مجید محمدی
ماجرای فیش گیت را نزدیکان آقای خامنهای برای مشروعیت زدایی از دولت روحانی در آخرین سال این دولت و در آستانهی انتخابات ۹۶ به راه انداختند و او نیز بر این موج سوار شد: «موضوع حقوقهای نجومی، هجوم به ارزشها است... این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود.» (۲ تیر ۱۳۹۵) اما آیا این افشاگریها و پرسشهای مربوط به حقوق و مزایای مدیران حکومتی و دولتی چنان که مد نظر مخالفان دولت روحانی است به قوهی مجریه محدود خواهد ماند؟ این موضوع که تنها بخشی از سوء استفادههای مدیران آن هم در قوهی مجریه را هدف قرار داده هم از زبان مقامات دولت روحانی و هم در افکار عمومی به دیگر قوا، نهادها، بنیادها و سازمانهای حکومتی بالاخص نهادهای تحت نظر رهبر نیز سرایت پیدا کرده است. همین که رئیس قوهی قضاییه، مقامهای نظامی و برخی منصوبان رهبر در نهادهای تحت نظر وی در این زمینه خود و دستگاه تحت نظرشان را مبرا معرفی می کنند (بدون دادن هر گونه اطلاعی در مورد حقوق و مزایای مدیران آنها) نشان دهندهی سرایت پرسشهای افکار عمومی و بویژه وفاداران به حکومت به این دستگاههاست. بزرگترین علامت سوال در برابر نام رهبر گذاشته شده است. به همین دلیل انتشار داستانهایی در مورد ساده زیستی و عدم چشمداشت آقای خامنهای به ثروت در رسانههای دولتی و شبه دولتی و حتی پایگاههای اطلاع رسانی او افزایش یافته است. داستانها از نوع داستانهایی که نزدیکان آقای خامنهای منتشر می کنند روشن است که فیشگیت گریبان همهی مقامات و حتی علی خامنهای را گرفته است. رسانههای دولتی و شبه دولتی در اوج افشاگریها به انتشار دو داستان در باب زندگی آقای خامنهای پرداختند. یکی از داستانها در مورد حقوق اوست. داستان این است که آقای خامنهای با نذورات مردم زندگی می کند: «برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند؛ که آقا، زندگی شان عمدتا از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. . از وجوهات که اصلا هیچ استفاده نمی کنند. عمدتا همین نذورات است.» (احمد مروی از مدیران دفتر خامنهای، مشرق ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این گزارش بر خلاف روایات قبلی از قول چند نفر (همه از مطیعان درگاه) نقل می شود تا افراد آن را باور پذیر تر ببینند. مضمون این داستان این هدف را دنبال می کند که آقای خامنهای را به عنوان یک «زاهد تمام عیار» معرفی کنند. کسی که اتومبیل بامو سوار می شود و در محوطهای به وسعت و شرایط یک پادگان در مرکز شهر تهران زندگی می کند و همهی این هزینهها را از بودجهی عمومی می پردازند چگونه می تواند مثل یک زاهد زندگی کند؟ کسی که نهادهای تحت نظر وی (مبرا از دادن مالیات و مبرا از نظارت مجلس) صدها میلیارد دلار ثروت و سالانه دهها میلیارد دلار گردش مالی دارند نمی تواند خود را صورت زاهد معرفی کند. تنها حدود ۱۵ هزار نفر در قالب سپاه ولی امر از وی حفاظت می کنند. اگر فرض کنیم که گویندهی داستان فوق دروغ نمی گوید نذورات احتمالا هزینهی گوشت و نان خامنهای و همسرش را تامین می کند که این البته برای میلیونها (غیر از ۷۰ درصد مردم که تغذیهی درستی ندارند) نفر دیگر هم در همین حد است. داستان دیگر متوجه است به این که علی خامنهای در میان مردم عادی و مثل آنها زندگی می کند: «در سالهای پیش طرحی بود که محل زندگی حضرت آقا را تغییر دهند و ایشان را به محل خوشآبوهوایی در تهران ببرند، اما ایشان قبول نکردند و تأکید داشتند که در میان مردم باید زندگی کنند. این حرکت آقا به همهی مسئولین پیام میدهد که شما هم در بین مردم زندگی کنید و خودتان را تا این اندازه از مردم جدا نکنید. این فرهنگ غلطی است که باید اصلاح شود.» (غلامرضا قاسمیان، مدیر حوزه علمیهی مشکات، پایگاه اطلاع رسانی خامنهای، ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این داستان اولا آیتالله خمینی را که در یک منطقهی خوش آب و هوا زندگی می کرد غیر مردمی معرفی می کند و ثانیا با سبک زندگی آقای خامنهای همخوانی ندارد. محمد عطریان فر که در یک دوره در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی کار می کرد و دورهای دیگر معاون وزیر کشور بود برای نویسندهی