رسام، واحد خبر
محسن رنانی که چندی پیش نسبت به دو قطبی شدن انتخابات و تاثیر مستقیم آن بر اقتصاد کشور و لاینحل ماندن مشکلات حاکم بر اقتصاد ایران از جمله رکود هشدار داده بود، اکنون در نامهای از شورای نگهبان درخواست کرده است که در جهت ایجاد «افق روشن» برای اقتصاد ایران، با تائید صلاحیت کاندیداهایی که از نظر مراجع چهارگانه، مشکلی ندارند امکان تحقق یک انتخابات فراگیر با سطح بالایی از همبستگی ملی را فراهم آورد. آنچنانکه رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان از جمله کلمه گزارش کرده اند، نویسنده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»، محسن رنانی در نامهی خود نوشته است: نزدیک به سه ماه است که نگرانی عمیقی درباره پیامدهای انتخابات اسفند برای اقتصاد ایران در من ایجاد شده است و به همین خاطر گفتوگوهایی را با حدود ۳۰ نفر از فعالان و اندیشمندان حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور (شامل ده نفر اصلاح طلب، ده نفر اصولگرا و ده نفر مستقل) انجام دادهام. تقریبا بدون استثنا زمانی که نگرانیهایم را در باب بحرانهای آینده ایران و لزوم ایجاد همگرایی و وفاق ملی برای عبور از بحرانها برای این عزیزان بیان میکردم، همه آنان سخنم را تایید میکردند و حتی برخی وضعیت را خطرناکتر از آنچه من توصیف میکردم میپنداشتند. به گفتهی وی تفاوت این جا بود که اندیشمندان مستقل ناامیدانه میگفتند سیاستمداران به سخن ما وقعی نمینهند و ورود به این عرصه برای ما تنها هزینه دارد؛ اصلاح طلبان میگفتند مابیرون از قدرتیم و دست به هر اقدامی بزنیم از سوی اصحاب قدرت به عنوان یک اقدام مشکوک که احتمالا دسیسهای پشت آن است به آن نگریسته و با آن برخورد میشود. و اصولگرایان نیز گرچه میگفتند باید کاری کرد اما در عمل متوجه شدم که همه آنان از سخن گفتن در اینباره و دست زدن به هر اقدامی پرهیز دارند و شاید نگران آن بودند که مورد شماتت همفکران و یاران خویش قرار گیرند و به همکاری با فتنهگران متهم شوند. رنانی در بخش دیگری از نامهی خود نوشته است: به گمان من انتخابات اسفند ۹۴ میتواند به یکی از بدترین و خسارتبارترین انتخاباتهای بعد از انقلاب تبدیل شود. حتی اگر تنشهای آن بسیار کمتر از انتخاباتهای گذشته باشد فرایند واگرایی و فضای تنش و بیثباتی که در حال پدیداری است، به خاطر حساسیت شرایط امروز، هم آینده اقتصاد آینده ایران، هم آینده دولت یازدهم و هم آینده نظام سیاسی و حتی محتمل است که آینده ملت ایران را تحت تاثیر قرار دهد. به صراحت معتقدم که سرنوشت اقتصاد ایران در دو سال آینده و این که آیا از رکود خارج میشود یا نه، بستگی به این انتخابات دارد. در واقع، نه سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی بلکه این انتخابات مشخص خواهد کرد که آیا در سال ۱۳۹۵ اقتصاد ایران از رکود خارج میشود یا نه. سیاستگذاری دولت برای خروج از رکود شرط لازم است اما کافی نیست. حتی فراتر از این، به گمان من این انتخابات تعیین میکند که روند آینده تحولات سیاسی در جمهوری اسلامی چگونه باشد و آیا ساختار نظام سیاسی ما همچون گذشته با فراز و نشیبهایی، در یک روند تکاملی به سوی دموکراسی کاملتر ادامه مییابد یا به مسیری کاملا غیردموکراتیک در میغلتد؟ وی در ادامه افزوده است: این که چه کسی برنده این انتخابات باشد تفاوتی نمیکند، آنچه رخ میدهد این است که در یک انتخابات قطبی شده یا حذفی و انحصاری، از یک طرف بخش بزرگی از جامعه از سپهر سیاسی کشور کنار گذاشته میشود و پیوندهای روانیاش با ساختار سیاسی موجود تضعیف میشود، و احساس مسئولیت و مشارکت آینده آن در مسائل کشور تضعیف میشود، و از سوی دیگر مجلسی شکل میگیرد که متشکل از یک تفکر خاص خواهد بود که در بهترین حالت نماینده بخشی از جامعه است. در چنین مجلسی اگر حتی بخش اعظم آنها از عقلا و میانه روان باشند، ولی تنها دو یا سه نفر تندرو در میان آنها باشد، کلیت آن را به یک مجلس تندرو تبدیل خواهد کرد و راه را بر موفقیت دولت یازدهم برای برون رفت اقتصاد از رکود کنونی خواهد بست. چرا که اگر ترکیب مجلس برآیند کلیه قشرهای اجتماعی نباشد و فقط از نمایندگان یک جناح خاص پر شده باشد حتی اگر بیشتر اینان افرادی فهیم و میانهرو باشند، همان چند تن تندرو میتوانند فضای عمومی مجلس را افراطی کنند. چرا که همیشه شگرد تندروها و افراطیها این است که شعارهایی میدهند و مواضعی میگیرندکه هم جناحیهای آنان جرأت مخالفت با آن شعارها و مواضع را ندارند و در بهترین حالت سکوت خواهند کرد و بنابراین فضا در دست همان چند تندرو خواهد بود. این اقتصاددان برجسته کشورمان خاطرنشان کرده است: بخش بزرگی از رکود اقتصادی کنونی ناشی از وجود «عدم اطمینان» در فضای کسبوکار است که آن هم عمدتا ناشی از ابهام در فضای سیاسی است. اقتصاد ما اکنون با کمبود سرمایه روبهرو نیست، بلکه تقریبا چهار برابر نیاز جامعه امروز، سرمایه گذاری کرده است. وقتی واحدهای تولیدی مستقر در شهرکهای صنعتی کشور اکنون به طور متوسط با حدود ۲۵ درصد ظرفیت خود مشغول به کارند، به این معنی است که اگر شرایط کشور مناسب باشد این واحدها قادرند تا چهار برابر میزان کنونی، تولید کنند. به همین ترتیب از نظر نیروی انسانی، کمبودی نداریم که هم اکنون چندین برابر نیاز بخش تولید، فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار داریم. بنابراین از نظر منابع اصلی تولیدی ما اکنون با کمبودی روبهرو نیستیم. کمبودهای اصلی بخش تولید و اقتصاد ما اکنون کمبود ثبات، کمبود اعتماد و کمبود افق است. و این ها همان منابعی هستند که در فضای سیاسی و بر اساس رفتار بازیگران سیاسی شکل میگیرند. به گفته او، اقتصاد ما تا پیش از مناقشه انتخابات سال ۸۸، فضای ریسکی و مخاطره آمیزی داشت. اما با این مناقشه ما وارد فضای نااطمینانی شدیم. بعدها پنجه اندازی دولت دهم به روی دنیا و نشان دادن چهره ستیزگرانهای از ایران و سپس صدور قطعنامهها و تحریم ها، کشور ما را در فضای ابهامی غلیظتر و عدم اطمینانی شدیدتر فرو برد. اکنون مناقشه اتمی تمام شده است ولی مناقشه انتخابات ۸۸ هنوز در اذهان باقی است. نگویید مناقشه تمام شد و فتنهگران حذف شدند و اوضاع به سوی ثبات رفته است. اقتصاددانان میگویند سرمایهگذار مغز فیل، قلب بره و پای آهو دارد. یعنی حافظه ای ماندگار دارد و چیزی به راحتی از خاطرش حذف نمیشود، همچنین به کوچکترین خطری قلبش به تپش میافتد و آنگاه به