علیرضا کیانی ابراز تعجب بخش کثیری از ایرانیان از رفتار داعش در عراق و سوریه عجیب است. اغلب بگونه ای درباره رفتار داعش صحبت میکنند که گویا یک شهروند سوئدی بخواهداز رفتار داعش بگوید! اما واقعیت این است که علی رغم تفاوتهای ساختاری و خاستگاههای متفاوت وجودی، این دو سیستم در برخی شئون رفتاری و مختصات بنیادین فکری شباهت قابل توجهی به یکدیگر دارند و حتی شاید بتوان گفت حکومت اسلامی تهران در برخی از مسائل – مانند تخریب قبور مخالفین عقیدتی سیاسی – نمونه تکامل یافته داعش است. درواقع آنچه داعش در بحث مربوط به تخریب قبور در عراق و سوریه انجام داد و میدهد حکومت اسلامی تهران به صورت بسیار سازمان یافتهتر و نهادینه شدهتر اجرا میکند که اکنون در این مقام، مجال شرح آن نیست. اما شاید بیشترین شباهت رفتاری، در اجرای احکام اسلامی باشد. به عنوان نمونه، قانون مجازات اسلامی در ایران برای ۱۴۸ جرم مجازات شلاق تعریف کرده است. ماده ۱۷۶ قانون مجازات اسلامی درباره نحوه شلاق زدن میگوید: «مرد را در حالی که ایستاده باشد و پوشاکی غیر از ساتر عورت نداشته باشد و زن را در حالیکه نشسته و لباسهایش به بدن او بسته باشد تازیانه میزنند.» خوب میدانیم که آیت الله خمینی اساسا وظیفه حکومت اسلامی را اجرای احکام میدانسته است و سنگسار و شلاق و اعدام در خیابان نیز تجسم اجرای این وظیفه حکومت اسلامی است. یعنی آن نکته که داعش نیز بر آن اصرار و ابرام دارد و اساسا این بروز و حضور خیابانی اجرای احکام اسلامی را، محملی برای تثبیت قدرت خود نیز میداند. اما جدای از بحث جدیت در اجرای احکام اسلامی، اما آن امری که به آن توجه کمتری شده است، شباهت این دو سیستم در نوع نگاه به آثار باستانی است. داعش بارها و به دلایل عقیدتی دست به تخریب آثار باستانی زده است. اما در جمهوری اسلامی اگرچه به دلایل و عللی تخریب آثار باستانی در سطوحی گسترده و عملیاتی همچون داعش پیگیری نشد، اما در عین حال شباهتهای بنیادین در نوع نگاه به آثار باستانی در میان این دو سیستم جالب توجه است. اگرچه اظهارات مستقیمی از رهبران داعش درباره انگیزهشان از نابودی موزهها و آثار باستانی وجود ندارد، اما شاید بتوان با کمی تعمق چرایی نابودسازی آثار باستانی از طرف نیروهای داعش را دریافت. «تورج دریایی»، رهبران داعش را در این امر بسیار زیرک میپندارد و بر خلاف تصور اولیه اصلا آنها را آدمهایی نمیپندارد که بدون هیچ پیش زمینه فکری و ایدهای دست به این اعمال میزنند، بلکه به باور او، داعش با این انگیزه دست به نابودی هویتهای قبلی میزند تا هویت اسلامیزه خود را بهتر در مناطق تحت کنترل خود نهادینه کند. تورج دریایی که استاد تاریخ ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است دراین باره میگوید: «علت وجودی موزهها هویت بخشیدن به شهروندان آن کشور است و داعش با آگاهی به آن با ویران کردن موزهها و مکانهای باستانی سعی در هویت زدایی از مردم منطقه دارد.» و جالب آنکه این سخن تورج دریایی، در نسبت جمهوری اسلامی با آثار باستانی نیز کارکرد تحلیلی دارد. کافی ست اظهارات علی خامنهای – رهبر جمهوری اسلامی – در نوع نگاه به آثار باستانی را ردگیری کنیم. تاکید بر خامنهای از این روست که او اکنون به عنوان عالیترین مقام جمهوری اسلامی فعالیت میکند و در سالهای اخیر، او و نهادهای تحت امرش از نفوذ بسیار بیشتری نیز نسبت به سالهای اولیه رهبریاش، برخوردار هستند. اما نکته آنکه نگاه منفی خامنهای به آثار باستانی صرفا به دوره رهبری بر نمیگردد و او از دوره ریاست جمهوریاش، سعی در برجسته سازی هویت اسلامی – شیعی در برای هویت ایرانی داشت. او یک بار در دی ۶۵ کوروش – پادشاه باستانی و محبوب ایرانیان – را تلویحا تقبیح کرد و او را در کنار کسانی چون اسکندر مقدونی و در مقابل گفتمان «انبیا و حکما» نشاند: «در تاریخ هم وقتی شما نگاه کنید، میبینید حکما و دانشمندان و انبیا و اهل معرفت علیرغم ضعفهای ظاهریشان و نداشتن قدرت بر اسکندرها