علی افشاری انتشار فایل صوتی سخنان آیت الله منتظری در دیدار با هیات اجرایی جنایت فراموش ناشدنی اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ ،بار دیگر نقش سید احمد خمینی را در کانون توجه عمومی قرار داد. واکنشهای شتاب آلود و خشمگینانه حامیان و بستگان سید احمد خمینی نشان داد بر خلاف ادعاهای آنان نوار فوق، بعد تازهای به آن جنایت بخشیده و آنها به جای پاسخگویی به فرافکنی ، پاکسازی صورت مسئله و حاشیه سازی روی آورده اند. در واقع واکنشهای انها تکرار اتهام زنیها و رویههای امنیتی و شبه امنیتی گذشته بوده و حاوی هیچ نکته جدیدی نیست.فضا سازی و اقدامات هدفمند برای سناریو سازی امنیتی حول ایجاد ارتباط بین زمان انتشار فایل صوتی یادشده و تحرکات سازمان مجاهدین خلق در یارگیری منطقهای و حضور برخی از مقامات سابق عربستان سعودی نشانگر آسیب پذیری نظام و مسئولان و دست اندرکاران جنایت اعدامهای دسته جمعی سال ۶۷ است که می کوشند با نقض آزادی بیان فضای پلیسی را حاکم نمایند و مجال تحقیق و رسیدگی به پروندهای که هنوز در محضر افکار عمومی گشوده است را سلب نمایند.این مسائل ارتباط منطقی با هم ندارندو حتی تلاقی زمانی آنها در عرف عمل سیاسی که معمولا شامل زمانهای کوتاه شامل چند روزمی شود، نمی گردد. فایل صوتی فوق اگرچه اطلاعات تازهای را در دسترس قرار نمیدهد، اما فضای حاکم بر صحبتهای جلسه و بخصوص واکنش مجریان جنایت و صراحت آیت الله منتظری در عتاب به آنها جدیت بیشتری به رسیدگی به پرونده فوق و اجرای عدالت و کشف حقیقت بخشیده است. همچنین مدرکی محکم فراهم کرده و درک عمق جنایت را عینیتر و ملموس کرده است. علی رغم اینکه اطلاعات زیادی اعم از خاطرات زندانیان سیاسی وقت و رجال سیاسی جمهوری اسلامی منتشر شده است، اما هنوز روایتی کامل و جامع از آنچه گذشت، وجود ندارد و مستندات لازم نیز مشاهده نشده است. کمکان تعداد قربانیان محل مناقشه است. البته اطلاعات در خصوص تصمیمگیری و اجرای سیاست دهشتناک یاد شده به مراتب بیشتر از دادههای مربوط به پیش زمینههای ماجرا و مراحل قبل از تصمیمگیری است. در واقع ابهامات و نقاط تاریک بیشتر مربوط به آمران و فرایند تصمیم سازی است. از دید آیت الله منتظری و نزدیکان ایشان و برخی از نیروهای سیاسی و کادرهای سابق سپاه و وزارت اطلاعات که از مدافعان وی بودند، سید احمد خمینی در مظان اتهام قرار دارد که آمر، کارگردان و صحنه گردان اعدامهای دسته جمعی ۶۷بوده و کار را از ابتدا تا انتها فعالانه مدیریت کرده است. اما سید احمد خمینی و مدافعان گذشته و کنونیاش با رد این ادعا مسئولیت اصلی کار را بر دوش آیت الله خمینی میگذارند. البته آنها از تصمیم فوق به صورت مطلق وهمه جانبه دفاع میکنند و همراهی بیت آیت الله خمینی و مسئولان دفتر جماران را رد نمیکنند. در اصل محل نزاع پیرامون میزان مشارکت احمد خمینی در جنایت بزرگ ۶۷ است. اگرچه گمانه زنی آیت الله منتظری فرضیهای قابل تأمل است، اما در پرتو اطلاعات موجود احتمال صحت اینکه احمد خمینی آمر و همهکاره این جنایت مخوف بوده و پدرش در جریان ماجرا نبوده است، ضعیف به نظر میرسد. بررسی شخصیت و مواضع آیت الله خمینی و بخصوص مشی اقتدار گرایانه اونشان میدهد که تردید در استفاده از خشونت به هنگام ضرورت نداشته است. درگفتمان آیت الله خمینی هر آنچه مزاحم تداوم بقای نظام جمهوری اسلامی است و مصلحت آن را به خطر میاندازد بدون قید و بندی باید از سر راه برداشته شود. عملکرد وی نشان میدهد که در مقابل آنچه مصلحت اسلام و انقلاب میپنداشت، از هیچ چیزی نمیگذشت. سخن «حفظ نظام از اوجب واجبات است» راه را برای استفاده از شیوههای خشونتآمیز و غیراخلاقی برای رفع تهدیدها در