سرعت میگریزد. همین که هر روز مجبوریم به نام فتنه به مخالفان خود حمله کنیم و روزبهروز بخش هایی از جامعه را از دایره نظام بیرون کنیم پیامش به بازیگران اقتصادی این است که این کشور هنوز به دوران ثبات پا ننهاده است. این که مقامات حاکم هر روز مجبورند به انگی و رنگی بخشی از جامعه را حذف کنند نشان از نگرانیهای حاکمان دارد یعنی در این کشور یک نیروی معارض و مخالف قوی وجود دارد که جناح حاکم از آن به شدت هراس دارد و هر آن ممکن است این کشور با تحولی تازه و بی ثباتی جدیدی رو به رو شود. محسن رنانی هشدار داده است: اقتصاد و جامعه ما به سان بیماری میماند که به علت طولانی شدن بیماری، انرژی، روحیه و مقاومت خود را از دست داده است. این دیگر اقتصاد و جامعه ده سال پیش نیست که اگر یک وزیر عوض شود حالش خوب شود یا اگر اندکی پول به آن تزریق شود برخیزد سرپا بایستد. بیماریهای این اقتصاد به تمام معنا به مرحله عفونت حاد – اگر نگویم سرطان – رسیده است. خیلی مراقبت میخواهد تا این بیمار بتواند دوباره بر روی پای خود بایستد. بار زیادی از این اقتصاد کشیده شده است، فریب زیادی به این اقتصاد داده شده است، بی اعتمادی شدیدی در آن تکثیر شده است و تنشهای زیادی به آن تحمیل شده است. ما در دهسال گذشته نای این اقتصاد را گرفتهایم و امروز اگر مراقبت نکنیم این انتخابات میتواند آخرین ضربه ای باشد که این اقتصاد را نقش بر زمین خواهد کرد. به یک بدن قوی و سالم اگر ضربهای بزنیم اندکی از تعادل خارج میشود و دوباره به حالت اول خود برمیگردد اما اگر به بدن بیماری که مدت مدیدی است دچار تب و ضعف و اُفت فشار خون است همان ضربه را بزنیم ممکن است نقش بر زمین گردد. داستان اقتصاد ما اکنون این گونه است. او میگوید: اقتصاد ایران اکنون در بلندترین دوره رکود تورمی خود در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است. اکنون سالهاست که شهرکهای صنعتی کشور تقریبا با یک چهارم ظرفیت خود کار میکنند این به معنی خسارت بلندمدت به بنگاهها و به کل اقتصاد ایران است. در عین حال هم اکنون انبوهی از بنگاهها و کارخانه ها به علت رکود طولانی مدت در آستانه ورشکستگی هستند اما به امید آن که اقتصاد ایران به زودی از رکود خارج خواهد شد خود را سَرِ پا نگهداشته اند که اگر رکود ادامه یابد اینان به ضرورت باید تعطیل شود یا عملاً ورشکسته خواهند شد. من مدتهاست وضعیت نزدیک به هشت هزار بنگاه صنعتی را رصد میکنم. در میان آنان صنعتگرانی را میشناسم که چند سال است به امید بهبود اوضاع، خود را تا این جا کشاندهاند. یکی از آنان هر ماه تکهای از مستغلاتش را که حاصل اندوختهها و فعالیتهای گذشته بوده است، میفروشد تا دستمزد بدهد و کارخانه اش را که عمر خود را در پای آن نهاده است تعطیل نکند و صدها کارگری که عمری با آنها زیسته است را اخراج نکند. و صنعتگری را میشناسم که ماهیانه دو و نیم برابر حقوق کارگرانش سود و خسارت دیرکرد به بانک میدهد تا بانک برای حراج کارخانه اش اقدام نکند. اینان و هزاران نظیر اینان با هزار خون دل خود را تا این جا کشاندهاند به امید این که اوضاع ایران ثبات گیرد و اقتصاد از رکود خارج شود. اگر سال آینده ما نتوانیم اقتصاد را از رکود