مجتبی واحدی
این جمله را قبلا بارها در نوشته های من دیده اید اما تکرار آن را بلامانع می دانم: “خدا را سپاس که پوست کلفتی دارم و از فحاشی ها نمی ترسم “. اما چرا این بار ، جمله فوق را تکرار کردم؟ به یکدلیل ساده : خود را برای شنیدن فحش های جدید از ” مردم فریبان موجه” آماده کرده ام. گروهی که در این یادداشت از آن صحبت می کنم خلق الساعه نیست. آنان جدید ترین اپورتونیست های وطنی هستند که هم نانمبارزه با جمهوری اسلامی را می خورند هم از “لاس زدن” با نظام ولایت فقیه، متنعم می شوند . آنان عندالاقتضا، چهره اپوزیسیون به خود می گیرند و برای پیشبرد اهداف خویش، عده ای جوان را به میدانمبارزه با یکی از فاسدترین و خشن ترین حکومت های معاصر -همین جمهوری مقدس اسلامی خودمان- می فرستند و پس از کسب وجهه، عشوه گری برای همان نظام مقدس را آغاز می کنند تا سهمی – حتی در حد عیال صیغه ای – به آنان برسد. ویژگی اینعیالات صیغه ای آنست که هر چه بی وفایی می بینند ” فدایی تر ” می شوند. اتاق فکر اینگروه موظف است علایق رنگارنگ و متغیر آقا را شناسایی و بر مبنای آن ، سوگ نامه ، رجز ، هجونامه علیه افراد و گروهها ، آگهی تبلیغاتی و خلاصه در یک کلام ” اظهارنامه چاکری ” تنظیم ودر اختیار پیاده نظامقرار دهد. اجازه دهید کمی شفاف باشم و داستان را از سوریه -پایگاه سردار عارف -آغاز کنم. شش سال پیش که حضور نظامی ایران در سوریه آغاز شد نه داعشی وجود داشت نه خطری از ناحیه مخالفان دولت اسد ، متوجه مرزهای ایران بود. این واقعیت ، آشکار تر از آنبوده و هست که کسی بتواند آن را انکار کند. ثمره رقابت دو حکومت مستبد و فاسد – جمهوری اسلامی و سلطنت سعودی- در سوریه ، وضعیتی را به وجود آورد که هم اکنون شاهد آن هستیم. با گذشت شش سال و اندی از حضور هزینه ساز جمهوری اسلامی در سوریه ، خامنه ای اخیرا برای اولین بار ، حضور نظامیان ایرانی در سوریه را اقدامی پیشگیرانه برای دور نگهداشتن دشمن از مرزهای کشور دانست. در حالی که در تمام سالهای گذشته ، کشته شدگان ایرانی در سوریه را ” مدافعان حرم” می نامیدند. نکته جالب آنکه ادعایی که اخیرا توسط خامنه ای در خصوص ارتباط دخالت نظامی در سوریه با امنیت مرزهای ایران مطرح می شود در سه چهار سال گذشته ، بارها توسط عاشقان اصلاح طلب سردار عارف و اپوزیسیون نمایان خارج نشین تکرار شده است. “اپوزیسیون نمایان لاس زن” میزان وحشت و تنفر ملت ایرانازجنگ را می دانند. پس در معامله ای نانوشته -و شاید نوشته -با حکومت، وظیفه القای خطر جنگ و وحشت آفرینی در میان مردم را به عهده می گیرند تا حکومت مستقر را محور ایستادگی در برابر حمله احتمالی معرفی کنند. اما مزدوری این گروه به همینجا ختم نمی شود. آنها بر خلاف مردمعادی می دانستند و می دانند جنگی در کار نبود و نیست اما وظیفه ای را به عهده گرفته اند تا اولا با ترساندن مردم از جنگ، آنها را به حمایت از نظامجمهوری اسلامی به عنوانعامل ثبات کشور در میان کشورهای بحران زده ، تشویق نمایند. ثانیا هر مخالف دلسوز جمهوری اسلامی را به “حمایت از جنگ طلبان ” متهم کنند و اثرگذاری آنان را به حداقل برسانند. وظیفه دیگر اینگروه، انتقال مسئولیت همه مفاسد سال های هشتاد و چهار تا نود و دو به احمدی نژاد و تبرئه خامنه ای از نقش عمده او در مصیبت هایی است که در تمام دوران رهبری وی وجود داشته و در دوره هشت ساله احمدی نژاد به اوج خود رسیده است. در حالی که نه تنها به قدرت رسیدن احمدی نژاد ، بر اساس نظر و دستور خامنه ای با تخلف و تقلب گسترده در انتخابات سال هشتاد و چهار صورت گرفت بلکه در تمامدوران تصدی ریاست جمهوری توسط او، هیچیک از دستگاههای نظارتی و قضایی اجازه برخورد با او را نداشتند . دستور معروف ” کش ندهید” که در برابر تلاش برخی نمایندگان مجلس و رسانه ها برای افشای فساد گسترده دولت احمدی نژاد صادر شد علنی ترین حمایت رهبر از فسادهای احمدی نژادی بود. اما گروهی وقیحانه به تطهیر چهره خامنه ای همت گماشته اند و با انتساب همه مفاسد به رئیس جمهور و دولت وقت ، تلاش می کنند ارادت خود به رهبر را ثابتنمایند. انتخابات مناقشه برانگیز سال هشتاد و هشت و سرکوب وحشیانه معترضان ، موجب رسوابی خامنه ای شد . او برای خلاصی از آن