دوران رهبری وی باز کرده بود. آیت الله منتظری احتمال میدهد هر دو نامه منسوب به آیت الله خمینی در کشتار دسته جمعی ۶۷نوشته و محصول برنامه سید احمد خمینی باشد. اگرچه نامه دوم که حاوی دو قسمت طرح سئوال آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس وقت قوه قضائیه از سوی سید احمد خمینی و پاسخ بنیانگذار جمهوری اسلامی است، هر دو با یک خط نوشته شدهاند، اما شواهد لازم برای قطعیت انتساب نامه نخست به سید احمد خمینی وجود ندارد. اگرچه نمیتوان این امکان را منتفی دانست اما احتمال اینکه خود آیت الله خمینی چنین دستوری را صادر کرده باشد، با قرائن تأیید کننده بیشتری مواجه است. طبق نظر مدافعان آیت الله خمینی، عاملان اعدامها اعم از هیئت مرکزی و هیئتهای استانها و دیگرمسئولان قضایی و امنیتی و اجرایی سازمان زندانها اظهار داشته بودند بیشترین پیگیری از سوی سید احمد خمینی جهت اجرای هر چه سریعتر حکم اعدام زندانیان صورت گرفته بود. بررسی قرائن و علائم موجودو تجزیه و تحلیل محتوایی اطلاعات منتشر شده و خاطرات مقامات و افراد مرتبط با ماجرا نشان میدهد که نظر آیت الله منتظری در خصوص نقش آفرینی ویژه سید احمد خمینی بیشتردر مقام تصمیم سازی وپیگیری اجرا درست به نظر میرسد. به عبارت دیگر به سختی بتوان وی را آمر اصلی ماجرا نامید. آیت الله خمینی بیشترین احتمال را در آمریت و تصمیمگیری و صدور حکم داشته است. روایتهای متعدد از دفاع آیت الله خمینی از اعدامهای ۶۷چه در پیامها و چه در ملاقاتها با سران نظام احتمال بیاطلاعی وی و یا عدم دخالت در ماجرا را ضعیف جلوه میدهد. اما منطقی نیست که وی ابتدا به ساکن رویه خاصی را جایگزین رویه قضائی و امنیتی موجود کرده باشد. بخصوص که دو ماه بعد از پایان قتلها خواهان بازگشت به رویه سابق در مواجهه با زندایان سیاسی میشود. در واقع پیشتر ذهنیت او با گزارشها و اطلاعاتی آماده چنین تصمیمگیری شده بوده است. تصمیم سازی مرحله به مراتب مهمتری از تصمیمگیری است. تصمیمات در خلأ گرفته نمیشوند. اینجا است که انگشت اتهام به سمت احمد خمینی میرود که مورد اعتماد پدرش بود و در دستیابی اطلاعات و تماسها با آیت الله خمینی جایگاه ویژه و منحصر به فردی داشت. البته وزارت اطلاعات و وزیر وقت محمد ری شهری دیگر گزینه جدی در آماده سازی ذهنیت آیت الله خمینی و رضایت وی به صدور حکم یاد شده است. منتها این دو مانعه الجمع نیستند و به مانندهمراهیشان در پرونده سید مهدی هاشمی و عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری ممکن بوده در این زمینه نیز هماهنگ و هم نظر بودهاند. تصمیمگیری آیت الله خمینی متأثر از نظرات نزدیکانش و بخصوص نحوه صورتبندی از مسائل توسط مقامات امینش بود. به عنوان نمونه اشاره به خاطره سعید حجاریان از چگونگی تشکیل وزارت اطلاعات روشنگر است. در ابتدا بر اساس جمعبندی مجلس و حلقه اصلی قدرت قرار بود، دستگاه امنیتی کشور به صورتی سازمانی زیر نظر ولی فقیه اداره شود. موافقت اولیه آیت الله خمینی را نیز گرفته بودند. سعید حجاریان به دلیل حضور در حلقه خودیها موفق به ملاقات با آیت الله خمینی میشود. توضیحات او در این خصوص که کارهای اطلاعاتی با اعمال غلطی همراه است که میتواند به پای ولی فقیه گذاشته شود، باعث میشود تا آیت الله خمینی باوزارت خانه شدن آن موافقت کند. در جریان اعدامها نیز اگر از کانالهای مورد اعتماد وی، کسی مخاطرات این تصمیم و غیر واقعی بودن تهدیدها را توضیح میداد این امکان وجود داشت که وی استفاده از خشونت ناموجه و گسترده را ضروری نداند. البته همانگونه که پیشتر توضیح داده شد آیت الله خمینی در استفاده از اصل خشونت تردیدی نداشت اما در عین حال در استفاده از