عليرضا كيانی
خبر گرچه خلاصه، اما بسیار تکان دهنده بود. دانش آموزانی در روستای «مختارآباد» در استان کرمان، بر تن خود داغ شلاق را حس کردند. چرا؟ چون پول نداشتند تا فرمان مدیر مدرسه برای «کمک هزینه» را اجرا کنند. رییس آموزش و پرورش منطقه «رودبار جنوب»، خبر را کاملا تکذیب کرده است، اما وبسایتی در ایران، فیلمی را منتشر کرده است، که در آن تعدادی دختربچه اذعان میکنند که از سر بیپولی خانوادههاشان، شلاق خوردهاند. این خبر ابتدا از سوی وبسایت تابناک منتشر شد. این وبسایت در گزارشی که پیرامون این موضوع انتشار داد، صراحتا نوشت: «مدیر مدرسه روستای مختارآباد، دانش آموزانش را به جرم بیپولی شلاق زد و از مدرسه اخراج کرد.» مدیر مدرسه «شهید چمران» این دانش آموزان را به دلیل ناتوانی در پرداخت ۳۰ هزارتومان، با زدن ۸ ضربه شلاق، «تنبیه» کرد. خبری که «اسماعیل پهلوان» – رییس آموزش و پرورش منطقه رودبار جنوب – آن را «کذب محض» خوانده است و گفته است: «موضوعی که شما مطرح میکنید اصلاً با عقل و منطق همخوانی ندارد.» اما دانش آموزان در آن فایل ویدئویی ضمن شرح کامل ماجرا، به ضعف مالی خانوادههای خود برای پرداخت این کمک هزینه اشاره میکنند. وبسایت تابناک در ادامه راستی آزمایی این خبر، با خانوادههای برخی از این دانش آموزان نیز گفتگو کرده است و آنها نیز ضمن تایید این «تنبیه» قرون وسطایی، به فشار مدرسه برای پرداخت این مبلغ اشاره کردهاند و به ناتوانی خود برای پرداخت این مبلغ نیز اعتراف کردهاند. اما ناتوانی خانوادهها در پرداخت این مبلغ، مدیر مدرسه «شهید چمران» را وادار نکرد تا از خواست و روش خود کوتاه بیاید. به گفته یک وبسایت دیگر، این شلاق زنی بر تن بچهها، در روزهای بعد هم ادامه پیدا میکند تا اینکه خانوادههای این دانش آموزان مجبور میشوند «با قرض یا فروش لوازم منزل»، ۳۰ هزارتومانی را که مدیر مدرسه طلب کرده بود، فراهم کنند. این اتفاق، آن اندازه غیرمنتظره و – با درنظرگرفت مسائل انسانی – هولناک است که بیشتر از اینکه یک ماجرای آموزشی جلوه کند، بیشتر شبیه باج گیری راهزنان در جاده و بیابان است. دریافت وجه اجباری «غیرقانونی» است این اتفاق در حالی صورت میگیرید که در اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت آمده است که: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفائی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.» این اصل بر شمولیت «آموزش و پرورش رایگان» بر «همه ملت» تاکید میکند و ضمن اینکه آن را از «وظایف» دولت بر میشمارد. پس پرسشی که از پس این اتفاق و با ملاحظه این اصل خودنمایی میکند، این است که آیا این دانش آموزان بیپناه جزیی از ملت به حساب نمیآیند؟ درواقع درد شلاق در حالی بر تن آن دانش آموزان نشست که وزارت آموزش و پرورش در موارد متعدد و از جمله در اردیبهشت ۹۳ اعلام کرد که دریافت وجه اجباری از سوی مدارس غیرقانونی ست. مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش، به صراحت اعلام کرد که به مدیران مدارس توصیه شده است: «از اخذ هرگونه وجه اجباری از دانش آموزان خودداری کنند». او در ادامه گفته بود که در صورت تخلف و انجام شکایت، ظرف ۴۸ ساعت به آن گزارش رسیدگی میشود. اما پیدا نیست سیستم آموزش و پرورش چگونه کار خود را پیش میبرد که مقام مافوق مدیر متخلف مدرسه این روستا، بر جای رسیدگی به چنین ماجرای شرم آوری، صرفا به تکذیب آن اکتفا میکند! خبرگزاری مهر نیز در گزارشی که پیرامون موضوع وجه اجباری در مدارس تهیه کرده بود، نقل قولی از یکی از والدین بوشهری را در گزارش خود ذکر کرد که به خوبی نشانگر فشار موضوع وجه اجباری بر گرده خانوادهها است. خانوادههایی که مانند این خانوادههای کرمانی استطاعت مالی بالایی ندارند. خانم «محبوبه جعفری» به این خبرگزاری گفته بود: «درست است که باید در روند تحصیل دانش آموزان همکاری کنیم اما مدارسی که در محل فقیر نشین شهر بوشهر هستند نمیتوانند توقع بالایی از والدین داشته باشند و کمتر خانوادهای برخوردار است که بتوانند کمک کند. والدین در این مناطق با مشکلات زیادی روبرو هستند و نمیتوانند هزینه زیادی را برای تحصیل فرزندشان پرداخت کنند. الزامات پرداخت شهریه با وعده مسئولین در تضاد است و دریافت شهریه موجب این میشود که والدین مجبور به ممانعت فرزندشان از تحصیل شوند.» تنبیه بدنی؛ وجه دیگر این ماجرای شرم آور وجه دیگر ماجرا که کمتر به آن توجه شده است، اصل تنبیه بدنی دانش آموزان است. اگرچه در اینجا وسیله تنبیه بیشتر از خود تنبیه در مرکز توجه قرار گرفت و اگرچه این تنبیه خوشبختانه آسیب جدی جسمی بر دانش آموزان وارد نکرد، اما نباید این جنبه از این اتفاق را به راحتی رها کرد. تنبیه بدنی هنوز در مدارس ایران به صورت یک معضل خودنمایی میکند، و بعضا آسیب جدی به دانش آموزان میزند. به عنوان مثال میتوان به این گزارش سایت خبرآنلاین در سال ۸۹ اشاره کرد که درباره موارد برجسته تنبیه فیزیکی در مدارس ایران بین سالهای ۸۷ تا ۸۹ خلاصهای چنین ارائه کرده است: «در اردیبهشت ۸۷ تنبیه دانشآموزی در اهواز با کابل برق منجر به فلج شدن دانشآموز شد. در آبان ۸۷ پردهٔ گوش یک نوجوان در کرج پاره شد. در آبان سال ۸۹ کوباندن نوک کتاب بر سر دانشآموز زاهدانی توسط معلم منجر به مرگ دانشآموز شد. در آذرماه ۸۹ تنبیه دانشآموزی در کهگیلویه و بویراحمد با خط کش به از دست دادن چشم راست دانشآموز هفت ساله منجر شد. در آذر ۸۹ نیز در تهران معلمی به دلیل تنبیه و تحقیر یک دانشآموز به خاطر پرحرفی در مدرسه به دهان دانش آموز چسب زد.» دکتر «سعید پیوندی» – استاد جامعهشناسی مقیم فرانسه- که درباره نظام آموزشی ایران، وبینارهای تخصصی ارائه داده است، به زیادشدن تنبیه بدنی در مدارس ایران اشاره میکند و با ابراز تاسف شدید از رواج این مساله در مدارس ایران، از عدم حساسیت مسئولین به این مساله انتقاد میکند. سعید پیوندی برای مقابله با تنبیه بدنی در درجه نخست بر لزوم یک «چارچوب حقوقی بسیار روشن» تاکید میکند تا در صورت چنین اتفاقی، خانواده و دانش آموز به راحتی بتوانند از چنین مسالهای شکایت بکنند. او همچنین از لزوم وجود مراکزی میگوید که دانش آموزان آزاردیده به آنجا مراجعه کنند تا به آنها «کمکهای روانشناسانه» بشود و بچهها «احساس امنیت» بکنند که در خارج از مدرسه از آنها حمایت میشود. دکتر پیوندی سطح آموزشی تربیت معلمان ایرانی را نیز «پایین» دانسته و با «غیرمدرن» دانستن آن، این را خود زمینه ساز مشکل میداند. موضع تاسف بار آموزش و پرورش درواقع در این اتفاق خاص، سه مساله ریز و درشت در هم تنیدهاند. فقر و نداری خانوادهها، دریافت وجه اجباری غیرقانونی در مدارس، تنبیه بدنی دانش آموزان. اما آنچه بیشتر مایه نومیدی و تاسف بیشنر میشود، واکنش غیرمسئولانه مسئولان آموزش و پرورش منطقه است که برجای پیگیری ماجرا و تنبیه خاطی، هنوز به تکذیب این اتفاق مشغول هستند و کار را به جایی رساندهاند که دست به تهدید این خانوادهها نیز زدهاند تا آنها نیز این ماجرای شرم آور پیش آمده را انکار کنند. چنان که سایت تابناک که پیگیر این اتفاق است، به نقل از یکی از «فعالین فرهنگی منطقه» افشا کرد که مسئولان آموزش و پرورش با تماس با این خانوادهها، تهدید کردهاند که اگر این اتفاق را انکار نکنند، فرزندان آنها برای همیشه از مدرسه اخراج خواهند شد. این فعال فرهنگی افزود: «ما هم مثل مسئولانی که خبر را تکذیب میکنند، دعا میکنیم این خبر دروغ باشد، ولی متأسفانه نه تنها این خبر دروغ نیست، بلکه کاملاً درست است. در همان زمان که خبر شلاق خوردن و اخراج قریب به ده دانش آموز مدرسه شهید چمران منتشر شد، ما برای مستند سازی اتفاق به سراغ دانش آموزان رفتیم و از آنها فیلم گرفتیم. همچنین ضمن تهیه لیستی از دانش آموزان کتک خورده با خانوادههای آنها تماس گرفیتم که آنها نیز خبر را تأیید کردند. اما حالا اگر شما دوباره به سراغ دانش آموزان و خانوادههای آنها بروید، خبری که تا چند روز پیش تأیید میکردند را تکذیب میکنند.»
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.