بابک داد پلاسکو نماد تولید پوشاک داخلی بود که عدهای به "زمین" آن نظر داشتند، و عدهای به "بازار پر رونق" آن! و کیست که نداند این عده، برادران "آن" عدهاند و همگی بر سر یک سفره نشستهاند و آنقدر مافیای "هزاردستانی" هستند که بتوانند یک آتش جزیی به جان پلاسکو بیاندازند و آن را به زانو درآورند و نابود کنند نماد تولید پوشاک داخلی کشور با انفجارهایی مشکوک فرو ریخت. و هنوز در ششمین روز بعد از حادثه، از آوارهایش «دود سفید» بیرون میزند و هنوز هم آهنآلات اسکلت فلزی ساختمان پلاسکو را که از زیر آوارها بیرون میکشند، گداخته و سرخ هستند. کدام آتشسوزی «عادی» میتواند چنین حرارت هولناکی داشته باشد که بعد از ۷ روز، هنوز قطعات فلزی و آهنی از نقطه ذوب پایین نیامده باشد؟ بر اساس شواهد فراوان، ساختمان پلاسکو در حین آتشسوزی در طبقات فوقانی، در عملیاتی هدایت شده در طبقات میانی، احتمالاً با مواد منفجره «ترمایت/ thermite» منفجر شده است. در جای خود درباره خواص انفجاری این ماده ویرانگر و چگونگی عملکرد سریع آن در رسیدن به حرارت فوقالعاده بالا نتیجه تحقیقاتم را ارائه میکنم. ولی این کل داستان نیست. اکنون جامعه پر از پرسش است: اینکه چرا ساختمانی با استحکام ۲۰۰ ساله، در ۵۴ سالگی تاب تحمل یک آتش سوزی ۴ ساعته را نمیآورد و به شکلی معماوار از طبقات پایینی منفجر میشود و ناگهان فرو میریزد؟ مسئولان هر دقیقه چیزی را به عنوان علت فاجعه مطرح میکنند که حقیقی نیستند و بعدتر بناچار تکذیب میشوند. روز اول گفتند انفجارها بخاطر گاز بوده، اما بلافاصله شرکت گاز اعلام کرد پلاسکو اصولاً گازکشی شهری نداشته است. بعد گفتند گازوئیل منفجر شده که انفجار گازوئیل مضحک تر از آن بود که تکرارش کنند! و حالا آن را به «برق» ربط دادهاند که باز هم هیچ منطقی ندارد. اما درباره انفجارهای سلسلهوار طبقات زیر ششم برج که منجر به سقوط پلاسکو شد، هنوز هیچ توضیح روشنی ندادهاند. برخی هم گفتند و نوشتند سازه فولادی پلاسکو در حریق ذوب شده و طبقات فرو ریختهاند. حال آنکه ساختمانهایی با عمر و سازه شبیه پلاسکو حتی پس از ۲۴ ساعت آتشسوزی کامل، به سرنوشت پلاسکو دچار نشدهاند. در جستجویم به ساختمان مشابهی در اسپانیا برخوردم. در فوریه ۲۰۰۵ ساختمان ۳۲ طبقه (۱۰۵ متری) ویندزور در مادرید اسپانیا دچار حریق در طبقات بالایی شد و ۲۴ ساعت هم در آتش سوخت و با آنکه شبیه ساختمان پلاسکو تهران دارای اسکلت فلزی بود، فرو نریخت. ویندزور کاملاً سوخت اما کُلپس (فروریزی) نکرد. آن ساختمان محصول دهه هفتاد میلادی بود و با آنکه ارتفاعش دو برابر و نیم پلاسکوی ۴۲ متری بود، بعد از حریق ریزش نکرد. پلاسکو تنها یکی از موارد فراوان آتشسوزی برجهای اسکلت فولادی جهان است که فقط بعد از ۴ساعت آتشسوزی آن هم در طبقات بالا، ناگهان از پایین دچار انفجار میشود و در چند ثانیه فرو میریزد. مضحک است اگر آن انفجارهای همزمان را به کپسول گاز، انفجار گازوئیل و یا خروج گرد و خاک ربط دهیم. راز این ریزش مشکوک در چیست؟ شوخی نیست. تا همین حالا جسد ۹ نفر آتشنشان کشف شده و به گفته کلانتری بهارستان تاکنون ۲۰۰ نفر مفقودی گزارش شده است. شاید دهها شهروند زیر این آوار آهن محبوس و به احتمال بسیار زیاد جان باخته باشند. همچنین در بُعد اقتصادی، حداقل بیش از چهار هزار نفر بیکار شدهاند و میلیاردها تومان خسارت برجای مانده و چنانچه اشاره کردم «نماد تولید داخلی» در عرصه پوشاک هم نابود شده است. در بررسی فیلمهای لحظه ریزش پلاسکو از زاویههای مختلف به «شباهت عجیب» این ریزش با «تخریب کنترلشده» ساختمانهای قدیمی میتوان پی برد. در یوتیوب فیلمهایی از دهها مورد تخریب ساختمانهای قدیمی (controlled demolition) در سراسر جهان هست که اگر با دقت ببینید متوجه شباهت ریزش برخی از آنها با ریزش (انفجار و تخریب) ساختمان پلاسکو میشوید. در چندین مورد (بخصوص آنها که مواد منفجره تیانتی و یا «ترمایت» را فقط در یک طرف طبقات میانی کار گذاشتهاند) ساختمانها شبیه ساختمان پلاسکو اصطلاحاً به شکل «کتابی» روی خود تا میشوند و فرو میریزند. اما برعکس، آخرین چیزی که در پلاسکو فرو افتاد، اسکلت فولادی و مستحکم آن بود. حال سئوال این است که چرا همان اسکلت سالم، به زمین که رسید شروع به ذوب شدن کرد و این روند بعد از هفت روز ادامه دارد؟ واقعیت این است که آتش ماده انفجاری «ترمایت» بدون نیاز به اکسیژن تا روزها میتواند. بقایای آوار را در روی زمین ذوب کند و نشانه آن هم گاز و دود سفیدی است که در بقایای آوار پلاسکو هنوز ادامه دارد! این امر، فرضیه ریزش بخاطر «عدم مقاومت سازه» را به کلی رد میکند. سازه فولادی پلاسکو که دور تا دور آن «کلاف کشی فولادی» هم شده، از لحاظ فنی نمیباید بعد از یک حریق چند ساعته چنین ذوب شود. در موقع ریزش هم، اسکلت ساختمان دیرتر از همه سقوط میکند و در فیلمهای مختلف به جز انفجارهای قطاری در طبقات پایینی و شکست ناگهانی اسکلت و ریزش ساختمان، چیزی دیده نمیشود. ریزش پلاسکو بعد از «انفجارهای کنترلشده» که در طبقات پایینی ساختمان رخ داد که آتشی در آنجا نبود. پس باید «جعبه سیاه فاجعه پلاسکو» را در همان طبقات میانی کاوش کرد. برخی میگویند به دلیل آبگیری زیاد در طبقات فوقانی برای اطفاء آتش، «بار ساختمان» سنگین شده بود. این بیراه نیست، اما وزن آب روان آنقدر سنگین نیست که بتواند سازه فولادی را مغلوب خود کند. اتفاقاً همان حجم زیاد آب که حریق طبقات بالا را خاموش میکرد، همزمان باعث خنک شدن فضا و ساختمان و سازه فولادی آن میشد مه باز هم فرضیه ذوب شدگی سازه را رد میکند. لذا نظریه سقوط پلکانی به علت سنگینی طبقات مردود است. در حقیقت اتفاق اصلی در «خلوتی» طبقات پایینتر برج پلاسکو رخ داد. آنجا که انفجارها رخ دادند و فیلمهای شاهدان آنها را تأیید میکند. احتمالاً با استفاده از «ترمایت» که چند ویژگی دارد. ترمایت برای سوختن به اکسیژن نیازی ندارد، چون در خود اکسیژن دارد. با کنترل از راه دور با صدای محدودی منفجر میشود و سپس شروع به سوختن سریع میکند. سرعت سوختنش آنقدر بالاست که در ۲ ثانیه، حرارتی نزدیک به ۲۵۰۰ درجه ایجاد میکند که فولاد را ذوب میکند و بتن را دچار تٙرٙک و شکست میکند و میتواند ساختمان را از همان ناحیه به زانو در آورد. نکته مهم اینجاست که «ترمایت» ساعتها و حتی روزها بعد از انفجار، بدون نیاز به اکسیژن میسوزد و هرچه در جوار آن باشد را ذوب میکند. به همین دلیل، ساختمانهایی که با این ماده تخریب میشوند، گاه تا یک هفته به حال خود رها میشوند تا «ترمایت» همه اجزای فلزی و سیمانی و مصالح ساختمان را ذوب و تبخیر کند و عملیات گودبرداری راحتتر شود. با مقدار کمی از این