رسام گروه تحقیق وپژوهش آیت الله العظمی حسین وحید خراسانی، از مراجع تقلید قم، معتقد است حفظ نظام وقتی واجب است که دائر مدار نهج البلاغه باشد و وسیله ای برای حفظ دین، نه وسیله ای برای حفظ قدرت. آیت الله خمینی را بیشتر با نظریۀ ولایت فقیه اش می شناسند، اما آنچه درپژوهش های مرتبط با دیدگاهها وآراء وی کمتر مورد مداقه وتفحص محققانه قرار گرفته است، قاعده ای است که آیت الله خمینی آنرا درتلازم با نظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه برای حفظ این نظریه مطرح ساخت وتئوریزه نمود. مقوله ای که طی سالهای پس از انقلاب همواره دستاویز وابزار ارتکاب اعمالی غیراسلامی وبلکه ضد اسلامی قرار گرفته است واعتراض بسیاری ازمراجع طراز اول شیعه را نیز برانگیخته است. این قاعده را بطور کلی می توان قاعدۀ "حفظ نظام" نامید که آیت الله خمینی آنرا از اوجب واجبات قلمداد می نماید وهرکوششی را تحت این عنوان شرعاً مجاز وبلکه مستخق پاداش برمی شمارد. موضوع این نوشتاراشکالات مفهومی ومصداقی وارد براین قاعده از دیدگاه فقه شیعه وتحقیق وتفحص فقیهانه دراین باب نیست، بلکه تلاشی است برای تبیین تمایز میان دیدگاه فقه سنتی واصیل شیعه با فقهی درخدمت حکومت که آیت الله خمینی اساس وبنیادهای آنرا تأسیس وتئوریزه نمود. اظهارات اخیر آیت الله العظمی وحید خراسانی، بعنوان یکی از نمایندگان مرجعیت سنتی درجهان تشیع از زوایای مختلف قابل تحلیل وارزیابی است. چندی پیش درنقل قولی مبهم ونامشخص از لحاط زمان ومکان، گفته شد که ایشان حفظ نظام را از اوجب واجبات می داند، اما اظهارات اخیر آیت الله العظمی وحید خراسانی، نقطه پایانی بود برمجادلات ماههای اخیر پیرامون مواضع ایشان برذات وعملکرد جمهوری اسلامی. حفظ نظام؛ واجبی مشروط ونه مطلق برپایۀ اظهارات آیت الله العظمی وحید خراسانی، حفظ نظام موجود که صفت "اسلامی" را با خود یدک می کشد، مطلقاً واجب نیست، بلکه واجبی است مشروط ووابسته به تحقق شرطهایی که آیت الله العظمی وحید درادامۀ سخنان خود بدانها اشاره می نماید ومحور آن عمل به قرآن ونهج البلاغه است. مشروط دانستن حفط نظام، بعنوان یک واجب، دقیقاً برخلاف مدعیات واظهارات بنیانگذار رژیم ولایت مطلقۀ فقیه است که حفظ نظام را نه تنها واجبی مطلق یعنی بدون هیچ شرط معینی می دانست، بلکه آنرا از اوجب واحبات قلمداد می نمود. آیت الله خمینی، دست زدن به هراقدامی را تحت عنوان "حفظ نظام جمهوری اسلامی" توجیه می کند، ودرسیرۀ سیاسی خود نیز، تمامی تصمیمات واقدامات ریز ودرشت خود را با عنوان "بقای اسلام وحفظ نظام اسلامی" توجیه وتفسیر می کند. وی اظهار می دارد: " حفظ اسلام يك فريضه الهى است، بالاتر از تمام فرايض؛ يعنى، هيچ فريضهاى در اسلام بالاتر از حفظ خود اسلام نيست. اگر حفظ اسلام جزء فريضههاى بزرگ است و بزرگترين فريضه است، بر همه ما و شما و همه ملت و همه روحانيون حفظ اين جمهورى اسلامى از اعظم فرايض است." (صحيفه امام ج15 329 حفظ اسلام بالاترين فرايض ..... ص : 329) مسأله حفظ جان، اموال وآبروی انسانها از مواردی است که اسلام نسبت به آنها تأکید وسفارش فراوانی داشته است تا آنجا امیر مؤمنان صلوات الله علیه درنهج البلاغه ودر