها دوام رژیم خود را مستقیماً وابسته به ادامۀ جنگ وتحریک احساسات مشتی انسان پاک اعتقاد اما فاقد اگاهی لازم می دانند. اینها میخواهند با جنگ ملت را سرگرم کنند تا به مصائب ومشکلات ومسائل اساسی داخلی توجه نکنند وموجودیت رژیم را زیر سؤال نبرند." مسألۀ بحران سازی وحاشیه های آن برای سران نظام ولایت مطلقۀ فقیه آنچنان سودآور بود که آنها را رفته رفته به سوداگران حرفه ای بحران درسراسر جهان بدل نمود. همین سودهای سرشار سیاسی واقتصادی ناشی از جنگ بود که آیت الله خمینی را برآن می داشت تا آشکارا فریاد بزند که جنگ نعمت است ! البته زنجیرۀ بحران سازی های نظام با پایان جنگ، خاتمه نیافت بلکه بمناسبتهای گوناگون ودرموضوعات وپرونده های مختلف بحران سازی دردستور کار زمامداران قرار گرفت، تا همچنان نظام ولایت فقیه از برکات این بحرانها برای تثبیت واستمرار بقای خود سود جوید. ایجاد تنش با کشورهی همسایه، تنش آفرینی درروابط بین المللی وتلاش برای صدور بحران به دیگر کشورها همه وهمه نقشه راهی بوده وهستند که نظام آنرا برای جامۀ عمل پوشاندن به خواسته هایش مورد بهره برداری قرار می دهد.