خارج کنیم باید آماده شروع امواج ورشکستگیها و تعطیلیها باشیم آنگاه صدها هزار کارگر بیکار جدید به میلیون ها بیکار کنونی افزوده خواهد شد. رنانی به بزرگان شورای نگهبان، هشدار داده است که گمان نکنید با حذف گستردهی رقیبان در این انتخابات و یکدست کردن مجلس آینده، کار سپهر سیاسی ایران را به سامان و قدرت را یکدست کردهاید و از بیثباتیهای آینده پیشگیری کرده اید. دقیقا بر عکس، برگزاری یک انتخابات بسته با حضور نمایندگان یک جناح خاص و تشکیل یک مجلس یکدست از یک جناح سیاسی همراه با ناامیدی و عدم مشارکت بخش بزرگی از جامعه، به منزله اعلام عمومی جنگ به اقتصاد است. اقتصاد هوشیارتر از آن است که ما میپنداریم. در چنین فضایی اقتصاد متوجه میشود که بخش بزرگی از جامعه از حوزه قدرت سیاسی کنار گذاشته شده است در این صورت تصور بر این است که بخش حذف شده همواره تهدیدی برای بخش حاکم خواهد بود و بخش حاکم از ترس از دست دادن قدرت و موقعیت خویش مجبور خواهد بود پیدرپی خطر حضور بخش محذوف را جدی بگیرد و حمله کند و کنترل کند و تبلیغ کند و اعلام خطر کند و زنهار بدهد و این ها همه یعنی پیام آشکار به اقتصاد که این کشور هنوز وارد مرحله ثبات نشده است و در این کشور یک آتش زیرخاکستر هست که هرآینه ممکن است شعلهور شود. او در بخش دیگری از نامهی خود نوشته است: مگر نه این که از انتخابات ۸۸ به این سو همین فضا بر کشور حاکم بوده است؟ اینکه روزاروز فریاد شما از فتنه و فتنه گران بالاست و هر روز هشدار داده میشود که باید مراقبت کرد که فتنهگران باز نگردند و اکنون همین برخورد شما با انتخابات اسفند و حذف گسترده رقیبان، دو پیام برای اقتصاد دارد: یکی این که قدرت اجتماعی جناح مخالف بسیار بالاست و دیگر این که جناح حاکم از این قدرت جناح محذوف و احتمال بازگشت آن بسیار میترسد و به همین علت است که هشدارهای پیدرپی میدهد و به هیچ قیمتی، حتی به قیمت بی اعتبار شدن انتخابات، حاضر نیست رقبایش به صحنه رقابت بازگردند. و با این پیامّها، فعال اقتصادی ما نتیجه میگیرد که فضای سیاسی این کشور هر لحظه ممکن است در هم بریزد. و این یعنی تداوم فضای «عدم اطمینان» بلندمدت در اقتصاد و بی افق بودن اقتصاد و نتیجهی آن تداوم رکود اقتصادی در سال آینده یا حتی سالهای پس از آن است. رنانی همچنین تاکید کرده است: اما بزرگان شما را زنهار میدهم که وارد این بازی خطرناک نشوید و نگذارید به دست شما و با یک تصمیم شما آینده کشور به سرآشیبی بیبازگشت درافتد. توصیه من این است که در تصمیم خود برای حذف بخش بزرگی از فعالان از سپهر سیاسی کشور تجدید نظر کنید و مگذارید یکی از قوانین اجتماعی و سنت های الهی درباره سرنوشت ملت ها که اکنون علم اقتصاد آن را کشف کرده است در باره ما مصداق یابد. در توضیح این قانون اجتماعی و سنت الهی لازم میدانم یکی از جدیدترین نظریات «علمِ اقتصادِ توسعه» را به شما معرفی کنم. این اقتصاددان در بخشی از نامه ی خود با مطرح کردن دو راه نوشته است: یا تلاش کنید که به هر قیمتی از ورود مجدد رقیب به بازی سیاست جلوگیری کنید که این به منزله زدن سوت یک بازی حذفی جدید در انتخاباتِ در پیشِ رو است؛ و یا این که اجازه دهید شرایط یک بازی منصفانه