این متن روایت کرد که آقای خامنهای سالانه حدود ۱۸۰ روز را در باغات خوش آب و هوای کشور می گذراند و هنگامی که به این مکانها می رود محل را برای وی قرق می کنند. خلط عدم سوء استفاده از قدرت و ساده زیستی نمایشی هدف از انتشار داستانهای فوق و صدها داستان دیگر که توسط کارکنان بیت برای «علی وار» بودن زندگی آقای خامنهای (با مصاحبه با کارکنان بیت و روحانیون نزدیک به خامنهای) تهیه و منتشر شده انحراف افکار عمومی از سوء استفاده از قدرت و فساد به موضوع گول زننده و عامه گرایانهی ساده زیستی است. این انحراف در فضای بستهی رسانهها در ایران قابل توضیح نیست. برای مقابله با این انحراف باید به پنج موضوع توجه کرد: ۱. ساده زیستی و پرهیز یک رهبر سیاسی از امور دنیوی -حتی اگر ارزش باشد که نیست- با روایتهای اطرافیان و نزدیکان وی قابل سنجش نیست. اطرافیان به دنبال ارتقا یا بهبود چهرهی رئیس خود با هدف خود شیرینی و بهره گیری از هدایا و امتیازات بیشتر هستند. ۲. ساده زیستی رهبران با نوع غذایی که می خورند یا کد پستی محل زندگی آنها به تنهایی قابل سنجش نیست. در شمال تهران حلب آباد هست و در جنوب تهران باغهای مصفا و ویلایی. صاحبان دهها میلیارد دلار می توانند در ظهر تابستان هوس آبدوغ خیار کنند. ساده زیستی و پرهیز از دنیا را با ۱) میزان املاک و موجودی حساب بانکی و سهام رهبران سیاسی و اعضای خانوادهی وی در بانکها و بازارهای سهام و شهرهای خارجی؛ ۲) نوع گردش مالی نهادهای تحت نظر آنها و میزان حسابرسی به آنها توسط قوای دیگر، و ۳) میزان آزادی رسانهها برای پرداختن به این موضوعات اندازه می گیرند. ۳. تفاوتی جدی میان ساده زیستی و نمایش ساده زیستی وجود دارد. آنچه دفتر آقای خامنهای انجام می دهد نمایش ساده زیستی است با انداختن گلیم در حسینیهای که وی دیدارهای عمومیاش را انجام می دهد یا انتخاب صندلیهای ساده تر برای دیدار با مقامات عالی رتبه. عدم سوء استفاده از قدرت با پرهیز از هزینه کردن حکومت برای منویات خاص مقامات، سرکوب منتقدان و رعایت قانون قابل اندازه گیری است. آقای خامنهای بنا به عادت به کسانی که به دست بوسیاش می روند سکهی طلا هدیه می دهد. حتی اگر یک رهبر سیاسی در بیغوله زندگی کند ولی برای مداحی و دست بوسی دیگران به آنها سکه هدیه دهد نمی توان وی را پرهیز کننده از دنیا معرفی کرد. دنیا در ادبیات دینی و عرفانی به اموال و ملک محدود نمیشود. قدرت طلبی و اقتدارخواهی نیز یکی از چهرههای دنیا خواهی است. ۴. ساده زیستی اصولا با عدم سوء استفاده از قدرت و فساد متفاوت است. ساده زیستی قابل سنجش و اندازه گیری نیست و از این جهت معیار خوبی برای ارزیابی افراد نیست اما سوء استفاده از قدرت و فساد با شفافیت و میزان استقلال دستگاه قضایی و آزادی رسانهها در یک کشور قابل اندازه گیری است. این دو با هم یکی نیستند. یک مقام دولتی می تواند زندگی ریاضت واری نداشته باشد اما این کار را بدون سوء استفاده از قدرت انجام دهد. اتفاقا سوء استفاده از قدرت و فساد خود را کمتر در خودرو و لباس و غذا و تفریحات و بیشتر در خاموش کردن صدای منتقدان، حذف مخالفان، انباشت ثروت از طریق امتیاز گیری، و مصادرهی اموال و منزلتهای عمومی به نفع خود و نزدیکان آشکار می کند. جمهوری اسلامی با رهبرانی که ادعای ساده زیستی داشته اند قهرمان مصادرهی اموال عمومی و اختصاص عناوین منزلت دار (استاد دانشگاه، سرلشگر، استاد اخلاق) به مقامات و نزدیکان آنها بوده است. تبلیغات اسلامگرایان و گروههای چپ علیه رهبران سیاسی ثروتمند ناشی از خلط میان دارا بودن و سوء استفاده از قدرت است. شهردار قبلی نیویورک یکی از بزرگترین ثروتمندان این شهر است اما هیچ گزارشی از سوء استفادهی وی از قدرت منتشر نشده است. ۵. رهبران یک کشور نمی توانند نسبت به سوء استفاده از قدرت در نهادهای تحت نظر از خود سلب مسئولیت کنند. نمی توان زندگی سادهی یک رهبر را- اگر واقعا چنین باشد- مساوی گرفت با پاکدستی آن فرد. این نمایش ظاهری توجیه کنندهی سالانه دهها میلیارد دلار فساد، میلیاردها دلار پاداش و امتیاز مدیران دولتی و حکومتی، دهها میلیارد دلار رانت و امتیاز و به همین میزان اتلاف منابع عمومی توسط مددیران ناشایست نیست.