ماده، ساختمان پلاسکو از زانو خم شده و روی خود «تا» شد. با تکه برداری از بقایای آوار در لابراتوار میتوان ردپای نوع ماده منفجره را پیدا کرد، اما به بهانههای واهی دور تا دور محل آوار را گونی آبی کشیدند تا دسترسی به بقایای آوار ناممکن شود! در نهایت، به نظرم آتشسوزی اولیه عمدی بوده و جانفشانی نیروهای آتشنشانی در حال به ثمر نشستن بود که «فاز دوم عملیات تخریب» توسط همان هزاردستان، با انفجارهای طبقات پایینی اجرایی شد و آتشنشانان و کسبهای که برای بردن اسناد مالی به برج رفته بودند، همگی را به کام مرگ کشید. صبح روز واقعه، دقایقی پس از مصاحبه سخنگوی آتشنشانی در حوالی ساعت یازده که او داشت خبر «پایان عملیات اطفای حریق» را میداد و پلاسکو پشت سر او در آرامش ایستاده بود، انفجارها صورت گرفت تا «هدف اولیه» ایجاد حریق عمدی که محقق نشده بود، حالا با انهدام از طبقات پایینی تأمین شود. پلاسکو «محکوم به نابودی» بود و یافتن اینکه کدام مافیاهای اقتصادی و کدام گروهها و سازمانهایی قصد تخریب آن را داشتند، چندان دشوار نیست. تصمیم این بود که این «نماد» تولید پوشاک داخلی با سوختن و یا با ریزشی مهیب نابود شود. طبعاً قرار بوده گاز با برق و یک عامل ساده، علت حریق طبیعی اعلام شود. بخصوص اگر چند نفر آتشنشان بیگناه در آن «قربانی» شوند و بتوان ذهن جامعه را با «موضوع عاطفی» این تخریب عمدی، مشغول و درگیر کنند که چه بهتر! وگرنه کیست که نداند اگر حریق طبیعی بود، بسیار زودتر از اینها خاموش میشد. و اگر واقعاً جان افراد داخل ساختمان و پرسنل آتشنشانی اهمیت داشت، قُرُق هوایی بیت رهبری را به روی هلیکوپترهای امداد و نجات باز میکردند و به آسانی جان دهها بیگناه را نجات میدادند. نکته اینجاست که از نظر «طراحان»، تخریب پلاسکو «شهید» هم لازم داشت. و چه کسانی بهتر و مظلومتر از پرسنل شریف و نجیب آتشنشانی؟! صدالبته که همه جانباختگان این سانحه دردناک، مقام والای شهادت را نزد مردم و خداوند دارند، اما منظور در اینجا همان «نوع شهیدی» است که آقایان میتوانند با نامش به نان و نوای بیشتر برسند. و به بهانه قداست آنها میتوانند هر موضوعی را «غیر قابل بحث» و «مقدس» کنند و از زیر بار هزاران سئوال و مطالبه و مسئولیت شانه خالی کنند. حالا دیگر پلاسکو (با میلیاردها تومان سرمایه و پوشاک آماده پخش برای نوروز و هزاران میلیارد سرقفلی و دهها قربانی بیگناه) نابود شده و دیگر در قلمرو «خون شهیدانی» است که ملک طلق آقایان «از ما بهتران» است. کسانی که سالهاست نان در خون شهدا میزنند و جام تنعم از قداست آنان مینوشند. به نامشان هر چپاول و فسادی را توجیه میکنند و هرگونه سئوال و مطالبهای را «در افتادن با مقدسات و خون شهیدان» لقب میدهند و سرکوب میکنند. البته قرار است فقط «اسم» شهید بر آتشنشانان گذاشته شوند تا بهرهبرداری از آنها خرجی هم برای حکومت نتراشد! چون همان روز اول، معاون بنیاد شهید آب پاکی را روی دست مردم ریخت و گفت: آتشنشانانی در مأموریت کاری کشته شده باشند، «شهید کاری» محسوب میشوند. ولی فعلأ در فضاسازی روانی، آن آتشنشانان بیپناه را «شهید» مینامند تا اوضاع ناآرام نشود. اگرچه براستی از دیدگاه همه مردم، آن قهرمانان مظلوم شهید هستند. و مگر نه اینکه در راه حفظ جان و مال مردم، پا به قربانگاه گذاشتند؟ اما آقایان چنان رِند هستند که زیر بار هرج اضافه نروند. امروز چهارشنبه ششم بهمن ماه همسر یکی از آتشنشانان خبر داده که مسئولان گفتهاند فقط نصف حقوق قربانیان را به عنوان مستمری به بازماندگان پرداخت میکنند. و این یعنی همان که گفتم: آتشنشانان «شهید اسمی» هستند و کارکردشان این است که به بهانه آنها، سئوال و انتقادی مطرح نشود! ظاهراً همین فضای احساسی و پاک مردم، برای پیشبرد کار آقایان و برادران کافی است! واقعیت این است که پلاسکو نماد تولیدات پوشاک داخلی در کشور بود و خار چشم مافیای قاچاق و «برادران قاچاقچی» بود. مافیایی که هر شب عید نگران است که هزاران کانتینر پوشاک بنجل قاچاق را چطور در رقابت با پارچه و پوشاک و نساجی وطنی در بازار آب کنند؟ پلاسکو نماد تولید پوشاک داخلی بود که عدهای به «زمین» آن نظر داشتند، و عدهای به «بازار پر رونق» آن! و کیست که نداند این عده، برادران «آن» عدهاند و همگی بر سر یک سفره نشستهاند و آنقدر مافیای «هزاردستانی» هستند که بتوانند یک آتش جزیی به جان پلاسکو بیاندازند و آن را به زانو درآورند و نابود کنند. حالا بنیاد مستضعفان (بخوانید بیت رهبری) به زمین پلاسکو میرسد و به جای سرقفلیهای چهار،پنج میلیارد تومانی یک بهای «کارشناسی شده» به کسبه پرداخت میکند که شاید یک دهم ارزش واقعی سرقفلیها نشود. «پوشاک قاچاق» برادران هم در شب عید با خیال آسوده روانه بازار میشوند. و حدود چند صد واحد پلاسکو هم که بیمه نبودهاند، با هزاران کارگر به خاک سیاه مینشینند. بماند آن واحدهایی که بیمهنامه دارند، معلوم نیست به چند درصد از سرمایه و مال سوخته خود برسند؟ تأسفبار اینکه در این غائله هم چندین خانواده سوگوار بر سوگواران دیگر این دیار مصیبتزده افزوده شدند، که آنها هم به زودی در بوته فراموشی رسانهها از یادها میروند! پلاسکو و بازار و زمین آن، یک مسئله بود که حالا «جمع» شده است. با حادثهای که خیلیها اصرار دارند بگویند یک حریق عادی بوده و ممکن است هر جایی پیش بیاید! این وسط کسانی هم هستند که «ناآگاهانه» و یا با «سازماندهی» به میدان میآیند و اصرار دارند که به حرمت خون شهدا «سیاسیکاری» نکنید و شهرداری و فلان و بهنام را زیر سئوال نبرید! اینها حتی استدلالهای علمی مبنی بر انفجار عمدی پلاسکو را هم زیر سئوال خواهند برد و زیر تابوت آتشنشانان سینه خواهند زد تا «میز» مسئولان گزندی نبیند. اما حقیقت از پشت ابرهای دروغ بیرون خواهد زد، همانطور که لحظههای کوتاه انفجار از میان فیلمهایی که شهروندان از پلاسکو ثبت کردند، بالاخره نمایان شدند. آیا این بار هم فریب بازیهای روانی برادران را خواهیم خورد؟ شاید. و البته شاید قربانی بعدی خود ما باشیم. مایی که بیکفایتی مدیریت شهرداری تهران را دیدیم که از عهده مدیریت این رویداد تلخ برنیامد. شهردار خلبانی که با کلاه ایمنی «فرمانده میدان» شد و حتی نتوانست جان نیروهایش را نجات دهد. او باید بخاطر سهلانگاری در ایمنسازی ساختمان پلاسکو و همچنین بخاطر ناتوانی در فرماندهی میدان «شرافتمندانه» استعفاء دهد. آیا چنان خواهد کرد؟ این متن و تحقیقات پیرامونی آن را که با عشق به آتشنشانان مظلوم گرد آوردهام، به روح سرافراز آن قهرمانان مظلوم و به بازماندگان محترمشان تقدیم میکنم. روحشان شاد.
*مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.