رسوایی، به برگزاری انتخاباتی نیاز داشت که اغلب معترضان سرشناس سال هشتاد و هشت در آن مشارکت داشته باشند. تن دادن خامنه ای به ریاست جمهوری روحانی تنها با این هدف صورت گرفت. آنکه افشای دیر هنگاممذاکرات محرمانه ایران و امریکا در عمان در ماههای پایانی دولت دهم – بدون اطلاع و نقش آفرینی احمدی نژاد- و توافق پشت پرده دو طرف برای ایجاد تغییرات در روند مذاکرات هسته ای ، نیاز خامنه ای به خلاصی از بحران هسته ای و تحریمهای ناشی از آن را آشکار کرد. اما عناصر ” اپوزیسیون لاس زن” دراین زمینه نیز به مردم فریبی رو آوردند و ادعا کردند توافق هسته ای از دستاوردهای دولت روحانی و از نتایج مشارکت آنان در انتخابات سال نود دو بوده است. این گروه ، به خوبی از نیاز خامنه ای به توافق هسته ای آگاه بودند اما با مخفی نگه داشتن آن نیاز ، توجیه گر همه کوتاهی های روحانی در پیگیری حقوق اساسی مردم و نیز بی توجهی او به وعده های انتخاباتی در مورد زندانیانسیاسی و محصورین شدند. ادعای دروغ آنان پس از انتخاب روحانی که همچنان آن را ادامه می دهند ” نیاز روحانی به فضای آرامداخلی برای پیگیری مذاکرات هسته ای ” بود. تحولات همه این سالها نشان می دهد تا زمانی که خامنه ای به توافق هسته ای برای آزاد شدندلارهای نفتی نیاز داشت حامی مذاکره کنندگانبود و پس از تغییر شرایط، شخصا سردمدار شعارهای پوچ را به عهده گرفته که در سیزده سال گذشته توسط حسین شریعتمداری و همپالکی های او مطرح شده و همچنان می شود. دو سال و اندی بعد از گزینش روحانی ، نوبت به انتخابات مجلس شورای اسلامی و اعضای مجلس خبرگانرسید. این بار نیز با توحیهات فریب کارانه ، رای دادن به قاتلان و مفسدان را اقدامی اصلاح گرایانه و ناشی از رفتار اعتدالی نامیدند تا بار دیگر ، تسلیمخود در برابر اراده رهبری -اینبار قلع و قمع گسترده تر کاندیداهای دو مجلس- را به نمایش بگذارند. نمونه های دیگری نیز می توان ارائه نمود که آن نمونه ها نیز در راستای مثال های فوق است. همه موارد فوق ، افشاگر چهره کسانی است که اولا از همکاری ذلیلانه و تقریبا بی نتیجه با رهبر و مزدوران او ، ” قبح زدایی ” می کنند . ثانیا قبح اتهام افکنی یکپارچه علیه اپوزیسیون واقعی و دلسوز را از بین می برد. در سال های گذشته ، انتساب منتقدان و معترضان به امریکا و اسرائیل ، توسط رسانه های خاص و از زبان بدنامانی چون حسین شریعتمدادی و تقی مصباح یزدی مطرح می شد اما امروز ، اینوظیفه به عهده کسانی قرار گرفته که عده ای از آنها در داخل ، به عنوان منتقد یا معترض شناخته می شوند و همدستان آنان در خارج از کشور همبا داستان سرایی های عجیب ، به قلب واقعیات مشغول هستند. این بخش خارج نشین مسئول تهیه خوراک تبلیغاتی برای رسانه های وابسته به نهادهای سرکوب گر است. اتهام افکنی های این افراد علیه سایر بخش های اپوزیسیون، با آب و تاب فراوان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بازتاب پیدا می کند تا تخریب دلسوزترینمنتقدان حکومت با سهولت بیشتر انجام شود. متاسفانه این دو گروه، قبح هر نوع همکاری با خامنه ای را ازبینبرده اند در حالی که اولا هزینه های تحمیل شده به اموال و اعتبارات مادی و معنوی ایرانیان در دوره رهبری او، با تمام هزینه هایی که دشمنان واقعی بر ملت ایران تحمیل کرده اند قابل مقایسه نیست. ثانیا تلاش ملتمسانه این گروه برای نزدیکی به رهبر نتیجه ای جز افزایش جسارت و وقاحت او نداشته است. در دوره رهبری خامنه ای صدها میلیارد دلار صرف شهوترانی های سیاسی او در داخل و خارج کشور شده اما ” اپوزیسیونلاس زن ” تلاش می کند توجه مردم از جنایت ها و خیانت های نظام به تحرکات سایر افراد و گروهها منحرف شود و در همینانحراف نیز معمولا دروغ و فریب کاری ، قابل مشاهده است. اینان که در عمل از عاشقان سینه چاک رهبر، هیجانی تر هستند با دادن آدرس غلط به ملت ایران ، بزرگترین خیانت را مرتکب می شوند در عین حال ، به راحتی انگخیانت ، جنگ طلبی و ضدیت با ایران بر کسانی می زنند که هیچگاه زیانی آز ناحیه آنان به ملت ایران وارد نشده است. به گمانم افشای اینان اگر از ادامه افشای رسوایی های حکومت ، بیشتر نباشد کمتر همنیست.
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.