فریبا داودی مهاجر
جنگ در ایران پایان نمی گیرد. از فردای انقلاب جنگ با دیگران و جنگ با خودمان آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. عفریت جنگ سال هاست بر زندگی ما سایه انداخته و روزی نیست که پتک کلمه “دشمن “ بر سر ما کوبیده نشود. این دشمن از همسایه و پدر و مادر و هم کلاسی و همشهری شروع شد و امروز تا فضای مجازی را در نور دیده است. چند ماهی از انقلاب نگذاشته بود که در منزل یک از اقوام شاهد بودم که پسر پانزده سالۀ فامیل، کشیده ای بر صورت پدر شصت ساله اش کوبید و او را ضد و دشمن انقلاب خواند تا امروز که مردم ایران مانند لحاف پاره ای تکه تکه شده و قادر نیستند بر سر منافع و مصالح مشترک خود به گفت و گو بنشینند، کلمه دشمن هر روز و هر ساعت از کوچه و خیابان تا مدرسه و دانشگاه به خورد مردم داده می شود. علی خامنهای، رهبر ایران، میگوید فضای مجازی در “افزایش شبهات دینی” موثر بوده و انگیزههای سیاسی برای “تزریق افکار غلط” وجود دارد. رهبر جمهوری اسلامی گفته است: “این میدان، میدان واقعی جنگ است و روحانیون و طلاب باید مسلح و آماده، وارد عرصه مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی شوند.” وی روحانیون رو به جنگ با فضای مجازی دعوت کرد. خامنهای پنج سال پیش دستور داد نهادی با عنوان “مرکز ملی فضای مجازی” تشکیل شود تا درباره “صیانت از آسیبهای” اینترنت تصمیمگیری و اقدام کند.آقای خامنهای به مدیران و استادان حوزههای علمیه توصیه کرده که مراقب باشند “حوزههای علمیه از شیوه طلبگی به شیوه دانشگاهی گرایش پیدا نکنند”. دیکتاتور کیست؟ دیکتاتور فرد یا نهادی است که ارکستر دیکتاتوری را رهبری میکند و حاضر به طلاق قدرت نیست و از سرنوشت دیگر دیکتاتورهای جهان درس نمی گیرد. دیکتاتور ها اگر چه انواع و اقسام مختلفی دارند اما در یک موضوع مشترک هستند و آن اینکه همگی در طول دوران دیکتاتوری پشت سر دشمن های رنگ و وا رنگ سنگر می گیرند و مردم را به خاکریز اول این دشمنی تبدیل می کنند. آنها ناشنوا هستند و یا خود را به ناشنوایی می زنند اما سرنوشتی به جز بی اعتباری در میان مردم ندارند. آنها منجلابی می سازند و مردم را وادار به شنا کردن در این منجلاب می کنند. خود را شکست ناپذیر و مصلح مطلق می دانند و دیگران از جمله مردم خود را خس و خاشاک و رعیت تلقی می کنند. خودشیفته هستندو در توهم اقتدار و حتی فراتر از عالم دنیوی غوطه می خورند و در این توهم مخالفان خود را به عنوان دشمنان خدا یا دشمنان خلق محاکمه و اغدام می کنند. رسانه ها را دشمن می دانند و آزادی بیان را دشمن تر و سراسر رفتار و گفتار پوپولیستی خود را در پشت دروغ پنهان می کنند . به زور اسلحه و زندان خود می بالند و مردم را به آدمک های آهنی تبدیل می کنند . به انسان های چاپلوس و فرومایه میدان برای رشد می دهند و پیرامون خود را سراسر از چنین آدم هایی می کنند . آنها خود را شکست ناپذیر می دانند در حالیکه از ترس شکست خواب ندارند. دیکتاتورها و نظام دیکتاتوری قانون را رعایت نمی کنند و خود را فراتر از قانون می دانند و حکومتی متکی بر زندان و اختناق و شکنجه و ترس و باز جویی و حذف اقلیت ها را بر پا می کنند امروز علی خامنه ای بار دیگر به میدان آمده و فضای مجازی را دشمن و چاپلوسان پیرامون خود را دعوت به جنگ با فضای مجازی می کند . او از چه چیز می ترسد؟ ترس او بی مورد نیست چون در نهایت این فضای مجازی است که زمین و آسمان را در می نوردد. استراتژی او حتی در به کار دیگری کلمه دشمن بی اعتبار و زنگ زده شده است چرا که در مقابل چشم هوادارانش با دشمن به گپ و گفت نشست و شجاعت پذیرش و اعتراف به این گپ و گفت را هم از خود نشان نداد. او هوادارانش را در میانه میدان ترک کرد و از دور شاخ و شانه کشید. دیکتاتور نمی رود دیکتاتور حتی اگر ترک هم برداشته و فاقد مشروعیت باشد نمی رود بخصوص که هر روز عروسک های خیمه شب بازی گوناگونی را از آستین بیرون می آورد. دیکتاتور تنها با برنامه مجبور به تغییر رفتار اساسی و تسلیم به انتخابات آزاد واقعی و بدون جضور فیلترهایی چون شورای نگهبان می شود. در هیچ کجای دنیا مبارزه با دیکتاتور آسان نیست حتی اگر آن دیکتاتور علی خامنه ای باشد که هر روز تیشه به ریشه خود می زند. مبارزه با دیکتاتور بی هزینه هم نیست و نیاز به استراتژی دارد. استراتژی که با بیشترین تاثیر کمترین صدمات را داشته باشد. اما سقوط دیکتاتوری که نزدیک به چهل سال سعی در تغییرات فرهنگی و خلقی و رفتاری مردم داشته است پایان کار نیست و از قبل نیاز به برنامه ریزی دارد . رفتن دیکتاتورها تنها راه را برای تلاش باز می کند . تلاشی طولانی و مستمر که روابط جدید در میان مردم و بخصوص برداشت مردم از خودشان و محیط اطرافشان ایجاد کند . مردمی که زیشه دیکتاتوری از خودشان ناشی شده است. سینه زدن پشت یک فرد ، منجی دانستن یک فرد ، اطاعت بی چون و چرا از یک فردکه در نهایت به زیر سلطه رفتن آنها منتهی شده است . مردمی که توانایی همکاری و فعالیت دستجمعی را به شوخی می گیرند و مانند اتم های جدا از هم به زیست ادامه می دهند. جین شارپ می نویسد در چنین شرایطی نتیجه قابل پیش بینی است : مردم ضعیف میشوند و اعتماد به نفس و نیروی مقاومت آنها از میان می رود. مردمآنقدر می ترسند که نمی توانند عطش خویش برای آزادی را ابراز کنند. مردم از اینکه به صورت عملی به مقاومت عمومی فکر کنند وحشت زده میشوند و می گویند مگرمقاومت چه فایده ای دارد ؟ این مردم ترجیح می دهند به جای پرسش این سوال، با رنجی بی هدف و آینده ای بدون امید به زندگی ادامه دهند. چارلز استوارت پارنل در ۱۸۷۹ در جمع ایرلندیان اعتصابی گفته بود : تکیه بر دولت هیچ سودی ندارد . . . لازم است تنها بر اراده خود اتکا کنید . . . با ایستادن در کنار یکدیگر خود را یاری کنید . . . کسانی که ضعیف هستند را تقویت کنید . . .،پیوندها را بین خود برقرار کنید، خود را سازمان دهید . . . و باید پیروز شوید. وقتی که تقاضای خود را برای به کرسی نشاندن مهیا کردید آنگاه و نه پیش از آن به کرسی خواهید نشست. واقعیت در یک جمله نهفته است : اگرواقعا خواهان کسب آزادی هستیم در جا زدن فایده ای ندارد . در جا زدن تنها جوان ها را پیر و امید ها را نا امید می کند . مبارزه برایکسب آزادی، زمانی است که گروههای درگیر باید به خویش متکی باشند و قوای مبارزات داخلی خود را تقویت کنند. تا دیکتاتور هست آزادی نیست.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.