آن ارزیابی خودش را داشت و بر اساس محاسبات عمل مینمود. قابل اعتناترین سندی که میتوان سید احمد خمینی را در تصمیم سازی و سوق دادن آیت الله خمینی به صدورحکم جنایت مؤثر بشمار آورد، رنج نامه است. سید احمد خمینی رنج نامه را در اردیبهشت ۱۳۶۸خطاب به آیت الله منتظری نوشت. اگرچه وی کوشیده بود، تا در مقام یک ناظر به تشریح چرایی اختلافات پدرش با آیت الله منتظری و در نتیجه کنار گذاشتن وی از قائم مقامی رهبری بپردازد، اما متن آشکار میسازد که نویسنده فراتر از ناظر بک مداخله گر است که در شکل دادن به اتفاقات و مواجهههای طرفین نقش فعالی داشته است. سید احمد خمینی در رنج نامه به صراحت از اعدامهای ۶۷ دفاع میکند و سطح و میزان دفاع به مراتب بیشتر ازبازنمائی و یا توجیه تصمیم پدرش است. در واقع ارادهای را توصیف میکند که او و آیت الله خمینی را در تصفیه خونین زندانیان سیاسی که اکثر آنها متعلق به سازمان مجاهدین خلق بودند، وحدت بخشیده بود. فاعلیت وی در ماجرا در بخشی از نامه صریح تر به نظر میرسد که در پاسخ به اعتراض آیت الله منتظری که اشتباه در قضات جمهوری اسلامی را بالا میداند و میگوید آنها مقدس اردبیلی نیستندتاجان انسانها را بدستشان سپرد، میگوید: «البته میدانید که من افراد اطلاعات و بچههای دادستانی را که با ضد انقلاب در ستیزند مانند مقدس اردبیلی میدانم و معتقدم اگر مقدس اردبیلی هم حکومت دستش بود و میخواست حکم خدا را جاری کند بهتر از اینها عمل نمیکرد. علاوه بر این آیا اگر افراد اطلاعات و سپاه مقدس اردبیلی نیستند معنایش این است که ما احکام خدا را تعطیل کنیم و همه را بیدین فرض کنیم؟ واقعاً قضات همه باید مقدس اردبیلی باشند که اگر نبودند تشکیلات قضایی مشروعیت نداشته باشد؟ از آن گذشته اگر مقدس اردبیلی در جریان قضیه مهدی هاشمی بود آیا کاری غیر از کار بچههای اطلاعات و دادستانی میکرد؟» نگاه تند و کینه توزانه نسبت به سازمان مجاهدین خلق در جاهای مختلف رنج نامه به چشم میخورد. احمد خمینی با توجه به سابقه قبلی و مقطعی در حمایت از سازمان پیرامون تعارضات حال و گذشته این چنین توضیح میدهد: «بعد از انقلاب من مانند امروز شما، فکر میکردم که میشود منافقین و لیبرالها و سایر گروههایی که در مبارزه دخالت داشتند را جذب نمود. به آنها نزدیک شدم. من بارها به مرحوم شهید والامقام دکتر بهشتی و آقایان هاشمی و خامنهای میگفتم اگر شما به مسئلهای رسیدید من به آن عمل میکنم ولی معتقدم که این گروهها را میشود جذب کرد. دیری نپائید که دیدم این گروهها سَرَم کلاه گذاشتهاند» احمد خمینی در سالهای ۱۳۵۷ و ۵۸ رابطه خوبی با سازمان مجاهدین خلق داشت. در مراسم چهلم آیت الله طالقانی بعد از پایان سخنرانی در آغوش مسعود رجوی قرار گرفت. بعد از حمله به میتینگ سازمان مجاهدین خلق در امجدیه سید احمد خمینی حملات شدیدی را به برهم زنندگان و جریان موسوم به حزبالله کرد. احمد خمینی بعد از سال ۶۰ به تدریج به یکی از حامیان اصلی اعمال خشونت علیه مخالفان بدل شد. آیت الله خمینی در پاسخ به کسانی که مدعی بودند، برکناری اسدالله لاجوردی «نماد خشونت علیه زندانیان سیاسی»، کار سید احمد خمینی است، گفته بود «احمد وجود لاجوردی را برای زندان اوین لازم و برکناری او را فاجعه دانسته بود». بعد از رهبری خامنهای به مرور مواضع سید احمد خمینی انتقادی شد و به اعتراض به اعمالی پرداخت که خود زمانی ازآنها دفاع میکرد. سیاست ورزی متغیر سید احمد خمینی در ادوار مختلف بعد ازنقاط مبهم تاریخ انقلاب است. البته سید احمد خمینی شخصیت محکم و ساخته شدهای نداشت. شیفتگی به سیاست و سنت گرایی ایدئولوژیک و امین رهبر انقلاب شدن به وی فرصتی بخشید تا در کانون قدرت قرار بگیرد