فرمان حکومتی به مالک اشتر، انسانها را یا برادر دینی حاکم اسلامی ویا همتای انسانی آنها دسته بندی وقلمداد می نمایند واز وی می خواهد تا نسبت به ساکنان سرزمین تحت فرمانروایی خود اصول رفتار انسانی واسلامی را رعایت نماید. آیت الله خمینی اما، درمغالطه ای آشکار وبا استناد به موارد استثنایی دراحکام جهاد، قتل وکشتار مؤمنین ومسلمانان را هم تحت عنوان "حفظ نظام" توجیه وتفسیر می کند وبیان می دارد. وی با چنین بیانی عملاً فضای داخلی کشور را به میدان جنگ با اسلام وکفر تشبیه کرده وبا تکفیر تلویحی مخالفان خود تلاش می کند تا به قتل وکشتار آنان مشروعیت بخشد. " همين اسلامى كه اين قدر راجع به مؤمنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مؤمن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دسته از همين مؤمنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين- عرض بكنم- دانشمندان را كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد؛ اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مىروند، آنها هم جهنم؛ براى اينكه حفظ ثغور اسلام است؛ حفظ نظام اسلام است؛ حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزءِ فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست؛ حفظ اسلام است." (صحيفه امام ج16 465 ص : 464) دراین فراز آیت الله خمینی آشکار خود وحکومت را معادل ومساوق اسلام قلمداد کرده وحکم به مقابله وکشتار مخالفان داخلی تحت عنوان "حفظ ثغور اسلام" ومرزهای آن می دهد. بازخوانی اظهارات آیت الله خمینی طی سالهای حکومت، حاکی از این واقعیت است که درنگاه او مسألۀ "حفظ نظام" به هدفی بدل شده بود که هر عمل ووسیله ای برای رسیدن به آن توجیه می گردید وموجه جلوه داده می شد. درنگاه آیت الله خمینی حفظ نظام ولایت مطلقۀ فقیه به خودی خود دارای "موضوعیت" است ودیگر احکام وفرائض که ارکان اسلام بوده واساساً اسلام به آنها قائم است وانکار ویا ترک هریک از آنها معادل بیرون رفتن از دایرۀ مسلمانی است، دارای "طریقیت" اند، بدین معنی که تنها وسیله وراهی هستند برای حفظ نظام به اصطلاح اسلامی ایشان! همین نگاه ابزاری است که ایشان را به سمت بیان چنین اظهاراتی سوق می دهد: "مسأله حفظ نظام جمهورى اسلامى در اين عصر و با وضعى كه در دنيا مشاهده مىشود و با اين نشانهگيريهايى كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف مىشود، از اهمّ واجبات عقلى و شرعى است كه هيچ چيز به آن مزاحمت نمىكند." (صحيفه امام ج19 153 پيام به ملت ايران در سالگرد پيروزى انقلاب(جنگ - دانشگاه - رسانههاى گروهى) ..... ص : 146) دردیدگاه مقابل واز منظر روحانیت سنتی، این احکام اسلام هستند که دارای موضوعیت هستند وحکومت اسلامی، حتی بفرض محال جواز تشکیل آن درعصر غیبت، تنها وسیله وابزاری است برای اجرای ارکان اسلام واحکام آن، آنچه آیت الله العظمی وحید خراسانی درسخنان اخیر خود برآن تأکید نمود: "بنده حفظ نظام را واجب می دانم، اما واجب مشروط. نظامی که دائر مدار نهج البلاغه باشد. نظامی که منطبق بر احکام اسلامی باشد." درمقابل آیت الله خمینی صراحتاً وآشکارا از عدم مزاحمت حفظ نظام جمهوری اسلامی با هیچ واجب دیگری سخن می راند ودربارۀ لزوم چگونگی عملکرد شورای نگهبان اظهار می دارد: " و اما شوراى محترم نگهبان، كه حافظ احكام مقدس اسلام و قانون اساسى هستند، مورد تأييد اين جانب مىباشند. و وظيفه آنان بسيار مقدس و مهم است. و بايد با قاطعيت به وظايف خود عمل نمايند. البته توجه به اهميت حفظ نظام جمهورى دارند كه با آن هيچ حكم و امرى مزاحمت نمىكند و براى حفظ آن از هيچ كوششى نبايد مضايقه كرد و معلوم است آقايان با تعهدى كه دارند تحت تأثير هيچ جوّى واقع نمىشوند. ان شاء اللَّه مؤيد باشند." (صحيفه امام ج19 155 پيام به ملت ايران در سالگرد پيروزى انقلاب(جنگ - دانشگاه - رسانههاى گروهى) ..... ص : 146) ویا درجایی دیگر، حتی آزادی قلم وانتقاد را که درفقه شیعی وسیرۀ ائمۀ معصومین تحت عنوان "امر به معروف ونهی از منکر" بعنوان یکی از فروع دین مسلم وپذیرفته شده است، با دستاویز "حفظ نظام"، تعطیل می کند وبیان می دارد: "مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مكلفيم به حفظ او، همه نويسندهها مكلفاند به حفظ نظام." (صحيفه امام ج20 127 رعايت حيثيت نظام اسلامى در انتقادات ..... ص : 126) آیت الله خمینی حتی تصفیه حسابهای شخصی وسیاسی را هم به پای اصل ابداعی خود یعنی "حفظ نظام" گذاشته ودرمسألۀ عزل آیت الله العظمی منتظری از قائم مقامی رهبری، آنرا درجهت حفظ نظام ارزیابی نموده وتا مرز کنار زدن حاصل عمر خود وبه حاشیه راندن او نیز پیش می رود: "با سلام، شنيدم در جريان امر حضرت آقاى منتظرى نيستيد و نمىدانيد قضيه از چه قرار است. همين قدر بدانيد كه پدر پيرتان بيش از دو سال است در اعلاميهها و پيغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضيه بدين جا ختم نگردد، ولى متأسفانه موفق نشد. از طرف ديگر وظيفه شرعى اقتضا مىكرد تا تصميم لازم را براى حفظ نظام و اسلام بگيرد. لذا با دلى پر خون حاصل عمرم را براى مصلحت نظام و اسلام كنار گذاشتم.ان شاء اللَّه خواهران و برادران در آينده تا اندازهاى روشن خواهند شد. سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخى بردار نيست؛ و در صورت تخطى، هر كس در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفى خواهد شد. توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته." (صحيفه امام ج21 350 نامه به نمايندگان مجلس و وزرا(دلايل بركنارى آقاى منتظرى از قائم مقامى رهبرى) ..... ص : 350) همین تلقی آیت الله خمینی از مسألۀ حفظ نظام است که درفراگردی تاریخی ودربستر حکومت مطلق او از بهمن 57 تا خرداد 68، مسألۀ کشتار زندانیان سیاسی، خفقان وزندان وشکنجه وحتی اعراض از عمل به وعده های پاریس مبنی برآزادی همگان درنظام به اصطلاح اسلامی، را تفسیر وتبیین می نماید. از سوی دیگر، همین دیدگاه دردوران رهبری علی خامنه ای نیز مبنای عمل حکومت ولایت مطلقۀ فقیه قرار گرفت تا بعنوان توجیهی برای حذف وسرکوب مخالفان مورد کاربست قرار گیرد. البته پیامدهای فاجعه بار تئوری "حفظ نظام" وقاعدۀ " وجوب حفظ نظام اسلامی" جدا از تنها به سیاست وجامعه محدود نمی شود بلکه حتی با عقاید شیعه وامامیه درتعارض وتباین آشکار قرار می گیرد، که درنوشتار آینده بدان خواهیم پرداخت.