فراهم آید و لوازم مشارکت حداکثری جامعه را مهیا کنید و موجب شکل گیری یک وفاق عمومی تازه و همبستگی ملی برای کمک به عبور عقلانی کشور از بحران های در پیش رو شوید. چرا که تلاش برای حذف رقیب و آغاز یک بازی حذفی جدید میتواند آخرین انرژی باقی مانده برای هر دو تیم را و برای کل جامعه را مستهلک کند و مقدمات یک سقوط اقتصادی فراگیر را برای کشور فراهم آورد. که در این صورت هر دو جناح و کل جامعه ایران خسارت خواهد دید. او همچنین هشدار داده است که اگر ما از بازی حذفی پیشین با همه خسارتهایش جان سالم به در بردیم به علت این بود که آن بازی در زمانی شروع شد که کشور با انباشت منابع و سرمایه ها روبه رو بود. اقتصاد رو به رونق بود، ذخایر ارزی ما خوب بود، واردات بی رویه بنیانهای تولید ما را ویران نکرده بود، نرخ تورم و بیکاری بسیار پایین بود، منابع آبی ما به نقطه بحران نرسیده بود، درآمدهای نفت چشم انداز رو به افول کنونی را نداشت، اعتماد و سرمایهی اجتماعی، نشاط ملی و اخلاق عمومی سقوط نکرده بود، تحریم ها بنیان های اقتصاد ما تضعیف نکرده بود، فساد به مرزهای نجومی نرسیده بود، بیکاری آشکار و پنهان به مرز هشت میلیون و حاشیه نشینی به مرز یازده میلیون نرسیده بود و سرانجام نظام اداری ما به این چنین ناکارآمد نشده بود. به اعتقاد او اگر ما با شورش پابرهنگان روبه رو شویم دو راه داریم. یا سکوت کنیم و شاهد درهم ریزی باشیم یا دست به سرکوب خشونتبار بزنیم. تفاوت اعتراضات گروههای نخبگان مانند روشنفکران و دانشگاهیان و حتی شورشهای مدنی که طبقه متوسط شهری در آنها مشارکت دارد با شورش پابرهنگان این است که دو مورد اولی رهبری پذیر است. یعنی آنان نوعی سازمان غیررسمی مدنی دارند و افرادی را به عنوان رهبری خود میپذیرند. پس با درخواست رهبرانشان به خانه باز میگردند یا وارد یک فرایند گفت و گو و تعامل و مصالحه میشوند . اما وقتی فقرا و حاشیه نشینان و پابرهنگان که وضعیتشان محصول ناکارایی مدیریتی ما در چهار دهه گذشته است اعتراض و شورش میکنند، رهبری پذیر و مدیریتبردار نیستند. آنان وقتی شورش خود را آغاز کردند یا تا دستیابی به نتیجه ادامه میدهند یا وارد فرایندی خسارت بار میشوند. یعنی فرایند گفتوگویی شکل نمیگیرد. اگر پلیس آنان را بزند آنان نیز سنگ و چوب برمیدارند و اگر به آنان شلیک شود آنان نیز سلاح های سرد و گرم بیرون میآورند. جمهوری اسلامی یک بار در اوایل دهه هفتاد شمسی در اسلام شهر، اراک، قزوین و مشهد با شورش محدود پابرهنگان روبهرو شده است و میداند چقدر خسارتبار است. خسارتهای فیزیکی و اقتصادی هر یک از این شورش های محدود (نظیر شکستن و آتش زدن اماکن دولتی و عمومی) بسیار فراتر از خسارتهای کل اعتراضات مدنی سال ۸۸ بود. رنانی همچنین یادآوری کرده است که در سال ۱۳۷۸ فقط دانشجویان شورش کردند و چند روز بخشهایی از تهران از کنترل خارج شده بود و کل تهران ملتهب بود. با این حال دانشجویان رهبری پذیر و مذاکره پذیر بودند و در نهایت هم همین مذاکرات ماجرا را ختم کرد. در اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ نیز طبقه متوسط شهری اعتراض کردند که چند ماه کل کشور در التهاب و بحران بود. با این حال آن اعتراضات