و کوروشها و بقیهٔ سلاطین و جهانگیران عالم، پیروز شدند…». اشارات خامنهای به تخت جمشید – از برجستهترین آثار باستانی کشور – نیز سرشار از کنایه و تخریب و تحقیر است. در فرودین ۷۰ خامنهای نویسندگان و هنرمندانی که در گذشته درباره تخت جمشید مینوشتند را «مزدور» و «اجیر» خواند. او یک بار نیز در سال ۷۸ علاقه مندان به تخت جمشید را «ندانم کار» خواند و گفت: «حالا یک نفر هم پیدا میشود که از سرِ اشتباه و ندانمکاری، به جای مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوی، تخت جمشید را زنده میکند!» خامنهای در پاییز ۷۴ در بابل هم تخت جمشید را «نمونهای باطل» و «پس ماندهای تاریخی» قلمداد کرد. درواقع همانگونه که حضور جمهوری اسلامی در سوریه نشان میدهد، امپریالیسم شیعی و گسترش حوزه نفوذ ولایی از آمال خامنهای و حکومت متبوعش است و در این راه، تمدن چندهزارساله ایران در قبل از اسلام حسابی مزاحم اوست و دست او را برای ارائه یک روایت ناب شیعی از ایران میبندد. همانگونه که تورج دریایی در نمونه داعش، هویت باستانی مناطق عراق و سوریه را مانعی برای تحکیم هویت اسلامی داعش می داند. گرچه دشمنی آشکار با تاریخ یک کشور در مقام رهبر عالی همان کشور، در دنیا هم امری بالنسبه نادر است اما اینکه شخص خامنه ای اینگونه میاندیشد امر خیلی غریبی نیست. اسلام سیاسی ایرانی اساسا خود را در برابر گذشته باستانی ایران تعریف میکند و خامنهای نیز یک روحانی متعلق به این طیف فکری – سیاسی است. ایران در منظومه فکری اسلامگرایان ایرانی تا زمانی ارجمند است که در خدمت اهداف اسلامی – شیعی باشد. همانطور که خمینی به صراحت یک پان اسلامیست بود و در این راه ابایی از قربانی کردن منافع کشور ایران در پای منافع اسلامگرایانه خود و حکومتش نداشت. خلاصه آنکه اگرچه نگارنده در روزهای انقلاب ۵۷ در این دنیا نبود، اما عملکرد امروز داعش در تخریب آثار باستانی میتواند تجسمی از رفتار انقلابیون شیعی در ایران نیز به دست بدهد. تخریب آثار باستانی در پالمیرا و موصل و نیمرود از طرف داعش، یادآور روزهایی ست که برخی از نیروهای انقلابی حامی خمینی برآن بودند همین بلا را سر تخت جمشید بیاورند. اگرچه نگاه منفی به دوره باستانی ایرانیان در میان رهبران انقلابی حضور و نفوذی بیحدوحصر داشت، اما نگاه منفی تنها در مقام تقبیح زبانی گذشته باستانی ایران خلاصه نمیشد و تصمیم جدی بر تخریب هم وجود داشت. چنانکه «نصرت الله امینی» استاندار استان فارس در دوره نخست وزیری مهندس «مهدی بازرگان»، از تصمیم «صادق خلخالی» -نماینده مخصوص خمینی- برای تخریب تخت جمشید اینچنین میگوید: «گفته میشد خلخالی قاضی بدنام صادر کنندهٔ حکم اعدامها و آدمهایش، اعلام کردهاند برای ویران کردن تخت جمشید میآیند. من در عکس العمل به این گفته، در یک نطق رادیویی اعلام کردم برای چنین اقدام خائنانهای، باید از روی جنازۀ من عبور کنند. به نظامیان هم دستور دادم، که برای ورود آنها به شیراز آماده باشند. اما پیش از اجرای مأموریت، به آنها دستور داده شد که به تهران باز گردند.» اگر نیروهایی چون خامنهای و یا صادق خلخالی نتوانستهاند مانند داعش به تخریب بولدوزی مکانهای باستانی ایرانیان دست بزنند، در کنار علل و دلایل دیگر، از جمله به این علت است که عدم یکدستی کامل در میان نیروهای انقلابی، وجود تعارضات گفتمانی در میان آنان و وجود ته مایههایی از نگاه مثبت به گذشته تاریخی ایران در میان برخی از آنها – همچون جبهه ملی – مانع از این هجوم گسترده و تخریب سخت افزاری شده است. اگرچه نمونه سد سیوند و آسیب هایی که به مناطق باستانی اطراف سد وارد شد، نشانگر بی توجهی یا کم توجهی مسئولان جمهوری اسلامی به آثار باستانی است، اما در نگاهی کلان، جمهوری اسلامی در مقام دولت مستقر و شناخته شده بین المللی، محذوریتهایی جدی در تخریب آثار باستانی ایرانیان داشت و دارد. محذوریتهایی که داعش فعلا ندارد.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.