و چه بسا همین مسئله میل به قدرت و حکمرانی را در وی شدت بخشید. اما وی از ابتدا به اقتدار گرایی و برخوردهای زور مدارانه تمایل داشت. حجت اسلام حسن لاهوتی در بیان سوابق انقلابی سید احمد خمینی، به تلاشهای وی در آتش زدن پرده سینماهای قم پیش از انقلاب اشاره کرده بود! بنابراین به نظر میرسد محتملترین سناریودر نقش سید احمد خمینی در اعدامهای ۱۳۶۷، تصمیمسازی و پیگیری جهت تسریع در اجرای تصمیمات بوده است. احتمالاً سید احمد خمینی و دیگر زمینهسازان و ترغیب کنندگان آیت الله خمینی با توجه به عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین خلق بر روی مسائلی چون انتقال اخبار مربوط به تحولات جبههها، بروز تحرکات و تنشهائی در زندان با میدان داری عناصر بر سر موضع مجاهدین، آغاز فعالیت برخی هواداران مجاهدین در سطح جامعه، ایجاد حرکت هائی برای برپائی آشوب و شورش در سطح شهرها،انتشار پیامهای مستمر سازمان مجاهدین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش مانور دادهاند. از آنجاییکه علمیات فروغ جاویدان در ۷ مرداد شکست خورد و تنش و آشوب گسترده و مهار ناپذیری نه در زندانهاودر هیچیک از شهرها در آن مقطع گزارش نشده بود، لذا این ادعاها گمانه زنیهای بدبینانه و غیر واقعبینانهای بیش نبودند. بعد از شکست سنگین مجاهدین دیگر امکانی برای آسیب رساندن جدی و تهدید برای نظام نداشتند. ازاینرو دیگر زمینهای برای اجرای اعدامها که بعد از پایان عملیات مرصاد شروع شد، وجود نداشت. اما به نظر میرسد بهرهبرداری از فضا جهت انتقام گیری و ریشه کن کردن مخالفان سیاسی و نگاه اقتدار گرایانه در اداره کشوردلیل اصلی فضا سازی برای صدور حکم جنایت یاد شده بوده است. محدود نبودن قربانیان به اعضای سازمان مجاهدین خلق دیگر واقعیتی است که توجیه قتلها در پوشش «تغییر رویه سازمان مجاهدین از یک گروه اپوزیسیون داخلی بهارتش اشغالگر خارجی» را بیاعتبار میسازد. کشتار هزاران نفر نیز امری نیست که تصمیمگیری پیرامون آن ظرف چند روز صورت گرفته باشد و تمهیدات قبلی مفصلی را میطلبیده است. اگرچه اذعان احمد خمینی به اینکه سازمان مجاهدین خلق سر وی را کلاه گذاشته بودند، میتواند به لحاظ روانی دلایل کینهتوزی و انتقام گیری احتمالی را توضیح دهد. اما کنکاش بر مسائل آن دوران وبخصوص خیز او و گروهش برای تصاحب و یا نفوذ درنهاد ولایت فقیه و در دوره پسا خمینی نشان میدهد مسئله فراتر ازدلخوریهای شخصی بوده است. احمد خمینی در جای جای رنج نامه، سازمان مجاهدین خلق را به عنوان نماد شرارت و توطئه تمام نشدنی علیه انقلاب و نظام معرفی می کندو با ارائه چهره آرمانی از نظام میکوشد هر نوع انتقادواعتراض به عملکرد و سیاستهای نظام را به دسیسه آنها نسبت دهد؛ بنابراین در شرایطی که وی از بیماری سخت پدرش اطلاع داشت و مرگ وی را قریبالوقوع میدید، ممکن است با توجه به داشتن برنامه و اهداف برای جانشینی، او و جریان همسو ایجاد جو اختناق و پاکسازی مخالفان را برای کاهش چالشهای دوره انتقالی ضروری پنداشتهاند؛ بنابراین این نکته نیز میتواند در فهم چرایی کار کمککننده باشد. در مقام جمعبندی میتوان گفت اطلاعات موجود اجازه داوری قطعی را نمیدهد، اما در پرتو مدارک و شواهد حاضر، احمد خمینی در مظان متهم اصلی جهت تصمیم سازی و آماده کردن آیت الله خمینی جهت صدور حکم فاجعه انسانی اعدامهای گسترده ۶۷ قرار دارد. به عبارت دیگر به احتمال زیاد حکم مغایر با موازین حقوق بشری و انسانی آیت الله خمینی در اعدام گسترده زندانیان سیاسی سر موضع در سال ۶۷قبلا در آشپزخانه سید احمد خمینی و وزیر اطلاعات وقت ساخته و پرداخته شده بود.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.