نیز هم رهبری پذیر بود و هم کنترل شده و خسارتی متناسب با وسعتی که داشت، نداشت. اما اگر میلیون ها بیکار، حاشیه نشین و فقیر دست به اعتراض بزنند و شورش پابرهنگان شکل بگیرد آنان دیگر آنان نه مذاکره پذیرند و نه رهبری پذیر. آنان هدف روشنی نخواهند داشت آنان فقط وضع موجود را نمیخواهند و تا درهم ریزی وضع موجود به شورش خویش ادامه میدهند. او ابراز تاسف کرده است که در حال حاضر بخش عظیمی از چهرهها و سرمایههای نمادینی را که میتوانستیم در عبور کشور از بحران های آینده به آنان تکیه کنیم و از همراهی آنها بهره ببریم و با حضور آنان بخشهای مختلف جامعه را در عبور از بحران ها با خود همراه کنیم، حذف، تخریب، بی اعتبار، بیقدرت و یا حتی محصور کردهایم؛ و توجه نکردیم که از چهرههای نمادینمان باید همانند آثار تاریخیمان حفاظت کنیم. امروز بخشهایی از جامعه ما بیسر و بی راهبر و بی سرمایه نمادین مانده است که این میتواند بسیار خطرناک باشد و در بحرانها جامعهی ما را به یک جامعهی سیال و بی مهار تبدیل کند. بخشی از فروپاشی سوریه امروز ناشی از این بود که جامعه سوریه فاقد سرمایههای نمادین ملی بود. وی همچنین خاطرنشان کرده است که انقلاب پیشین ما انقلاب عشق بود که با سرمایه اجتماعی عظیمی همراه بود، با این حال خطاها و دشواریهای بزرگی از آن برای جامعه ما بر جای مانده است. اگر در آینده در ایران انقلاب یا شورشی رخ دهد شورش های کور آکنده از نفرت در جامعهای با سرمایه اجتماعی شدیدا تضعیف شده خواهد بود و جز تخریب ثمری نخواهد داشت. محسن رنانی خطاب به مردم نوشته است: نگویید اگر ما رای بدهیم نظام از رای ما برای تحکیم مشروعیت خویش استفاده خواهد کرد. بیایید و رأی بدهید، آری یک هفته روی رأی شما مانور داده خواهد شد اما در عوض ما می توانیم با رأیمان برای چهار سال یکدستیِ مجلس و انحصار قدرت و احتمالا بسته شدن و امنیتی شدن فضای کشور را به تعویق بیندازیم و احتمالا مانع سقوط اقتصاد ایران شویم. این استاد دانشگاه اصفهان نامهی خود را این گونه به پایان رسانده است: بزرگان شورای نگهبان. ما تصمیم گرفتهایم امیدوار و سرافراز بمانیم. ملت ما دیگر نمی خواهد بازی شاه کشی در این کشور ادامه پیدا کند. متاسفانه ما در طول تاریخ ملت کم صبری بوده ایم. مردم انگلستان در طول هزار سال پادشاهی آن کشور تنها یک پادشاه را کشته اند، آن هم به این ترتیب که او را در مجلس و توسط نمایندگان کشور محاکمه کرده و رسما محکوم به اعدام کرده اند. اما ملت ایران در ۲۵۰ سال اخیر به طور متوسط هر ۲۵ سال یک پادشاه را کشته یا فراری داده یا در برابر دشمن تنهایش گذارده است. مردم ایران در تاریخ پادشاهی گذشته، وقتی قدرت نداشتهاند سکوت یا کرنش کردهاند و وقتی قدرت داشتهاند شورش کردهاند. ما تصمیم گرفتهایم به این رویه خاتمه دهیم. گرچه روش حذفی شما که سال به سال بخشهای بزرگتری از جامعه را از دایره نظام بیرون میکنید، بسترهای روانی تداوم شیوه نامیمون گذشته را در ما تقویت میکند اما ما به این بلوغ رسیده ایم که خطاهای گذشته را تکرار نکنیم. ما صبر می کنیم و با صندوق رای قهر نمیکنیم و آرام آرام کشور را به سوی دنیایی با ثبات، عادلانه و انسانیتر رهنمون خواهیم شد.