علی بردبار
اگر حرفهای آقای خامنهای در دیدار اخیر با دانشجویان را جدی بگیریم، مبنای یک استخوان لای زخم جدی در کشور چیزی نیست جز حساس بودن ایشان به پدیده ای که آن را نپسندیده است و البته او برای توجیه این حساسیت و ناپسند دانستن شخصی، ناگزیر به قلب واقعیت آن پدیده شده است. آقای خامنهای پیش از این دست اندر کار چند مورد تحریف و قلب واقعیت دیگر بوده است. یکی از آخرین این تحریفها، انقلابی نامیدن رفتارهای افراطی، غیرعاقلانه و گاه غیرقانونی است. چنین است که بنیادگراهای ولایی بعضا بین عمل به رفتار غیرقانونی مانند بر هم زدن تجمعات قانونی و خشونتورزی که همانها باعث شده تا فرزندان انقلابی “آقا” نامیده شوند و عمل به توصیه عمل به قانون درمانده میشوند و البته بنا بر غریزه سعی میکنند که اولی را منویات واقعی حضرت آقا و دومی را مصلحتسنجی او بدانند. همین معنابخشی به انقلابیگری است که باعث میشود انقلابیون اصیل، یکی پس از دیگری حذف شوند تا جایی که برای توجیه خالی بودن عرصه قدرت از حضور نیروهای اصیل و برجسته انقلاب، دائم به توجیهاتی چون “ملاک حال فعلی افراد”، “ریزش و رویشها” و یا از آن بدتر، تحریف تاریخ و رزومه انقلابی ساختن برای غایبان دوره انقلاب و سررسیدگان سر دیگ پلوی نظام، متوسل شوند. اما این تحریف آخر کدام است؟ همان که جنبش سبز و رهبران در حصرٍ آن را به تلویح و تصریح متهم به همراهی با براندازی کردند تا توجیهگر بیقانونیهایی باشند که یک دانشجوی جوانمرد، به برخی از آنها در حضور رهبری اشاره کرد. این در حالی است که رهبران در حصر جنبش، چنان بر سر اصول اخلاقی و انقلابی خود استوارند که حتی در طول دوره ظالمانه حصر نیز از دغدغههای پنجاه و هفتی خود کوتاه نیامده و راضی به حرف و پیامی نشدهاند که نظم برآمده از آن انقلاب را با همه کاستیهای آن، مورد خطر قرار دهند. اما چرا ما همیشه پاسخگو باشیم؟ جا دارد از رهبری بپرسیم که پاسخ دقیق پرسشهایی که یک دانشجوی منتقد در جلسه مذکور بیان کرد، چیست؟ اگر آن مواردی که آقای کامفیروزی مطرح کرد درست باشد – که هست – آیا انحرافی در حد تحریف ماهیت نظام و “شبه براندازی نرم از درون قدرت” اتفاق نیفتاده است؟ و آیا این شبه براندازی، ضد انقلابیگری نیست؟ و سهم ایشان در این قانون شکنی ها و رفتار ضد انقلابی که قاطبه انقلابیون اصیل را در زمره محذوفین و مغضوبین نزد بیت قدرت قرار داده، چقدر است؟ آقای خامنهای باید پاسخ بگوید، در حالی که بارها و بارها محصوران مظلوم و انقلابی مرز خود با براندازی و قلب ماهیت جمهوری اسلامی بیان کرده و شعار خود را اجرای بدون تنازل قانون اساسی به عنوان میثاق اصلی این نظام مطرح کردهاند، ایشان در قبال براندازانی که دنبال جایگزینی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی هستند چه مرزبندیای را روشن کرده است؟ رهبری بر اساس چه اختیارات قانونی و شرعی بانی حصر شهروندان کشور بدون حکم قضایی میشود؟ آیا ایشان به عنوان رهبری نظام از تحقیر و نابودی کامل نظام دادرسی عادلانه و قانونی در قبال متهمان سیاسی باخبر است یا خیر؟ اگر نمیداند که وای بر چنین رهبری و اگر میداند و همراه است که باز هم وای بر او و کل نظام. رهبری که باید چتری به فراگیری آحاد شهروندان داشته باشد، توضیح دهد که دلیل تبعیض او بین شهروندان و مسئولان و دانشجویان و هنرمنمدان و غیره با مبناهای غیرروشن انقلابی و غیرانقلابی چیست؟ و اگر ایشان خود دچار آفت تبعیض در ایفای مسئولیتها و استفاده از اختیارات بیپایانش است – که هست – به چه حقی و به چه امید اثربخشی، دیگران را به رفع تبعیض دعوت میکند؟ اینکه مورد حمایتترین دولتی که به نظر ایشان نزدیک بود، دستاندرکار بزرگترین اختلاسها و غارت اموال ملی بوده، ایشان از چه جایگاه و مرتبهای معترض به فساد میشود؟ رهبری عالی کشور بگوید که به عنوان کسی که واقعا در عمل نشان داده در جزئیترین امور حکومتداری دخالت میکند، چه سهمی برای خود در قبال ضعفها و ناکامیهای کشور قائل است و روی چه حسابی همواره نقش طلبکار و پرسشگر را در برابر مسئولانی میگیرد که جز اجرای منویات ایشان راه و چاره دیگری ندارند؟ آقای خامنهای بگوید که کی و چه زمانی حاضر است در برابر منتقدان رهبری خود قرار بگیرد و یک بار هم که شده او پاسخگو باشد و نه دیگران در برابر او. اویی که مبسوط الیدترین و مداخلهگرترین فرد در تاریخ جمهوری اسلامی و به خصوص در مقایسه با رهبر فقید انقلاب است. آقای خامنهای پس از نزدیک به سه دهه زعامت و رهبری بگوید که چه زمانی قرار به پاسخگویی او میرسد؟ و آیا انقلاب جز برای مواردی از این دست بود که شاهی غیرپاسخگو، متکبر، خودبرتربین و عامل به حب و بغض شخصی در راس کشور نباشد؟ راحت بگوییم؛ آقای خامنهای کی به آغوش ارزشهای انقلاب باز خواهد گشت؟ و کی و چگونه آسیبهایی که به آرمانهای انقلابی ملت و انقلابیون زده را جبران خواهد کرد؟ آیا اصولا برای خود امکان خطا قائل است یا مجیز پاچهخواران ولایت او را خدای ناکرده دچار “انا ربکم الاعلی” کرده است؟ جنبش سبز به پا خاست و رفت، چون این احساس عمومی پیش آمد که بخش مهمی از قدرت و حکومت دچار طغیان شده است. سبزها و به خصوص رهبران در حصر آن در این راه خود را مخاطب “فاستقم کما امرت” میدانند و در عهد خود با خدا، تغییر و تبدلی ایجاد نکردهاند. اما آیا آقای خامنهای تغییر و تبدلی در خود احساس نمیکند؟ آیا تصور نمی کند که این سیدعلی، همان سیدعلی دوره انقلاب نیست و اگر کسی بود که در آن زمان به او خبر میداد که در آینده چنین رفتاری از سوی راس قدرت جمهوری اسلامی سر خواهد زد، به عنوان یک انقلابی در برابر چنین مسیری میایستاد تا به ورطه امروز گرفتار نشود؟ آقای خامنهای بگوید، این انقلابیگری که میگوید چه نسبتی با آن انقلاب اسلامی سال ۵۷ دارد؟ و اگر دارد نشانههای آن کدامند؟ اگر چنین نشانههای روشنی عرضه شد، سبزها برای عذرخواهی خدمت ایشان خواهند رسید، اما اگر ایشان از آرمان های انقلاب اسلامی دور شده، بدون نیاز به عذرخواهی او را به جبران و بازگشت به ارزشهای قانون، عدالت و آزادی به عنوان ارزشهای واقعی یک نیروی انقلابی دعوت میکنیم.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.